در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی do away with آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی do away with
به طور خلاصه ترجمه do away with در فارسی به معانی زیر است:
از شر چیزی خلاص شدن؛
از رده خارج کردن؛
کُشتن؛
و غیره
کاربرد do away with
اگر سعی کنید خود را از شر چیزی خلاص کرده و یا چیزی را نادیده بگیرید؛ میتوانید از فعل do away with برای این منظور استفاده کنید. فعل do away with یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که معمولا در جملات به صورت do away with someone or something دیده میشود و حالت محاورهای، غیر رسمی و یا informal خواهد داشت. از نظر ترجمه نیز معنی do away with به فارسی معادل خواهد بود با:
· نادیده گرفتن، رعایت نکردن، صرف نظر کردن ؛
· (سازمان، شرکت و غیره) تعطیل کردن، بستن؛
· (کار و غیره) خاتمه دادن، کنار گذاشتن، متوقف کردن، از رده خارج کردن، منسوخ کردن؛
· (ساختمان و غیره) خراب کردن، از بین بردن؛
· (شخص، حیوان و غیره) کُشتن، خلاص کردن، از شرِ کسی یا چیزی خلاص شدن، از میان برداشتن، کار کسی یا چیزی را یکسره کردن.
علاوه بر موارد فوق؛ اصطلاح do away with oneself یک اصطلاح محاورهای است که در فارسی به معنی خود را کُشتن و یا خودکشی کردن خواهد بود. در ادامه با بررسی مثالهای مختلفی که به شما ارائه دادهایم؛ بهتر متوجه کاربرد و معنی این فعل در جمله خواهید شد.
فعل عبارتی do away with یکی از افعال بیقاعده زبان انگلیسی است که برای تبدیل آن به زمان گذشته نیاز به ed نداریم؛ بلکه باید ساختار فعل do را تغییر دهیم. زمان گذشته این فعل did away with خواهد بود و حالت کامل و یا شکل سوم این فعل نیز done away with میشود. علاوه بر این؛ اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز doing away with است.
مثال برای فعل do away with
· Your washing machine system will totally do away with the need for storing detergent.
سیستم ماشین لباسشویی شما، بهطور کامل نیاز به نگهداری مواد شوینده را از رده خارج میکند. (منسوخ خواهد کرد؛ کنار خواهد گذاشت؛ متوقف خواهد کرد).
· I was there, too. I hope they don’t try to do away with me.
من هم آنجا بودم. امیدوارم سعی نکنند من را بکُشند. (از شر من خلاص شوند؛ مرا از میان بردارند؛ کارم را یکسره کنند).
· I wouldn’t think of doing away with myself.
به فکر کُشتن خودم نیستم. (به فکر خودکُشی کردنم نیستم).
· The time has come to do away with that old building.
زمان آن رسیده که آن ساختمان قدیمی را خراب کنیم. (از شر آن ساختمان قدیمی خلاص شویم).
· The town fathers have decided to do away with the old lighting system.
پدران شهر تصمیم گرفتند سیستم روشنایی قدیمی شهر را کنار بگذارند. (منسوخ کنند؛ از رده خارج کنند).
· These ridiculous rules and regulations should have been done away with years ago.
این قوانین و مقررات مسخره باید سالها پیش تمام میشد. (منسوخ میشد).
· The governor is proposing to do away with the state transportation department.
فرماندار پیشنهاد تعطیل کردن (بستن) اداره حمل و نقل ایالتی را داد.