در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی muddle through آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی muddle through
به طور خلاصه ترجمه muddle through در فارسی به معانی زیر است:
یکجوری از پسش برآمدن؛
به هر سختی که هست انجامش دادن؛
و غیره
کاربرد muddle through
اگر بدون داشتن مهارت و یا تجهیزات لازم، کاری را با موفقیت بهانجام برسانید؛ muddle through میتواند این عمل را بهخوبی بیان کند. فعل muddle through در زمره افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است. معنی muddle through به فارسی عبارت است از:
اللهبختکی پیش رفتن، یکجوری جورش کردن، یکجوری ترتیبش را دادن، یکجوری از پسش برآمدن و یا یکجوری کارها را راست و ریس کردن؛
به هر زحمتی که هست انجام دادن، به هرسختی که هست از پسش برآمدن و یا به هر جان کندنی که هست تمامش کردن.
در ادامه چند مثال به شما ارائه خواهیم داد تا بتوانید بهتر با کاربرد و معنی این فعل در جمله آشنا شوید. فعل عبارتی muddle through در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی است که با افزودن ed به انتهای آن میتوان زمان گذشته و کاملش را شکل داد. با اینحال چون فعل muddle به حرف e ختم میشود؛ تنها کافیست حرف d را به انتهای آن بیفزاییم. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل muddled through میشود. علاوه بر این، حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) آن نیز بهصورت muddling through بیان میشود.
مثال برای فعل muddle through
Our coach was sick, so I had to train the team myself. I'd never done it before but I muddled through somehow and it wasn't too bad.
مربی ما بیمار بود، بنابراین مجبور شدم خودم تیم را تمرین دهم. قبلاً این کار را نکرده بودم، اما یکجوری ترتیبش را دادم و خیلی هم بد نبود.
He'd never refereed a football match before, but he muddled through without making any really bad mistakes.
او پیش از این هرگز یک مسابقه فوتبال را قضاوت نکرده بود، اما بدون اینکه اشتباهات واقعاً بدی انجام دهد، یکجوری از پسش برآمد.
We didn't have the money to pay an accountant, so I muddled through by doing the accounts myself.
ما پول نداشتیم که به یک حسابدار بدهیم، بنابراین با انجام حسابها خودم به هر جان کندنی که بود ترتیبش را دادم .
We hadn’t practiced the song enough, so we just muddled through it.
ما آهنگ را به اندازه کافی تمرین نکرده بودیم، بنابراین فقط آن را به هر سختی که بود تمام کردیم.
Sorry, but I can't help you. You'll just have to muddle through on your own.
متاسفم، اما من نمیتوانم به شما کمک کنم. شما باید خودتان به تنهایی یکجوری راستو ریسش کنید.
The choir never knows how to line up, but we muddle through somehow.
گروه کُر هرگز نمیداند چگونه بهصف بایستد، اما ما به نوعی اللهبختکی پیش میرویم..در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی muddle through آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی muddle through
به طور خلاصه ترجمه muddle through در فارسی به معانی زیر است:
یکجوری از پسش برآمدن؛
به هر سختی که هست انجامش دادن؛
و غیره
کاربرد muddle through
اگر بدون داشتن مهارت و یا تجهیزات لازم، کاری را با موفقیت بهانجام برسانید؛ muddle through میتواند این عمل را بهخوبی بیان کند. فعل muddle through در زمره افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است. معنی muddle through به فارسی عبارت است از:
اللهبختکی پیش رفتن، یکجوری جورش کردن، یکجوری ترتیبش را دادن، یکجوری از پسش برآمدن و یا یکجوری کارها را راست و ریس کردن؛
به هر زحمتی که هست انجام دادن، به هرسختی که هست از پسش برآمدن و یا به هر جان کندنی که هست تمامش کردن.
در ادامه چند مثال به شما ارائه خواهیم داد تا بتوانید بهتر با کاربرد و معنی این فعل در جمله آشنا شوید. فعل عبارتی muddle through در گروه افعال باقاعده زبان انگلیسی است که با افزودن ed به انتهای آن میتوان زمان گذشته و کاملش را شکل داد. با اینحال چون فعل muddle به حرف e ختم میشود؛ تنها کافیست حرف d را به انتهای آن بیفزاییم. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل muddled through میشود. علاوه بر این، حالت استمراری و اسم مصدر (gerund) آن نیز بهصورت muddling through بیان میشود.
مثال برای فعل muddle through
Our coach was sick, so I had to train the team myself. I'd never done it before but I muddled through somehow and it wasn't too bad.
مربی ما بیمار بود، بنابراین مجبور شدم خودم تیم را تمرین دهم. قبلاً این کار را نکرده بودم، اما یکجوری ترتیبش را دادم و خیلی هم بد نبود.
He'd never refereed a football match before, but he muddled through without making any really bad mistakes.
او پیش از این هرگز یک مسابقه فوتبال را قضاوت نکرده بود، اما بدون اینکه اشتباهات واقعاً بدی انجام دهد، یکجوری از پسش برآمد.
We didn't have the money to pay an accountant, so I muddled through by doing the accounts myself.
ما پول نداشتیم که به یک حسابدار بدهیم، بنابراین با انجام حسابها خودم به هر جان کندنی که بود ترتیبش را دادم .
We hadn’t practiced the song enough, so we just muddled through it.
ما آهنگ را به اندازه کافی تمرین نکرده بودیم، بنابراین فقط آن را به هر سختی که بود تمام کردیم.
Sorry, but I can't help you. You'll just have to muddle through on your own.
متاسفم، اما من نمیتوانم به شما کمک کنم. شما باید خودتان به تنهایی یکجوری راستو ریسش کنید.
The choir never knows how to line up, but we muddle through somehow.
گروه کُر هرگز نمیداند چگونه بهصف بایستد، اما ما به نوعی اللهبختکی پیش میرویم..