در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی set up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی set up
به طور خلاصه ترجمه set up در فارسی به معانی زیر است:
تاسیس کردن؛
به دردسر انداختن؛
نصب کردن؛
مهیا کردن؛
تنظیم کردن؛
و غیره
کاربرد set up
اگر شرکت، موسسه و یا سازمانی را راهاندازی کنید؛ میتوانید از set up بهره ببرید. همچنین زمانی که قطعات چیزی را قبل از استفاده نصب و یا تنظیم میکنید نیز این فعل کاربرد خواهد داشت. علاوه بر این، زمانی که اقدامات لازم برای رویداد و یا فعالیتی را انجام میدهید نیز میتوانید از این فعل استفاده کنید. فعل set up بهعنوان یک فعل عبارتی و یا phrasal verb شناخته میشود که بهشکل set someone or something up و یا set up something کاربرد دارد. معنی set up به فارسی عبارت است از:
در محاوره: سر حال آوردن و یا حال کسی را جا آوردن؛
در محاوره: زیر بال کسی را گرفتن، کمک کردن به و یا سرمایه دادن به؛
نصب کردن، کار گذاشتن، برپا کردن، درست کردن و یا ایجاد کردن؛
(دستگاه و غیره) راه انداختن و یا کار انداختن؛
ایجاد کردن، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، راهاندازی کردن و یا بنا کردن؛
در ورزش: (رکود) بهجا گذاشتن و یا ثبت کردن؛
پدید آوردن، ایجاد کردن، باعث شدن و یا بهوجود آوردن؛
مقدمهچینی کردن، مهیا کردن، فراهم کردن، آماده کردن، ترتیب دادن و یا تهیه کردن؛
تعیین کردن، تنظیم کردن، برنامهریزی کردن و یا مشخص کردن؛
(صدا، سروصدا و غیره) بلند کردن، برپا کردن و یا راه انداختن؛
تو هچل انداختن، دَم تیغ دادن، برای کسی پاپوش دوختن و یا تو دردسر انداختن؛
گناه را به گردن کسی انداختن، خراب کردن، فریب دادن، حقه زدن و یا به کسی کلک زدن.
علاوه بر موارد فوق؛ اصطلاح set oneself up as someone به معنی ژست چیزی را به خود گرفتن و یا خود را بهعنوان کسی معرفی کردن کاربرد دارد. مثلا میتوانید از set (oneself) up as a lawyer به معنی وکیل شدن و یا به وکالت پرداختن استفاده کنید و یا set (oneself) up as a printer را میتوانید چاپخانه باز کردن معنی کنید. در ادامه با بیان چند مثال، بهتر کاربرد و معنی set up را در جملات مختلف به حافظه میسپارید.
فعل عبارتی set up در گروه افعال بیقاعده زبان انگلیسی جای دارد که برای تبدیل شدن به زمان گذشته و کامل نهتنها ed نگرفته؛ بلکه شکل آن نیز تغییری نمیکند. در نتیجه زمان گذشته و شکل سوم این فعل همان set up است. همچنین اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل نیز بهشکل setting up مورد استفاده قرار میگیرد.
مثال برای فعل set up
A lot of wealthy people set up charities and foundations to help people who are poor or have serious illnesses.
بسیاری از افراد ثروتمند برای کمک به افرادی که فقیر یا دارای بیماریهای جدی هستند، مؤسسات خیریه و بنیادها را تاسیس میکنند.
Before the concert, the PA system had to be set up and the band had to set up their equipment.
قبل از کنسرت، باید سیستم PA نصب میشد و گروه باید تجهیزات خود را برپا میکرد.
We've set up a meeting with some of our biggest clients.
ما با برخی از بزرگترین مشتریان خود جلسهای ترتیب دادهایم.
I had nothing to do with the robbery! I was just standing there. Somebody must have set me up!
من کاری به دزدی نداشتم! فقط آنجا ایستاده بودم. یکی باید منو تو هچل انداخته باشه!
To set a business up, you need an idea and you need money from investors.
برای ایجاد کردن یک کسبوکار، یک ایده لازم دارید و به پول سرمایهگذاران نیاز دارید.
If you set the barbecue up, I'll go and get the drinks and the salad.
اگر کباب را آماده کنی، من میروم و نوشیدنی و سالاد را میآورم.
The government agrees that a public inquiry is needed and they promised to set one up within the next few days.
دولت موافق لزوم یک تحقیق عمومی است و آنها قول دادند که ظرف چند روز آینده یک تحقیق فراهم کنند.
That victory really set up our team.
آن پیروزی واقعا تیم ما را سرحال آورد.
When he was still a young man, Henry Ford decided to set up a car company.
زمانی که هنری فورد هنوز جوان بود تصمیم گرفت یک شرکت خودروسازی راهاندازی کند.
Before interviewing people for his film about learning English, Daniel had to set up his equipment.
دنیل مجبور شد قبل از مصاحبه با مردم برای فیلم خود در مورد یادگیری زبان انگلیسی، تجهیزاتش را کار بگذارد.
If your boss asks you to set up a meeting, you have to arrange the meeting.
اگر رئیستان از شما میخواهد که جلسهای تنظیم کنید، باید جلسه را ترتیب دهید.
The new taxes set up howls of protest.
مالیاتهای جدید، فریادهای اعتراضی را به راه انداخت (بلند کرد).