The Magic of Thinking Big Summary
خلاصه داستان جادوی فکر بزرگ
1-Sentence-Summary: The Magic of Thinking Big gives you several starting points to develop and strengthen the most important trait of successful people: believing in yourself.
خلاصه کتاب جادوی بزرگ فکر کردن در یک جمله: کتاب جادوی بزرگ فکر کردن به شما چندین نقطه شروع برای توسعه و تقویت مهمترین ویژگی افراد موفق میدهد: باور به خود.
Favorite quote from the author:
نقل قول مورد علاقه نویسنده:
The first thing you need to know about The Magic of Thinking Big is that it was written in 1959. The author, David Joseph Schwartz, was born in 1927 and died in 1987. That’s why this book does not quote countless studies or the latest scientific research. This doesn’t harm its message at all though.
اولین چیزی که باید در مورد کتاب جادوی بزرگ فکر کردن بدانید این است که این کتاب در سال ۱۹۵۹ نوشته شده است. نویسنده، دیوید جوزف شوارتز، در سال ۱۹۲۷ متولد شد و در سال ۱۹۸۷ درگذشت. به همین دلیل است که این کتاب از مطالعات بیشمار یا آخرین تحقیقات علمی نقلقول نمیکند. اگرچه این موضوع بههیچوجه به پیام آن آسیب نمیرساند.
No matter whether your life goals are incredibly big and daunting or fairly small and achievable, chances are you’ve thought “Where do I even begin?” more than once.
مهم نیست که اهداف زندگی شما فوقالعاده بزرگ و دلهرهآور باشند یا نسبتا کوچک و دستیافتنی، احتمالا به سوال «از کجا شروع کنم؟» بیش از یک بار فکر کردهاید.
The author suggests you start by creating a mindset in which you feel 100% capable of achieving whatever you set out to do.
نویسنده به شما پیشنهاد میکند با ایجاد ذهنیتی شروع کنید که در آن احساس میکنید ۱۰۰ درصد قادر به دستیابی به هر کاری هستید که قصد انجام آن را دارید.
Why does this work? Because once you start believing in yourself enough, your brain will spark the creativity required to achieve your goal.
چرا این روش کار میکند؟ زیرا زمانی که شروع به باور کافی به خود میکنید، مغز شما جرقه خلاقیت لازم برای رسیدن به هدفتان را خواهد زد.
These ideas could have been the roots of what would later become positive psychology. One McKinsey study quoted in the book states that what management and societal leaders are looking for most, when working with people, is the drive to move forward.
این ایدهها میتوانست ریشههای چیزی باشد که بعدا به روانشناسی مثبت تبدیل شد. یکی از مطالعات مک کینزی که در کتاب نقل شده است بیان میکند که آنچه مدیران و رهبران اجتماعی هنگام کار با مردم بیشتر به دنبال آن هستند، انگیزهی حرکت رو به جلو است.
People are looking for this attitude, because it makes sure you persevere in the face of failure and adversity, instead of running away at the first roadblock.
مردم به دنبال این نگرش هستند، زیرا باعث میشود به جای فرار در برخورد با اولین مانع، در مواجهه با شکست و ناملایمات استقامت بورزند.
Now David presents us with several strategies to improve your self-belief and confidence.
دیوید چندین استراتژی برای بهبود خودباوری و اعتمادبهنفستان ارائه میدهد.
The first is to constantly work on your creative thinking skills. As opposed to just memorizing facts, which will only help you in certain situations, creative thinking will help you solve any kind of problem you will face.
اولین مورد این است که مداوم روی مهارتهای تفکر خلاق خود کار کنید. بر خلاف به خاطر سپردن حقایق، که فقط در شرایط خاص به شما کمک میکند، تفکر خلاق به شما کمک میکند تا هر نوع مشکلی را که با آن روبهرو میشوید حل کنید.
Your brain can assess and adapt to any situation, because it stays flexible.
مغز شما میتواند هر موقعیتی را ارزیابی کرده و با آن سازگار شود، زیرا انعطافپذیر باقی میماند.
David suggests 3 things:
Always be open to new ideas.
Learn something new whenever you can.
Ask yourself “How can I do a better job today?” every day.
دیوید ۳ پیشنهاد ارائه میکند:
۱. همیشه پذیرای ایدههای جدید باشید.
۲. هر زمان که میتوانید چیز جدیدی یاد بگیرید.
۳. هر روز از خود بپرسید «چگونه میتوانم امروز کار بهتری انجام دهم؟»
For example: It might seem useless to you to learn photoshop if you’re working in a car dealership, but if it’s fun, do it anyway. Adopt the mentality of “Who knows what it might be good for?“. In this case you could easily use your new graphic design skills to create a bunch of awesome Facebook ads that can help you sell a lot more cars.
