در این بخش شما را با معنی comes to the crunch آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
اصطلاح comes to the crunch معانی مختلفی دارد و معنای آن را باید در قالب جمله یاد بگیرید تا در موقعیتهای مختلف، بتوانید معنای استعارهای آن را درک کنید. مهمترین کاربرد این اصطلاح برای اشاره به موقعیتهای جدی است. این اصطلاح بهشکل when the crunch comes هم استفاده میشود. در ادامه کاربردهای مختلف این اصطلاح را بخوانید.
معانی و کاربرد
- در یک لحظهی حساس یا زمان حساس قرار داشتن
- قرار داشتن در نقطهای تعیینکننده که در آن مسیر زندگی تعیین میشود.
- قرار گرفتن در موقعیتی بسیار دشوار یا مهم که در آن باید تصمیم بگیرید که چگونه ادامه دهید.
- زمانی که وضعیت بسیار جدی میشود و نیاز به تصمیمگیری مهمی وجود دارد.
- گیر کردن در تنگنا
- زمانی که اقدام فوری یا قاطع لازم باشد.
- زمانی که دیگر نمیتوان از یک موقعیت دشوار اجتناب کرد.
مثال
I’m ready to resign due to this if it comes to the crunch.
اگر در شرایط سختی گیر بیفتم من حاضرم به این دلیل استعفا بدهم.
Some issues are deemed more critical when it comes to the crunch.
وقتی صحبت از بحران به میان میآید، برخی از مسائل حیاتیتر تلقی میشوند.
If it comes to the crunch and you get divorced, you can always stay with us.
اگر شرایط به وضعیت بحرانی رسید و طلاق گرفتید، میتوانی همیشه پیش ما بمانی.
She always threatened to leave him, but she did not have the courage when it came to the crunch.
او همیشه تهدیدش میکرد که او را ترک میکند، اما وقتی موقع تصمیمگیری شد، جرات آن را نداشت.
It’s always the same. She promises help, but when the crunch comes, she invents excuses.
همیشه همینطور است؛ او قول کمک میدهد، اما وقتی سختی پیش میآید بهانه میآورد.