در این بخش شما را با معنی closed book آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح closed book به معنای کتاب بسته است، اما معنی استعاری آن یعنی چیزی که کسی در مورد آن چیزی نمیداند یا درک نمیکند. در ادامه میتوانید کاربردهای دیگر این اصطلاح را بخوانید.
معانی و کاربرد
- موضوعی که فرد چیزی در مورد آن نمیداند یا نمیفهمد.
- یک موضوع یا کسی که کاملاً از آن بیاطلاعاند.
- هر چیزی که شما تصدیق میکنید که بهطور کامل به پایان رسیده است.
- چیزی یا کسی که درک آن دشوار است.
- یک معما یا یک راز
مثال
I love reading and learning. But physics is a closed book to me.
من عاشق خواندن و یادگیری هستم، اما فیزیک برای من یک کتاب بسته است (آن را درک نمیکنم).
Chris does not love history. So, he knows nothing about Buddha. To him, his life is a closed book.
کریس تاریخ را دوست ندارد. بنابراین چیزی در مورد بودا نمیداند. برای او زندگی بودا کتابی بسته است.
Although the investigators tried to interrogate Daniel for the mysterious murder of his wife, he remained dumb and indecipherable as a closed book.
اگرچه بازرسان سعی کردند از دنیل بهدلیل قتل مرموز همسرش بازجویی کنند، اما او مانند یک راز گنگ و غیرقابلکشف باقی ماند.
I am scared that this mathematical formula will be a closed book to Miriam.
میترسم این فرمول ریاضی برای میریام قابلفهم نباشد.
Even to us, her best friend, Margret, is always something of a closed book.
حتی برای ما بهترین دوستان او، مارگرت همیشه چیزی شبیه یک راز است.
I’m afraid that this new physics equation will always be a closed book to me.
میترسم این معادلهی جدید فیزیک همیشه برای من غیرقابلفهم بماند.