بهعنوان مثال: اگر در یک نمایندگی خودرو کار میکنید، ممکن است یادگیری فتوشاپ برای شما بیفایده به نظر برسد، اما اگر سرگرمکننده است، به هر حال این کار را انجام دهید. ذهنیت «چه کسی میداند برای چه چیزی میتواند خوب باشد؟» را اتخاذ کنید. در این صورت میتوانید به راحتی از مهارتهای طراحی گرافیکی جدید خود برای ایجاد یک سری تبلیغات عالی در فیسبوک استفاده کنید که میتواند به شما کمک کند اتومبیلهای بیشتری بفروشید.
The second strategy is to shut down the negative voices in your head. With the news reporting mostly on horrifying events and everyone around you only complaining, negative thinking is quite the norm. However, you’ll find nay-sayers are almost always unsuccessful or just average.
راهبرد دوم این است که صداهای منفی را در ذهن خود خاموش کنید. از آنجاکه اخبار بیشتر در مورد رویدادهای وحشتناک گزارش میشود و همه اطرافیان شما فقط در حال شکایت کردن هستند، تفکر منفی داشتن کاملا عادی است. با این حال، خواهید دید که افراد منفیگرا تقریبا همیشه ناموفق یا متوسط هستند.
You can do this by writing down a pep talk that reads like a commercial where you try to sell yourself to yourself. Focus on what makes you different, for example that you’re funny and make people laugh at work all the time. Read it out loud once a day and in silence whenever you feel a bit down.
میتوانید این کار را با نوشتن یک سخنرانی عمومی که شبیه یک آگهی تجاری است انجام دهید و سعی کنید خود را به خودتان بفروشید. روی چیزهایی تمرکز کنید که شما را متمایز میکند، بهعنوان مثال این که شما بامزه هستید و باعث میشود مردم همیشه در محل کار بخندند. هر روزی که کمی احساس ناراحتی کردید یک بار آن را در سکوت با صدای بلند بخوانید.
Chances are you won’t become a success all on your own – usually people around us lift us up in a way. That’s why you should treat everyone you meet with respect. Even if they act crazy, they might just have a bad day. But just like you want to be treated like an important person, so do they.
این احتمال وجود دارد که شما بهتنهایی موفق نشوید؛ معمولا اطرافیان ما را به نوعی بالا میبرند. به همین دلیل است که باید با هر کسی که ملاقات میکنید با احترام رفتار کنید. حتی اگر آنها به شکلی مسخره رفتار کنند، چرا که ممکن است روز بدی داشته باشند. اما همانطور که شما میخواهید مانند یک فرد مهم با شما رفتار شود، آنها نیز چنین احساسی دارند.
Note: The author suggests treating everyone like they can make or break your career. Thinking that way causes me anxiety, so I rather adopt Kid President’s philosophy: Treat everyone like it’s their birthday, even if they don’t deserve it.
توجه: نویسنده پیشنهاد میکند که با همه طوری رفتار کنید که میتوانند باعث موفقیت یا شکست حرفه شما شوند. فکر کردن به این شکل باعث ایجاد اضطراب در من میشود، بنابراین من ترجیح میدهم فلسفه بچه رئیسجمهور را بپذیرم: با همه طوری رفتار کنید که انگار روز تولدشان است، حتی اگر لیاقتش را ندارند.
The next piece of advice regards your peers. You’ve probably heard the saying “You are the average of the five people you surround yourself with.” And while you can’t change the people around you, you can change the people around you.
توصیه بعدی مربوط به همسالان شماست. احتمالا این ضربالمثل را شنیدهاید که «شما میانگین پنج نفری هستید که اطراف شما هستند.» و در حالی که نمیتوانید شخصیت افراد اطراف خود را تغییر دهید، میتوانید خود افراد اطرافتان را تغییر دهید.
So be sure to create an environment of high quality people for yourself and only take advice from the ones that have gone where you want to go.
بنابراین مطمئن شوید که محیطی از افراد با کیفیت بالا برای خود ایجاد کردهاید و فقط از کسانی که به جایی که میخواهید رسیدهاند، مشاوره بگیرید.
Note: Jeff Bezos from Amazon didn’t have a lot of successful friends, so he just surrounded himself with books. By reading biographies of successful people he felt like hanging out with them.
توجه: جف بزوس از آمازون دوستان موفق زیادی نداشت، بنابراین فقط خود را با کتاب احاطه کرد. او با خواندن بیوگرافی افراد موفق، احساس میکرد با آنها معاشرت میکند.
Another important factor is your attitude, which will be reflected in the way you walk, talk and behave. Attitudes are mirrors of the mind and people always catch on to what’s going on. After all, reading body language has been how we survived for thousands of years.
عامل مهم دیگر نگرش شما است که در نحوه راه رفتن، صحبت کردن و رفتار شما منعکس خواهد شد. نگرشها آینهای از ذهن هستند و مردم همیشه به آنچه در حال وقوع است پی میبرند. به هر حال، خواندن زبان بدن روشی است که به دلیل آن توانستهایم برای هزاران سال زنده بمانیم.
