در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی hang on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی hang on
به طور خلاصه ترجمه hang on در فارسی به معانی زیر است:
محکم گرفتن؛
منتظر نگه داشتن؛
منوط بودن به؛
و غیره
کاربرد hang on
اگر چیزی را محکم نگهداشتهاید؛ میتوانید از فعلhang on استفاده کنید. علاوه بر این، میتوانید از این فعل در حالت محاوره و یا غیر رسمی (informal) زمانی استفاده کنید که میخواهید به کسی بگویید برای چند لحظه منتظر بماند. در حالت کلی hang on یک فعل عبارتی و یا phrasal verb انگلیسی است که بیشتر به صورت hang on something مورد استفاده قرار میگیرد. از نظر ترجمه نیز معنی hang on به فارسی معادل است با:
آویزان شدن، ماندن و یا محکم چسبیدن؛
طاقت آوردن، تحمل کردن، مقاومت کردن، سماجت کردن، ادامه دادن و یا ایستادگی کردن؛
صبر کردن و یا منتظر ماندن؛
چسبیدن به، آویزان شدن از ؛
(چیزی) چسباندن به (کسی). در این حالت میتوانید از hang something on someone استفاده کنید؛
بستگی داشتن به و یا منوط بودن به.
علاوه بر معانی فوق؛ شما میتوانید با استفاده از این فعل، اصطلاحات زیر را نیز بسازید:
- چشم به دهان کسی دوختن و یا چشم کسی به دهان کسی بودن در انگلیسی معادل است با hang on someone’s words ، یا hang on someone’s lips و یا حتی hang on someone’s every word.
- گوشی دستتان و یا (یک دقیقه) صبر کنید را میتوانید با Hang on (a minute) بیان کنید.
در ادامه به شما چند مثال ارائه خواهیم داد تا هرچه بهتر و بیشتر با کاربرد و معنی این فعل در جملات مختلف آشنا شوید. فعل عبارتی hang on را میتوان یک فعل بیقاعده قلمداد کرد که زمان گذشته و حالت کامل آن با افزودن ed ایجاد نمیشود. با این توضیحات، بهتر است بدانید که شکل سوم این فعل و زمان گذشته آن hung on است. همچنین حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) این فعل نیز hanging on خواهد بود.
مثال برای فعل hang on
Hang on ! I'll just see if he's here.
گوشی دستت ! ببنیم اینجاست یا نه.
Hang on a minute ! I'll be with you in a moment.
یک دقیقه صبر کن ! من یک دقیقه دیگه پیشتم.
Hang on tight. It's going to be a very bumpy ride.
محکم بچسب! سواری پر دستاندازی خواهد بود.
I wasn't anywhere near the house when the window was broken, so you can't hang that on me!
وقتی پنجره شکست من حتی نزدیک خانه هم نبودم پس نمیتوانی آن را به من بچسبانی!
She hung on every word he said.
چشم به دهان او دوخت.
This cough is hanging on much longer than I expected.
این سرفه خیلی بیشتر از آنچه انتظار داشتم مقاومت میکند. (ادامه دارد).
He was hanging on, hoping business would improve when interest rates went down.
او به امید اینکه با کاهش نرخ بهره، کسبوکار رونق بگیرد؛ طاقت میآورد (تحمل میکرد).
Our plans hang on their decision about the new park.
برنامههای ما منوط به تصمیم آنها درباره پارک جدید است. (به تصمیم آنها درباره پارک جدید بستگی دارد).