حروف اضافه، یکی از بخشهای اساسی زبان انگلیسی هستند و با اتصال کلمات و عبارات به یکدیگر، رابطۀ بین عناصر مختلف در یک جمله را نشان میدهند. یکی از کلماتی که همراه با آن از حروف اضافۀ مختلفی استفاده میکنیم، واژۀ "Reach" به معنای «رسیدن»، «دسترسیداشتن» یا «گرفتن» است.
درک حروف اضافۀ مختلفی که همراه با این واژه استفاده میشوند، به ما کمک میکند تا مهارتهای ارتباطی خود را ارتقا دهیم. متداولترین حروف اضافۀ "Reach"، عبارتند از:
For
Out to
Up to
Into
Across
Beyond
Reach for
هنگامی که میخواهیم بگوییم دست خود را برای رسیدن به یک چیز و گرفتن آن دراز کردهایم، از حرف اضافۀ "For" همراه با واژۀ "Reach" استفاده میکنیم؛ به عنوان مثال:
1. She reached for the book on the top shelf.
او دستش را به سمت کتاب قفسۀ بالایی برد.
2. Do you reach for a cookie?
دستت به کلوچه میرسه؟
3. She had to reach for the top shelf to grab the cereal box.
برای گرفتن جعبۀ غلات، باید دستش را به سمت قفسۀ بالایی میبرد.
4. The child tried to reach for the cookie jar on the counter.
کودک سعی کرد که دستش را به شیشۀ شیرینی روی پیشخوان برساند.
5. I always reach for my phone first thing in the morning.
من همیشه اول صبح، دستم رو برای برداشتن گوشیام دراز میکنم.
6. The cook had to reach for the spices on the back of the shelf
آشپز باید دستش را به ادویههای پشت قفسه میرساند.
7. The student had to reach for her notebook on the desk.
دانشآموز باید دستش را به دفترچهاش روی میز میرساند.
8. The cat stretched out its paw to reach for the toy mouse on the floor.
گربه پنجۀ خود را دراز کرد تا به اسباببازی موش روی زمین برسد.
9. The basketball player reached for the ball, but missed and fell to the ground.
بسکتبالیست دستش را به سمت توپ دراز کرد اما آن را از دست داد و روی زمین افتاد.
10. The climber had to reach for the rock above him to pull himself up.
کوهنورد باید دستش را به صخرۀ بالای سرش میرساند تا خودش را بالا بکشد.
Reach out to
برای اینکه بگویید شخصی با یک نفر یا یک گروه دیگر ارتباط برقرار کرده است، میتوانید از عبارت "Reach out to" در جملۀ خود استفاده کنید. معمولاً از این عبارت برای درخواست کمک یا نصیحت استفاده میشود:
1. I decided to reach out to my mentor for guidance.
من تصمیم گرفتم که برای راهنمایی، با مربی خود تماس بگیرم.
2. If you have any questions, feel free to reach out to me.
اگر سؤالی دارید، آن را راحت با من در میان بگذارید.
3. I decided to reach out to an old friend I hadn't talked to in years.
تصمیم گرفتم که با یک دوست قدیمی که سالها با او صحبت نکرده بودم، ارتباط برقرار کنم.
4. The company is planning to reach out to new customers through social media.
این شرکت در حال برنامهریزی برای ارتباط با مشتریان جدید از طریق رسانههای اجتماعی است.
5. In times of crisis, it's crucial to come together and reach out to those who may be in need.
در مواقع بحران، جمعشدن دور هم و ارتباط با کسانی که ممکن است موردنیاز باشند، مهم است.
6. It's important to reach out to local resources if you're in need of financial or emotional support.
اگر به حمایت مالی یا عاطفی نیاز دارید، مهم است که با منابع محلی ارتباط برقرار کنید.
7. If you're interested in learning more about the program, don't hesitate to reach out to us.
اگر به کسب اطلاعات بیشتر درمورد این برنامه علاقهمند هستید، برای ارتباط با ما تردید نکنید.
8. The school counselor urged students to reach out to her if they were struggling with any issues.
مشاور مدرسه از دانشآموزان خواست که اگر با مشکلی دستوپنجه نرم میکنند، با او در ارتباط باشند.
