معنی come up چیست؟

با ما همراه شوید تا با معنی come up و کاربردهای مختلف این اصطلاح آشنا شوید.

معنی come up

در این بخش شما را با معنی come up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

این اصطلاح معانی مختلفی دارد ولی پرکاربردترین معنی آن، جلو رفتن و نزدیک شدن است. در ادامه کاربردهای مختلف آن را بخوانید.

معانی و کاربرد

  • به‌سمت کسی حرکت کردن
  • در زمان یا مکان به کسی یا جایی نزدیک‌تر شدن
  • مورد اشاره قرار گرفتن یا موضوع صحبت بودن
  • یافتن یک فکر جدید
  • پیش آمدن
  • مطرح کردن
  • اتفاقی غیرمنتظره

مثال

The team has come up with cost-saving ideas to cut the budget short.

این تیم ایده‌هایی برای کاهش هزینه‌ها ارائه کرده است تا بودجه را کاهش دهد.

This problem requires you to come up with a sustainable solution.

این مشکل شما را ملزم به ارائه‌ی یک راه‌حل پایدار می‌کند.

She comes up with excuses whenever she fails to finish work on time.

هر وقت نتواند کار را به‌موقع تمام کند بهانه می‌آورد.

The subject came up during a conversation.

موضوع در حین گفت‌وگو مطرح شد.

I’m afraid something urgent has come up.

می‌ترسم چیزی فوری پیش آمده باشد.

He came up to me and asked for water.

پیش من آمد و آب خواست.

Never expect him to come up with a good idea.

هرگز از او انتظار نداشته باشید که ایده‌ی خوبی داشته باشد.

Opportunities like this don’t come up every day.

چنین فرصت‌هایی هرروز پیش نمی‌آید.

There is a new position that has come up in the accounts department.

موقعیت جدیدی در بخش حسابداری ایجاد شده است.

They couldn’t come up with a brilliant solution.

آن‌ها نتوانستند راه‌حل درخشانی پیدا کنند.

He will not be able to attend the meeting if something else comes up.

اگر مورد دیگری پیش بیاید، او نمی‌تواند در جلسه شرکت کند.