در این بخش شما را با معنی a bit much آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
این اصطلاح یعنی «هر چیزی که بیشازحد یا نامعقول باشد». در ادامه میتوانید معانی و کاربرد آن را بخوانید.
معانی و کاربرد
- بیشازحد بودن
- نامعقول بودن
- زیادهروی بودن
- اگر کسی بگوید چیزی این ویژگی را دارد، آن شخص فکر میکند که منصفانه نیست یا بیش از آن چیزی است که بتوان از پس آن بر آمد.
مثال
با خواندن مثالها بهتر میتوانید معنای این اصطلاح را درک کنید و کاربرد آن را در جمله یاد بگیرید.
The concept and story was a bit much for me to understand everything clearly. That is why I did not invest with this company.
مفهوم و ماجرا برای من کمی زیاد بود تا همهچیز را بهوضوح درک کنم. به همین دلیل من با این شرکت سرمایهگذاری نکردم.
When writing an article make sure that the language you use is not a bit much for your audience.
هنگام نوشتن یک مقاله مطمئن شوید زبانی که استفاده میکنید برای مخاطبان شما خیلی سطح بالا (غیر قابل فهم) نیست.
She is a bit much for the family, isn’t she? How will they adjust with such a narcissistic person?
رفتار او برای خانواده غیرمنطقی است، اینطور نیست؟ آنها چگونه با چنین فردی خودشیفته سازگار میشوند؟
He criticises her food a bit much. He may as well cook for himself from tomorrow.
او زیادی از غذایش ایراد میگیرد. باید از فردا برای خودش غذا درست کند.
Her understanding of the situation was a bit much which made her take hasty decisions.
درک او از موقعیت غیرمنطقی بود که باعث شد تصمیمات عجولانه بگیرد.
Her emphasis on integrity on the job is a bit much to digest. It somehow feels like it is coming from a guilty conscious.
تاکید او بر صداقت در کار زیادهروی است. این بهنوعی به نظر میرسد که از یک احساس گناه ناشی میشود.