The 4-Hour Workweek Summary
خلاصه کتاب هفته کاری چهار ساعته: از ساعت کار اداری بگریزید، هر کجا میخواهید زندگی کنید و به ثروتمندان نوین بپیوندید.
Sentence-Summary: The 4-Hour Workweek is the step-by-step blueprint to free yourself from the shackles of a corporate job, create a business to fund the lifestyle of your dreams, and live life like a millionaire, without actually having to be one.
خلاصه کتاب ۴ ساعت کار در هفته در یک جمله: کتاب هفته کاری ۴ ساعته طرحی گام به گام برای رهایی از قید شغل شرکتی، ایجاد کسبوکار برای تامین هزینههای سبک زندگی رویایی برای خود و زندگی مانند یک میلیونر است، بدون این که واقعا مجبور باشید یکی از آنها باشید.
Favorite quote from the author:
نقلقول موردعلاقه نویسنده:
Was I late to the party because I read this book in 2013? Sure. About 6 years later, to be exact. But that didn’t make it any less of an eye-opener to me.
آیا در سال ۲۰۱۳ به خاطر خواندن این کتاب به مهمانی دیر آمدم؟ مطمئنا. اگر بخواهم دقیق بگویم حدودا ۶ سال دیرتر. اما این باعث نشد که آن کتاب اندکی از چشم من بیفتد.
Tim Ferriss needs no introduction. He’s like a digital Indiana Jones, and this was the book that brought him on to our screens.
تیم فریس نیازی به معرفی ندارد. او مانند یک ایندیانا جونز دیجیتالی است و این کتابی بود که باعث شد تیم فریس وارد صفحه نمایش ما شود.
Written more out of frustration, much less than for the love of writing, this book is Tim’s documentation of how he removed himself from his own company, in order to do what he loves: learn and travel.
این کتاب که بیشتر از روی ناامیدی و بسیار کمتر از روی عشق به نوشتن، نوشته شده، مستندی از این است که تیم چگونه خود را از شرکت خودش کنار گذاشت تا کاری را که دوست دارد انجام دهد: یعنی یادگیری و سفر.
It’s almost impossible to pull out just 3 things from this book, but I’ll do it anyway:
Be effective, not efficient.
Validate all of your business ideas.
Charge a premium to make your life easier.
بیرون کشیدن ۳ مورد از این کتاب تقریبا غیرممکن است، اما به هر حال این کار را انجام میدهم:
۱. موثر باشید نه کارآمد.
۲. تمام ایده های تجاری خود را قدر بدانید.
۳. برای آسانتر کردن زندگیتان، حالت پرمیوم را شارژ کنید.
Let’s dig a bit deeper.
بیایید کمی عمیقتر آن را بررسی کنیم.
The 4-Hour Workweek Summary
خلاصه کتاب ۴ ساعت کار در هفته
Lesson 1: Be effective, not efficient.
درس ۱: موثر باشید نه کارآمد.
If Tim’s life was designed around one rule, it would be the 80/20 rule or Pareto principle. Most people measure productivity by the time spent working, but that’s a bad indicator, because we waste so much time at work.
اگر زندگی تیم حول یک قانون طراحی شده باشد، آن قانون ۸۰/۲۰ یا اصل پارتو خواهد بود. اکثر مردم بهرهوری را با زمان صرف شده برای کار اندازهگیری میکنند؛ اما این شاخص بدی به حساب میآید، زیرا ما زمان زیادی را در محل کار تلف میکنیم.
Tim suggests to spend your time effectively: on the 20% of things that get you 80% of the results, and not vice versa.
تیم پیشنهاد میکند زمان خود را به طور موثر صرف کنید: روی ۲۰٪ چیزهایی که ۸۰٪ نتیجه را به شما میدهند و نه برعکس.
A famous quote of his is this: “Doing something unimportant well does not make it important”. So instead of focusing on doing as much as you can as best as you can, just focus on doing the few things that will lead to the biggest progress.
نقلقول معروف او این است: «انجام دادن خوب کاری بیاهمیت، آن را مهم نمیکند». بنابراین به جای تمرکز بر انجام آن کار تا جایی که میتوانید بهترین کار را انجام دهید، فقط روی انجام تعداد کارهای کمی تمرکز کنید که منجر به بزرگترین پیشرفتها میشوند.
This is one of Tim’s major mantras in life and something you can adopt today that will make every single day of your life from here on out slightly better and easier.