9. Our customer service team is available 24/7 if you need to reach out to us for assistance.
اگر نیاز دارید که برای کمک با ما ارتباط برقرار کنید، تیم خدمات مشتری ما ۲۴ ساعته هر هفت روز هفته، در دسترس است.
10. When you're feeling down, it can be helpful to reach out to a trusted friend or family member.
هنگامی که احساس ناراحتی میکنید، تماس با یک دوست قابلاعتماد یا یکی از اعضای خانواده، میتواند مفید باشد.
Reach up to
از این عبارت، برای نشاندادن ارتفاعی که شخص یا چیزی میتواند به آن برسد، استفاده میشود. به جملات زیر دقت کنید:
1. The basketball player could reach up to the rim of the basket.
بازیکن بسکتبال میتواند به لبۀ سبد برسد.
2. The tree's branches reach up to the sky.
شاخههای درخت تا آسمان میرسد.
3. He had to reach up to the top shelf to grab the book he needed.
برای برداشتن کتاب موردنیازش، باید به قفسۀ بالایی میرسید.
4. The skyscraper's height reaches up to 100 stories.
ارتفاع آسمانخراش به ۱۰۰ طبقه میرسد.
5. The sun's rays reach up to the earth's surface.
اشعه خورشید تا سطح زمین میرسد.
6. The airplane's altitude reached up to 30,000 feet.
ارتفاع هواپیما به ۳۰ هزار فوت رسید.
7. The snow on the mountain peak reaches up to 10,000 feet.
برف روی قلۀ کوه به ۱۰ هزار فوت میرسد.
8. The bird's wingspan can reach up to six feet.
طول بالهای پرنده میتواند به شش فوت برسد.
9. The fire's flames can reach up to the ceiling.
شعلههای آتش میتواند تا سقف برسد.
10. The roller coaster's speed can reach up to 80 miles per hour.
سرعت ترنهوایی میتواند به ۸۰ مایل در ساعت برسد.
Reach into
اگر میخواهید بگویید که برای پیداکردن و دسترسی به چیزی، دستتان را داخل چیزی بردهاید (مثلاً داخل جیبتان)، میتوانید از حرف اضافۀ "Into" همراه با فعل "Reach" استفاده کنید. این عبارت میتواند به معنای بررسیکردن داخل یک چیز هم باشد:
1. He reached into his jacket pocket to find his keys.
او دستش را در جیب کتش برد تا کلیدهایش را پیدا کند.
2. She had to reach into her bag to find her phone.
باید دستش را در کیفش میبرد تا گوشیاش را پیدا کند.
3. He reached into the box and pulled out a gift.
دستش را داخل جعبه برد و هدیهای بیرون آورد.
4. The cat tried to reach into the jar to get the food.
گربه سعی کرد دستش را داخل شیشه ببرد تا غذا را بردارد.
5. She had to reach into her pocket for some change.
باید دستش را داخل جیبش میبرد تا مقداری پول خرد بردارد.
6. The child tried to reach into the cookie jar without getting caught.
کودک سعی کرد که بدون اینکه گیر بیفتد، دستش را داخل ظرف بیسکوییت ببرد.
7. The doctor had to reach into the patient's throat to remove the object.
دکتر باید دستش را داخل گلوی بیمار میبرد تا جسم را خارج کند.
8. She reached into the fridge for a cold drink.
دستش را داخل یخچال برد تا یک نوشیدنی سرد بردارد.
9. He had to reach into his bag for his laptop charger.
او برای برداشتن شارژر لپتاپش، مجبور شد که دستش را داخل کیفش ببرد.
10. She had to reach into her closet to find an outfit for the event.
او باید داخل کمدش را وارسی میکرد تا لباسی برای مراسم پیدا کند.
Reach across
اگر میخواهید بگویید که برای گرفتن یک چیز، دستتان را در طول مسافتی دراز کردهاید، میتوانید از عبارت "Reach across" استفاده کنید. این عبارت میتواند به معنای عبورکردن از یک چیز، برای نشان دادن ارتباط بین دو نقطه، تأکید بر همکاری و هماهنگی، اشاره به امید و تلاش برای اتحاد نیز به کار گرفته شود؛ برای مثال:
1. She reached across the table to grab the salt shaker.
او دستش را تا آن طرف میز دراز کرد تا نمکدان را بردارد.
