معنی apple of eye چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی apple of eye و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی apple of eye

در این بخش شما را با معنی apple of eye آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

این اصطلاح برای اشاره به کسی استفاده می‌شود که برای ما بسیار حائز اهمیت است و خیلی دوستش داریم. اصطلاح مشابهی هم در فارسی داریم و می‌گوییم آن شخص نور چشم من است. یعنی برای من خیلی عزیز است. در ادامه می‌توانید معانی و کاربرد apple of eye را بخوانید و استفاده از آن را در قالب مثال یاد بگیرید.

معانی و کاربرد

  • شخصی که کسی او را بسیار دوست دارد، مورد علاقه‌اش است و بسیار برایش دوست‌داشتنی است.
  • مورد‌علاقه‌ترین فرد
  • کسی که بیشتر از دیگران عزیز است.
  • کسی یا چیزی که بسیار با ارزش است.

مثال

She has three children, but her youngest son is the apple of her eye.

او سه فرزند دارد؛ اما کوچکترین پسرش نور چشمان اوست.

While my grandmother loved all of us very much, my younger brother was the apple of her eye.

در حالی که مادربزرگم همه‌ی ما را خیلی دوست داشت، برادر کوچک‌ترم نور چشمان او بود.

Poor Richard was to me as an eldest son, the apple of my eye.

ریچارد بیچاره برای من مثل یک پسر بزرگ، نور چشم من بود.

She was a very charming little girl and a very bright student, and was the apple of her teachers’ eyes.

او یک دختر کوچک بسیار جذاب و دانش‌آموز بسیار باهوشی بود و نور چشم معلمانش بود.

He loved his daughter very much. She was the apple of his eye.

دخترش را خیلی دوست داشت. او نور چشمش بود.

He said that Kelly was the apple of his eye. He could not imagine living without her.

او گفت کلی نور چشمش بود. نمی‌توانست زندگی بدون او را تصور کند.

The young couple had a beautiful little son, and he was the apple of their eyes.

این زوج جوان یک پسر کوچک و زیبا داشتند که نور چشم آن‌ها بود.

He was the apple of her eye, and she promised to take care of him for as long as she could.

او نور چشمش بود و قول داد تا زمانی که بتواند از او مراقبت کند.

My granddaughter is the apple of my eye, said the old man, lovingly looking at her playing in the distance.

در حالی که او بازی می‌کرد، پیرمرد از دور با محبت به او نگاه می‌کرد و گفت: نوه‌ی من نور چشمان من است.