این یکی از مانتراهای اصلی تیم در زندگی است و چیزی است که میتوانید امروز آن را بپذیرید تا از این به بعد هر روزِ زندگی شما را کمی بهتر و آسانتر کند.
Lesson 2: Always validate your business ideas.
درس ۲: همیشه ایدههای تجاری خود را تایید کنید.
Funny I mentioned him yesterday, but this lesson really sank in when I read Noah Kagan’s guest post on Tim’s blog. Before you go out and build any product or service, make sure people give you money for it.
جالب است که دیروز به او اشاره کردم، اما وقتی پست مهمان نوآ کاگان را در وبلاگ تیم خواندم، این درس واقعا من را در خود غرق کرد. قبل از این که بیرون بروید و محصول یا خدماتی بسازید، مطمئن شوید که مردم به خاطر آن به شما پول میدهند.
Will your idea for knitted coffee cozies be a hit? I don’t know, so go ask people to buy from you! This is more of a comfort zone challenge than anything else, and it’s scary – which is a good indicator that it’s important.
آیا ایده شما برای قهوه گرمکنهای بافتنی موفق خواهد بود؟ نمیدانم، پس بروید از مردم بخواهید که از شما خرید کنند! این کار بیش از هر چیز دیگری، چالش منطقه امن است و ترسناک هم است؛ که نشانگر خوبی برای مهم بودن آن محسوب میشود.
2 personal examples from 2015: First, a friend approached me with an idea for a shoe business. We would solve the following problem: People have different sized feet. They need one shoe in one size, and the other in another size.
۲ مثال شخصی از سال ۲۰۱۵: ابتدا یکی از دوستان با ایدهای برای تجارت کفش به من مراجعه کرد. ما مشکل پیش رو را حل میکنیم: اندازه پاهای افراد متفاوت است. مردم به یک کفش در یک سایز و آن یکی در سایز دیگر نیاز دارند.
Our idea was to go to shoe manufacturers, collect all the leftovers in different sizes, pair them up and sell them for cheap. To validate, we asked all of our friends and family, who had this problem, whether they’d pay for odd-sized shoes.
ایده ما این بود که پیش تولیدکنندگان کفش برویم، تمام کفشهای باقیمانده را در اندازههای مختلف جمع آوری کنیم، آنها را جفت کنیم و به قیمت ارزان بفروشیم. برای تایید اعتبار، از همه دوستان و خانوادهمان که این مشکل را داشتند پرسیدیم که آیا برای کفشهایی با سایز عجیب و غریب پول میدهند یا خیر.
What’s more, we went into 10+ shoe stores and asked them if people would approach them with this problem.
علاوه بر این، ما به بیش از ۱۰ فروشگاه کفش رفتیم و از آنها پرسیدیم که آیا مردم با این مشکل به آنها مراجعه میکنند یا خیر.
The answer: no. No one cares, people just take the bigger pair and live with it, it’s not big enough of an issue.
پاسخ: نه. هیچکس اهمیتی نمیدهد، مردم فقط جفت بزرگتر را میگیرند و با آن زندگی میکنند، این مسئله آنقدرها هم بزرگ نیست.
Late in 2015 I wanted to create my first proper digital product. A course. So to test the idea, I created a landing page, held a webinar, and tried to pre-sell it. I sold 0 copies of the course, but that was no problem, because I hadn’t even built it yet.
اواخر سال ۲۰۱۵ میخواستم اولین محصول دیجیتال مناسب خود را ایجاد کنم؛ یک دوره. بنابراین برای آزمایش این ایده، یک صفحه فرود ایجاد کردم، یک وبینار برگزار کردم و سعی کردم آن را پیشفروش کنم. من ۰ نسخه از دوره را فروختم؛ اما مشکلی نبود، زیرا هنوز آن را نساخته بودم.
Remember: ABV – always be validating!
اِیبیوی را به یاد داشته باشید: همیشه معتبر باشید!
Lesson 3: Charge a premium to need less clients and make your life easier.
درس ۳: برای این که به مشتریان کمتری نیاز داشته باشید و زندگی خود را آسانتر کنید، گزینه پرمیوم در نظر بگیرید.
Once you have validated your product and are set to start production, the next big question often is: Do I want to be high quality or the cheapest guy around?
هنگامی که محصول خود را تایید کردید و قرار شد تولید را شروع کنید، سوال بزرگ بعدی اغلب این است که: آیا میخواهم با کیفیت بالا کار کنم یا ارزانترین فرد فروشنده در اطراف باشم؟
Answer: You want to be high quality. Always.
