در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی break up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی break up
به طور خلاصه ترجمه break up در فارسی به معانی زیر است:
به هم زدن؛
جدا شدن؛
پراکندن؛
تقسیم شدن؛
و غیره
کاربرد break up
گاهی پیش میآید که مجبور به برهم زدن یک رابطه عاشقانه هستید و قصد دارید با نامزد، همسر و یا دوست خود بهم بزنید. برای به هم زدن یک رابطه از فعل عبارتی break up استفاده میشود. علاوه بر این، فعل break up که یکی از افعال عبارتی یا phrasal verbs انگلیسی است میتواند در موقعیتهای مختلف، معانی متفاوتی داشته باشد که در ادامه برخی از آنها را به شما توضیح خواهیم داد. عبارت break something up:
- میتواند به معنای خرد کردن، تکه تکه کردن، خراب کردن، اوراق کردن، خرد شدن، تکه شدن و یا متلاشی شدن باشد؛
- میتواند معنی تقسیم کردن، تقسیم شدن و یا تجزیه شدن را نیز داشته باشد؛
- در مورد گروه یا جمعیت میتواند به معنای متفرق کردن، پراکندن، متفرق شدن و یا پراکنده شدن باشد؛
- درخصوص رابطه میتواند معنای پایان دادن، بههم زدن، بههم خوردن، جدا شدن و یا گسیختن را بدهد؛
- در مورد سلامتی میتواند معنای لطمه خوردن را بدهد؛
- درخصوص اشخاص میتواند به معنای له شدن، داغون شدن و یا خرد شدن باشد؛
- همچنین میتواند به معنای ناگهان خندیدن یا از خنده منفجر شدن نیز باشد؛
- در مکالمات تلفنی میتواند به معنای قطع و وصل شدن صدا هم باشد؛
- اگر در مورد مدرسه یا مواردی مشابه به کار رفته باشد میتواند معنای تمام شدن، تمام کردن و یا تعطیل شدن را بدهد؛
- در مورد هوا نیز میتواند به معنی بد شدن، عوض شدن و یا خراب شدن باشد.
فعل عبارتی break up جزو افعال بیقاعده زبان انگلیسی است که حالت گذشته آن broke up و حالت کامل یا شکل سوم آن broken up خواهد بود. اگر بخواهید از اسم مصدر این فعل استفاده کنید میتوانید به آخر آن ing اضافه کرده و به صورت breaking up آن را به کار ببرید. در ادامه، با ذکر چند مثال شما را با معنا ئ کاربرد این فعل در جمله آشنا خواهیم کرد.
مثال برای فعل break up
In the greatest storm of the century, the ship broke up and sank.
در بزرگترین طوفان قرن، کشتی خرد شد و غرق شد.
After many years of bickering, they finally broke up.
بعد از سالها مشاجره، بالاخره از هم جدا شدند.
The police broke the fight up.
پلیس دعوا را تمام کرد. (بههم زد).
Daniel broke up with Mary and started dating Susan.
دنیل با مری بهم زد (از مری جدا شد) و با سوزان آشنا شد (وارد رابطه شد).
Please break up the crackers into smaller pieces if you want to feed the ducks.
اگر میخواهید به اردکها غذا بدهید؛ لطفا کراکرها را به قطعات کوچکتر خرد کنید.
His jokes always break me up.
شوخیهای او همیشه مرا از خنده منفجر میکند.
The party broke up at the midnight.
مهمانی نیمهشب تمام شد.
I can’t hear you, you’re breaking up.
نمیتوانم صدایت را بشونم، قطع و وصل میشود.