در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی border on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی border on
به طور خلاصه ترجمه border on در فارسی به معانی زیر است:
شباهت داشتن؛
پیش رفتن تا مرز چیزی؛
در کنار چیزی بودن؛
و غیره
کاربرد border on
گاهی پیش میآید اقدام یا گرایشی تا مرزی افراطیتر پیش رفته و به چیزی تا همان اندازه افراطی شباهت پیدا کند. در این صورت، برای بیان تا مرز چیزی پیش رفتن میتوانید از فعل عبارتی border on استفاده کنید. به صورت کلی border on که یکی از phrasal verbهای انگلیسی است به معنی مجاور بودن با، در محدوده چیزی یا جایی بودن، در مرز چیزی بودن، پهلوی کسی یا چیزی بودن، در کنار چیزی بودن، نزدیک به چیزی بودن، شباهت داشتن به، عین چیزی بودن و یا پهلو زدن به را میدهد و معمولا به صورت border on something استفاده میشود. البته ناگفته نماند که میتوانید از فعل border upon نیز بهجای border on استفاده کنید. با این تفاوت که upon حالتی رسمیتر از on داشته و در مکالمات روزمره و جدید انگلیسی چندان استفاده نمیشود. در ادامه، با ذکر مثال، معانی و کاربرد این فعل را برای شما بیان خواهیم کرد.
فعل عبارتی border on یکی از افعال باقاعده انگلیسی است که حالت گذشته و کامل آن به صورت bordered on نوشته و بیان میشود. برای تبدیل این فعل به اسم مصدر و یا gerund میتوانید از bordering on استفاده کنید.
مثال برای فعل border on
She possesses a self-confidence that borders on arrogance.
او اعتماد به نفسی دارد که مشابه (عین) غرور و خودخواهی است.
The farm borders on the railroad tracks.
مزرعه با خطوط راهآهن هممرز است. (مزرعه مجاور با خطوط راهآهن است).
This notion of yours borders on mutiny.
این تصور شما مثل یک شورش است. (شبیه یک شورش است).
She was bordering on hysteria.
او در مرز هیستری شدن بود.
His suggestion borders on the ridiculous.
پیشنهادش در حد مضحک و مسخره بود.