در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی brighten up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.
ترجمه و معنی brighten up
به طور خلاصه ترجمه brighten up در فارسی به معانی زیر است:
سرحال آوردن؛
روشن شدن؛
جان تازه بخشیدن؛
درخشیدن؛
و غیره
کاربرد brighten up
اگر ظاهر مکانی و یا فردی را شادتر، سرحال‌تر و یا پرنشاط‌تر می‌سازید می‌توانید از فعل عبارتی brighten up برای این منظور استفاده کنید. این فعل که در دسته phrasal verbs انگلیسی است معمولا در جملات به صورت brighten something up استفاده می‌شود و می‌تواند معانی متنوعی داشته باشد. در حالت کلی معنی brighten up به فارسی می‌تواند موارد زیر باشد:
- (در مورد افراد) به معنای سرحال آوردن، شاد کردن، مسرور کردن، سرحال آمدن، خوشحال شدن و یا جان تازه‌ای گرفتن است؛
- (در رابطه با اتاق، خانه و یا فضایی خاص) به معنای روح بخشیدن و یا روشن کردن خواهد بود؛
- (در گفتگو و کلام) معنای جان دادن و یا جان گرفتن را خواهد داشت؛
- (در مورد وضعیت و یا آینده) می‌تواند به معنای بهبود بخشیدن، نوری تازه بخشیدن، بهتر شدن و یا نوری تازه یافتن باشد؛
- (در خصوص هوا یا آسمان) می‌تواند معنای روشن شدن، باز شدن و یا صاف شدن را بدهد؛
- (در رابطه با چشم) می‌تواند به معنای برق زدن، درخشیدن و یا روشن شدن باشد؛
- علاوه بر این، این فعل می‌تواند معنای براق کردن و یا درخشان کردن را نیز برساند.
فعل عبارتی brighten up از جمله افعال باقاعده است که حالت گذشته و شکل سوم آن را با brightened up بیان می‌کنیم و در خصوص اسم مصدر و یا gerund آن نیز می‌توانیم از brightening up استفاده کنیم.
مثال برای فعل brighten up
The sky is brightening up a little.
آسمان در حال روشن شدن است. (آسمان دارد صاف می‌شود).
When the morning sky brightens up just a little, the birds begin to sing.
وقتی آسمان صبح کمی روشن می‌شود؛ پرندگان شروع به آواز خواندن می‌کنند.
It was rainy this morning, but it brightened up after lunch.
امروز صبح بارانی بود اما بعد از ناهار هوا صاف شد.
Her eyes brightened up when she saw him enter the room.
وقتی دید او وارد اتاق شد، چشمانش برق زد.
There are one or two items of good news to brighten the future economic picture up.
یک یا دو مورد خبر خوب وجود دارد که تصویر اقتصادی آینده را بهبود می‌بخشد.
Her presence brightens me up.
حضورش مرا مسرور کرد.
