در این بخش شما را با معنی bundle of nerves آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
از اصطلاح bundle of nerves برای اشاره به عصبانیت زیاد استفاده میکنند. این اصطلاح به شکل bag of nerves هم استفاده میشود. در ادامه با معانی و کاربردهای دیگر این اصطلاح آشنا میشوید و در بخش مثالها میتوانید نحوهی استفاده از آن را در جمله یاد بگیرید.
معانی و کاربرد
- مضطرب
- یک فرد بسیار نگران و عصبی
- کسی که بر اضطراب، ترس یا نگرانی غلبه کند
- بیقرار و ناآرام
- پریشان
مثال
The robbery was a frightening experience. Since then, I have been a bundle of nerves.
سرقت، تجربهی ترسناکی بود. از آن به بعد، من مضطرب و عصبی بودم.
I’m sorry for shouting at you. It’s just that these days, I’m a bundle of nerves.
متاسفم که سرت داد زدم. من فقط این روزها خیلی عصبی هستم.
She’s a great musician but a bundle of nerves before performances.
او یک نوازندهی عالی است، اما قبل از اجراها اضطراب زیادی دارد.
Before I took the driving test, I was a bundle of nerves.
قبل از اینکه در آزمون رانندگی شرکتکنم، بههمریخته بودم.
She was a bundle of nerves when getting ready for her first public speaking event.
او وقتی برای اولین رویداد سخنرانی عمومی خود آماده میشد، اضطراب زیادی داشت.
John was a bag of nerves before the interview.
جان قبل از مصاحبه، پریشان و بیقرار بود.
She had not looked after toddlers in the past. Therefore, caring for ten toddlers at the daycare made her a bundle of nerves.
او در گذشته از کودکان نوپا مراقبت نمیکرد. بنابراین، مراقبت از ده کودک نوپا در مهدکودک او را مضطرب و پریشان کرد.