در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come off آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی come off
به طور خلاصه ترجمه come off در فارسی به معانی زیر است:
جدا شدن؛
صورت گرفتن؛
موفقیتآمیز بودن؛
و غیره
کاربرد come off
اگر بتوان چیزی را از چیز دیگری که به آن متصل است جدا کرد؛ میتوانیم از فعل come off استفاده کنیم. علاوه بر انی، از این فعل میتوانید برای منتج شدن به نتیجه مورد نظر و یا بهبود و پیشرفت کردن نیز استفاده کنید. فعل come off یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا به صورت come off something در جملات دیده میشود. در فارسی این فعل معانی مختلفی خواهد داشت که برخی از آنها عبارتند از:
· قابل حذف کردن بودن، قابل برداشتن بودن و یا قابل پاک کردن بودن؛
· در محاوره میتواند به معنای انجام شدن، صورت گرفتن، رخ دادن، وقوع یافتن، اتفاق افتادن، تحقق یافتن و یا برگزار شدن باشد؛
· موفقیتآمیز بودن، به نتیجه رسیدن و یا درخشیدن؛
· افتادن (از)، جدا شدن (از) و یا کنده شدن (از)؛
· پاک شدن از (لکه و غیره)؛
· کاهش یافتن و یا کم شدن از (قیمت پول)؛
· ترک کردن و یا کنار گذاشتن (دارو و غیره)؛
علاوه بر موارد فوق، اصطلاح come off badly در محاوره و حالت عامیانه به معنی شکست خوردن است و come off best در محاوره به معنی بردن، پیروز شدن، موفق شدن و از عهده برآمدن است. اصطلاح come off it نیز در محاوره میتواند به معنای دست بردار، ول کن بابا، بس کن و یا بسه دیگه باشد. در ادامه با بررسی مثالهای مختلف، با کاربرد و معنی این فعل در جملات بیشتر آشنا خواهید شد.
فعل عبارتی come off یکی از افعال بیقاعده انگلیسی است که زمان گذشته آن came off خواهد بود و شکل سوم و حالت کامل آن نیز come off میشود. اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری آن نیز coming off خواهد بود.
مثال برای فعل come off
· I pulled the drawer and the handle came off.
دراور را کشیدم و دسته از آن کنده شد. (افتاد)
· I don't think these coffee stains will come off.
فکر نمیکنم این لکههای قهوه پاک شود.
· How did your speech come off?
سخنرانیات چطور انجام شد؟
· The trip came off on schedule.
سفر طبق برنامه انجام شد. (اتفاق افتاد).
· Whenever challenged he comes off best.
هر زمان که به چالش کشیده میشود؛ موفق میشود.
· This model is doomed to come off badly.
این مدل محکوم به شکست خوردن است.
· Our dinner party really came off.
مهمانی شام ما واقعا موفقیتآمیز بود.
· There was some sort of property deal that didn't come off.
نوعی معامله املاک وجود داشت که صورت نگرفت.
· He's come off the tablets because they were making him dizzy.
او داروها را کنار گذاشته است چرا که گیجش میکردند.
· Operating profits came off 10%.
از سود عملیاتی 10 درصد کم شد. (کاهش یافت).