پاسخ: شما میخواهید کیفیت بالایی داشته باشید. همیشه.
Imagine you want to make $4,000/month, and are selling a nutritional supplement, like this one. If you charge $10 per bottle, you need to generate 400 sales per month.
تصور کنید که میخواهید ماهانه ۴۰۰۰ دلار درآمد داشته باشید و یک نوع مکمل غذایی میفروشید. اگر برای هر بطری ۱۰ دلار سود کنید، باید ۴۰۰ فروش در ماه داشته باشید.
If you charge $40 per bottle, you only have to make 100 sales. The hardest part of making a sale is moving people from not giving you money to giving you money.
اگر برای هر بطری ۴۰ دلار قیمتگذاری کنید، فقط باید ۱۰۰ فروش داشته باشید. سختترین بخش فروش این است که مردم را از پول ندادن به پول دادن سوق دهید.
The amount of money is very negotiable once they’ve made the decision to purchase from you. I bet you can find 100 people who are willing to give you 4x the money much faster than you can get an extra 300 people to buy from you in the first place.
زمانی که آنها تصمیم به خرید از شما بگیرند، مقدار پول قابل مذاکره خواهد بود. شرط میبندم خیلی سریعتر از این که ۳۰۰ نفر اضافی دیگر را برای خرید در وهله اول پیدا کنید، میتوانید ۱۰۰ نفر را پیدا کنید که مایلند ۴ برابر آن پول را به شما بدهند.
Note: You can easily do this pricing math for any potential product with Neville Medhora’s cool pricing calculator.
توجه: شما به راحتی میتوانید این محاسبه قیمت را برای هر محصول بالقوهای با ماشین حساب قیمتگذاری جالب نویل مدورا انجام دهید.
That’s the first reason you should shoot for high quality and charge a premium. The second reason is that the people that are willing to pay a premium are low-hassle clients.
این اولین دلیلی است که باید به سراغ محصولات یا خدمات کیفیت بالا بروید و هزینه دریافت کنید. دلیل دوم این است که افرادی که مایل به پرداخت پرمیوم هستند، مشتریان کمدردسری هستند.
You will get a lot less complaints, returns and angry phone calls. Even if they don’t like it, chances are they won’t bother returning it, because they don’t have to turn every cent twice before spending it.
شما شکایت، بازگشت محصول و تماسهای تلفنی عصبانی بسیار کمتری دریافت خواهید کرد. حتی اگر آن را دوست نداشته باشند، به احتمال زیاد زحمت برگرداندن آن را نخواهند کشید، زیرا لازم نیست بابت خرج کردن هر سنت، کلی فکر کنند.
So promise high quality and deliver!
پس قول کیفیت بالا را بدهید و آن را ارائه دهید!
The 4-Hour Workweek Review
مروری بر کتاب ۴ ساعت کار در هفته
I read the entire book in a few sittings. I can’t believe someone compiled all the information in it in such an encompassing way back in 2007. That’s what has most shocked me about it.
من کل کتاب را در چند جلسه خواندم. نمیتوانم باور کنم که کسی در سال ۲۰۰۷ تمام اطلاعات موجود در آن را به این شکل فراگیر جمعآوری کرده باشد. این چیزی است که من را در مورد آن بسیار شوکه کرده است.
Blinkist’s summary is crammed with insights, but is still only an excerpt of the plethora of great info in the book. Tim created a great step-by-step structure with lots of resources, links and tools, like the dreamline worksheet or the comfort challenges at the end of each chapter.
خلاصه بلینکلیست این کتاب مملو از بینش است؛ اما هنوز هم تنها گزیدهای از انبوه اطلاعات عالی در این کتاب است. تیم فریس یک ساختار گام به گام عالی به همراه منابع، پیوندها و ابزارهای فراوان، مانند کاربرگ دریملاین یا چالشهای راحتی را در پایان هر فصل ایجاد کرده است.
If you’ve entertained the idea of what your life could look like if you didn’t have to work, or could be a lot more picky about the projects you do take on, because you rest comfortably on a big, financial cushion, this is a must read.
اگر به این فکر کردهاید که در صورتی که مجبور نبودید کار کنید، زندگیتان چگونه به نظر میرسید یا میتوانستید در مورد پروژههایی که انجام میدهید بسیار حق انتخاب داشته باشید، چرا که میتوانید بهراحتی روی یک بالش بزرگ و مالی استراحت کنید، این کتابی است که حتما باید بخوانید.