در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی pass up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی pass up
به طور خلاصه ترجمه pass up در فارسی به معانی زیر است:
صرفنظر کردن؛
غنیمت نشماردن؛
و غیره
کاربرد pass up
اگر فرصتی را نادیده گرفته و یا تصمیم میگیرید دعوتی را رد کنید؛ میتوانید از pass up برای بیان این منظور استفاده کنید. فعل pass up یکی از افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که جنبه محاوره و یا غیررسمی (informal ) دارد. این فعل که بهصورت pass something up و یا pass up something مورد استفاده قرار میگیرد در فارسی معادل است با:
(فرصت، شانس و غیره) از کف دادن، هدر دادن، از دست دادن، غنیمت نشماردن، پس زدن، رد کردن، نپذیرفتن، منصرف شدن از، صرف نظر کردن، عبور کردن از، رد شدن از و یا گذشتن از؛
در ادامه به شما چند مثال انگلیسی بههمراه ترجمه فارسی هریک ارائه خواهیم داد تا هرچه بهتر بتوانید با کاربرد و معنی pass up در جمله آشنا شوید. فعل عبارتی pass up از جمله افعال باقاعده زبان انگلیسی است که با افزودن ed به آن میتوانید زمان گذشته و شکل سومش را بسازید. در نتیجه، زمان گذشته و شکل سوم این فعل passed up میشود. همچنین شما میتوانید از passing up نیز بهعنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل در جمله بهره ببرید.
مثال برای فعل pass up
Bill passed up the opportunity to study music in a top university. He formed his own band instead.
بیل فرصت تحصیل موسیقی در یک دانشگاه عالی را از دست داد. او در عوض گروه خود را تشکیل داد.
I had to pass the invitation up as I already had an appointment at that time.
من مجبور شدم دعوت را رد کنم زیرا از قبل قرار ملاقاتی در آن زمان داشتم.
Julian passed up the chance to study at Oxford University because he wanted to study at Cambridge.
جولیان شانس تحصیل در دانشگاه آکسفورد را از کف داد زیرا میخواست در کمبریج تحصیل کند.
The committee passed Jill up and chose Kelly.
کمیته، جیل را رد کرد و کلی را انتخاب کرد.
We had to pass the museum up, thinking we could visit the next time we were in town.
مجبور شدیم از موزه بگذریم با این فکر که دفعه بعد که در شهر بودیم میتوانیم از آن بازدید کنیم.
I can't believe Betty passed up the chocolate cake.
باورم نمیشود بتی از کیک شکلاتی صرفنظر کرد. (کیک شکلاتی را نپذیرفت)