Two things you can do to improve your attitude include always doing what you think is morally right and always dressing well. The former is powerful from the inside, because you believe your work will make sure you take pride in it, the latter is powerful from the outside, because it makes you and others feel important.
دو کاری که میتوانید برای بهبود نگرش خود انجام دهید عبارتند از این که همیشه کاری را انجام دهید که فکر میکنید از نظر اخلاقی درست است و همیشه خوب لباس بپوشید. اولی از درون قدرتمند است، زیرا به کار خود ایمان دارید و مطمئن خواهید شد که به آن افتخار میکنید، دومی از بیرون قدرتمند است، زیرا به شما و دیگران احساس مهم بودن میدهد.
No one is born confident, yet everyone can learn it. “Fake it till you make it” is true in this case, because you can control your emotions by behaving the way you want to feel. So sit in the first row, make eye contact with people and walk faster than others.
هیچ کس با اعتمادبهنفس به دنیا نمیآید، با این حال همه میتوانند آن را یاد بگیرند. «وانمود کنید تا زمانی که آن را بسازید» در این مورد درست است، زیرا شما میتوانید با رفتار کردن به گونهای که دوست دارید، احساسات خود را کنترل کنید. پس در ردیف اول بنشینید، با مردم ارتباط چشمی برقرار کنید و سریعتر از دیگران راه بروید.
Just like dressing well it will make you look important on the outside, which in turn will make you feel confident on the inside.
درست مانند خوب لباس پوشیدن که باعث میشود از بیرون مهم به نظر برسید، به نوبه خود باعث میشود از درون احساس اعتمادبهنفس کنید.
You might have heard the saying “Winners find solutions, losers find excuses.” and it’s true. This is where the book comes full circle, because believing in yourself is what creates the difference between trying to find someone to blame when things go wrong, and looking for a way to try again and be better.
ممکن است این ضربالمثل را شنیده باشید که «برندهها راهحل پیدا میکنند، بازندهها بهانه.» و درست هم است. اینجاست که کتاب کامل میشود، زیرا باور به خود چیزی است که تفاوت بین تلاش برای مقصر یافتن کسی هنگام اشتباهات و جستوجوی راهی برای تلاش دوباره و بهتر شدن را ایجاد میکند.
So how do you turn all this into action?
پس چگونه همه اینها را به عمل تبدیل میکنید؟
Take a 2-step approach: Plan and execute.
یک رویکرد ۲ مرحلهای داشته باشید: برنامهریزی و اجرا کنید.
Write down a detailed, step-by-step plan with instructions how you’ll do each step and a rough idea of when you’ll complete it. Then, get to work and study your setbacks. Don’t waste any energy beating yourself up, just try to learn from what went wrong and take the next step.
یک برنامه دقیق و گام به گام با دستورالعملهایی که چگونه قرار است هر مرحله را انجام دهید و یک ایده تقریبی از زمان تکمیل آن بنویسید. سپس، دست به کار شوید و شکستهای خود را مطالعه کنید. هیچ انرژی را برای پیروزی خود هدر ندهید، فقط سعی کنید از اشتباهی که پیش آمده درس بگیرید و قدم بعدی را بردارید.
The final argument of this book is that the only difference between successful people and normal people lies in their self-belief and confidence, which causes them to persist long enough for them to achieve success.
بحث نهایی این کتاب این است که تنها تفاوت افراد موفق با افراد عادی در خودباوری و اعتمادبهنفس آنهاست که باعث میشود آنقدر پافشاری کنند تا به موفقیت برسند.
The Magic of Thinking Big Review
مروری بر کتاب جادوی بزرگ فکر کردن
The Magic of Thinking Big asserts that creative thinking is the driving force behind success. This is an idea I’ve seen in many books now, but this one rounds up a broad collection of thoughts on the topic really well. Recommended!
کتاب جادوی بزرگ فکر کردن بیان میکند که تفکر خلاق نیروی محرکه موفقیت است. این ایدهای است که اکنون آن را در بسیاری از کتابها دیدهام، اما این کتاب مجموعه وسیعی از افکار را در مورد این موضوع بهخوبی گردآوری کرده است . توصیه میشود!
Who would I recommend The Magic of Thinking Big summary to?
خلاصه کتاب جادوی بزرگ فکر کردن را به چه کسی توصیه میکنم؟
The 13-year-old teenager who is about to take a “what work is right for you” test, the 34-year-old friend who just suffered a major setback, and anyone who spends the majority of their time complaining.
نوجوان ۱۳ سالهای که قرار است در آزمون «چه کاری برای شما مناسب است» شرکت کند، دوست ۳۴ سالهای که بهتازگی دچار یک شکست بزرگ شده است و هر کسی که بیشتر وقت خود را صرف بهانهتراشی میکند.