2. The bridge was so long that it seemed to reach across the entire river.
پل آنقدر طولانی بود که به نظر میرسید از سراسر رودخانه عبور میکند.
3. We need to reach across political divides and work together for the common good.
ما باید از شکافهای سیاسی عبور کنیم و با هم برای منافع مشترک کار کنیم.
4. She had to reach across the counter to hand the customer their change.
او باید دستش را تا آن سمت پیشخوان دراز میکرد تا پول خرد را به مشتری بدهد.
5. The CEO challenged her employees to reach across departments and collaborate on a new project.
مدیرعامل کارمندان خود را به چالش کشید تا به بخشهای مختلف دسترسی داشته باشند و در یک پروژۀ جدید، همکاری کنند.
6. The athlete had to reach across the finish line to win the race.
ورزشکار برای برندهشدن در مسابقه، باید از خط پایان عبور میکرد.
7. She had to reach across the room to turn off the light before going to bed.
او مجبور بود برای خاموشکردن چراغ قبل از رفتن به رختخواب، به آن طرف اتاق برسد.
8. The charity organization aims to reach across borders and help those in need around the world.
هدف این سازمان خیریه، رسیدن به فراسوی مرزها و کمک به نیازمندان سراسر جهان است.
9. The teacher asked the students to reach across the aisle and work with someone they hadn't partnered with before.
معلم از دانشآموزان خواست که به آن طرف راهرو بروند و با کسی که قبلاً با او شریک نبودهاند، کار کنند.
10. The politician promised to reach across party lines and find solutions to the country's problems.
سیاستمدار قول داد که از خطوط حزبی عبور کرده و راهحلی برای مشکلات کشور پیدا کند.
Reach beyond
اگر یک چیز فراتر از آنچه باشد که انتظار میرود یا موردنیاز است، از عبارت "Reach beyond" استفاده میکنیم:
1. Her achievements reach beyond her academic qualifications.
موفقیتهای او، فراتر از مدارک تحصیلیاش است.
2. If you want to succeed in life, you must be willing to reach beyond your comfort zone.
اگر میخواهید که در زندگی موفق شوید، باید مایل باشید که از منطقۀ امن و راحت خود عبور کنید.
3. The company's goal is to reach beyond its current market and expand globally.
هدف شرکت، رسیدن به فراسوی بازار فعلی و گسترش جهانی است.
4. To achieve greatness, we must be willing to reach beyond our limitations.
برای رسیدن به سرافرازی، باید مایل باشیم که از محدودیتهای خود عبور کنیم.
5. The artist's creativity allowed her to reach beyond the boundaries of her medium.
خلاقیت هنرمند، به او اجازه داد تا به فراسوی حد متوسط خود برسد.
6. The athlete's determination enabled him to reach beyond his physical capabilities.
عزم و ارادۀ ورزشکار، او را قادر ساخت تا از تواناییهای بدنی خود فراتر برود.
7. The inventor's innovative ideas helped him reach beyond the current technology.
ایدههای نوآورانۀ مخترع، به او کمک کرد که از فناوری فعلی فراتر برود.
8. The writer's imagination allowed her to reach beyond reality and create a world of her own.
تخیل نویسنده به او اجازه داد تا از واقعیت فراتر برود و دنیایی برای خود بسازد.
9. The scientist's curiosity led her to reach beyond the known facts and discover something new.
کنجکاوی دانشمند باعث شد که به فراتر از حقایق شناختهشده دست یابد و چیز جدیدی کشف کند.
10. The explorer's courage enabled him to reach beyond the map and discover new lands.
شجاعت کاوشگر او را قادر ساخت تا از نقشه فراتر برود و سرزمینهای جدیدی را کشف کند.
جمعبندی
واژۀ "Reach" در زبان انگلیسی، یک واژۀ همهکاره است که میتواند در موقعیتهای مختلف و برای بیان اعمال گوناگون استفاده شود. همانطور که دیدید، استفاده از حروف اضافۀ مختلف همراه با این واژه، میتواند معنای جملۀ شما را کاملاً تغییر دهد.
برای بهبود تواناییهای نوشتاری و گفتاری خود و یادگیری مبحث حروف اضافه و نحوۀ استفاده از آنها، میتوانید از اپلیکیشن زبانشناس استفاده کنید.