خلاصه کتاب رایگان ساخت داستان برند اثر دونالد میلر

در این مقاله با خلاصه کتاب رایگان ساخت داستان برند اثر دونالد میلر آشنا می‌شوید.

خلاصه کتاب رایگان ساخت داستان برند اثر دونالد میلر

Building A StoryBrand Summary

خلاصه کتاب ساخت داستان برند

1-Sentence-Summary: Building A StoryBrand is your guide to turning your sales pages and product into an adventure for your clients by identifying the seven steps to successful storytelling as a company and how to craft the clearest message possible so that they will understand and want to be part of it.

خلاصه کتاب ساخت داستان برند در یک جمله: کتاب Building A StoryBrand راهنمای شما برای تبدیل صفحات فروش و محصول خود به یک ماجراجویی برای مشتریانتان با شناسایی هفت مرحله برای داستان‌سرایی موفق به‌عنوان یک شرکت و چگونگی ایجاد واضح‌ترین پیام ممکن است تا آن‌ها درک کنند و بخواهند بخشی از آن باشند.

Favorite quote from the author:

نقل‌قول مورد علاقه نویسنده:

I’ve been blogging for two years this month. It’s been a crazy and exciting and even confusing journey at times.

من این ماه دو سال می‌شود که وبلاگ می‌نویسم. این سفر دیوانه‌کننده و هیجان‌انگیز و حتی گاهی گیج‌کننده بوده است.

A few months ago I began a new website. I felt like I had it all figured out really clearly until I got some feedback that made me wonder how I would respond if someone asked me what I do with the site.

چند ماه پیش یک وب‌سایت جدید راه‌اندازی کردم. تا زمانی که بازخوردی دریافت کردم که باعث شد تعجب کنم که اگر کسی از من بپرسد با این سایت چه کار می‌کنم، احساس می‌کردم که همه چیز را کاملا روشن کرده‌ام.

They directed me to Donald Miller and a YouTube video of him explaining what a Story Brand One-Liner is and how to build it. After watching and adjusting my brand’s story, I feel significantly more confident in what I’m doing.

آن‌ها من را به دونالد میلر راهنمایی کردند و یک ویدیوی یوتیوب از او توضیح داد که داستان برند وان لاینر چیست و چگونه آن را بسازم. پس از تماشای آن و تنظیم داستان برند خود، به طور قابل توجهی نسبت به کاری که انجام می‌دهم اطمینان بیشتری پیدا کردم.

And I can’t wait for the next time someone asks me what I do!

و من برای دفعه بعدی که کسی از من می‌پرسد چه کار می‌کنم، بی‌صبرانه منتظرم!

That’s just one reason why I loved reading Miller’s book Building a StoryBrand: Clarify Your Message So Customers Will Listen. He’ll show you why stories are so important for your brand to succeed and how to craft the perfect one for your company.

این تنها یکی از دلایلی است که چرا من عاشق خواندن کتاب میلر با نام «ساخت داستان برند: پیام خود را شفاف کنید تا مشتریان گوش کنند» هستم. او به شما نشان می‌دهد که چرا داستان‌ها برای موفقیت برند شما بسیار مهم هستند و چگونه می‌توانید بهترین داستان را برای شرکت خود بسازید.

Here are 3 of the most exciting lessons I got from the book:

  1. Make your customer the hero of your story and help them fulfill just one of their desires.

  2. Identify people’s problems and pain points as the villain to keep them interested.

  3. Help customers see the transformation they will get after they purchase your product by giving them a vision.

در اینجا ۳ تا از هیجان انگیزترین درس‌هایی که از کتاب گرفتم آورده شده است:

۱. مشتری خود را قهرمان داستان خود کرده و به او کمک کنید تنها یکی از خواسته‌های خود را برآورده کند.

۲. مشکلات و نقاط درد افراد را به عنوان یک آدم بد در مقابل قهرمان داستان شناسایی کنید تا آن‌ها را علاقه‌مند نگه دارید.

۳. با ارائه یک چشم‌انداز به مشتریان کمک کنید تا تحولی را که پس از خرید محصول شما به دست خواهند آورد، ببینند.

It’s storytime! Or should I say StoryBrand time? Let’s begin!

زمان داستان است! یا باید بگویم زمان داستان برند؟ بیایید شروع کنیم!

Lesson 1: Help your customers fulfill only one of their desires and make them the hero of your story.

درس ۱: به مشتریان خود کمک کنید تنها یکی از خواسته‌هایشان را برآورده کنند و آن‌ها را به قهرمان داستان خود تبدیل کنید.

We remember best the stories that have a hero. You can’t really tell a good tale without one. The same is true for your brand’s story. You just need to make sure that your hero is your customer.

ما بهترین داستان‌هایی را که دارای یک قهرمان هستند به یاد می‌آوریم. شما واقعا نمی‌توانید یک داستان خوب را بدون آن تعریف کنید. همین امر در مورد داستان برند شما نیز صادق است. فقط باید مطمئن شوید که قهرمان شما، مشتری شماست.

If you focus well on people’s needs, they’ll keep coming back to you. That’s because your story has the power to make them think of you while they’re hearing it and then think of your product in real life.

اگر به‌خوبی روی نیازهای مردم تمرکز کنید، آن‌ها به شما باز خواهند گشت. این مسئله به این دلیل است که داستان شما این قدرت را دارد که آن‌ها را وادار کند در حالی که آن را می‌شنوند به شما فکر کنند و سپس در زندگی واقعی هم به محصول شما فکر کنند.

One example of how not to do this is a luxury resort that muddled their story up in bad design. Their website had regular pictures of the restaurant and front desk. It included a section of long text telling how the resort came to be.

یکی از نمونه‌هایی که داستان‌سرایی را چگونه انجام ندهیم، یک استراحتگاه مجلل است که داستان خود را با طراحی بد، به هم ریخته است. وب‌سایت آن‌ها تصاویر منظمی از رستوران و میز پذیرش داشت. شامل بخشی از یک متن طولانی بود که درباره چگونگی پیدایش استراحتگاه می‌گفت.

It wasn’t clear and didn’t focus on the customer's desires.

واضح نبود و روی خواسته‌های مشتری تمرکز نمی‌کرد.

Which brings us to another important point about telling a good story. You need to make sure it focuses on only one of their desires.

که ما را به نکته مهم دیگری در مورد روایت یک داستان خوب می‌رساند. شما باید مطمئن شوید که داستان شما فقط روی یکی از خواسته‌های آن‌ها متمرکز است.

It’s not enough to just list your services and hope for the best. You need to make it clear by identifying how your offering will fulfill their needs.

فقط فهرست کردن خدمات و امید به بهترین‌ها کافی نیست. شما باید با شناسایی این که چگونه پیشنهاد شما نیازهای آن‌ها را برآورده می‌کند، داستان خود را واضح‌تر کنید.

Eventually, the luxury hotel we mentioned earlier figured out that the one thing their customers wanted was to relax. That made it easy for them to update the website with minimal text and pictures of towels and massages.

در نهایت، هتل مجللی که قبلا به آن اشاره کردیم، متوجه شد که تنها چیزی که مشتریان آن‌ها می‌خواستند، راحتی بود. این امر باعث شد که آن‌ها به راحتی وب‌سایت را با حداقل متن و تصاویر حوله و ماساژ به‌روز کنند.

Lesson 2: To keep people interested, set their problems and pain points as the villain.

درس ۲: برای علاقه‌مند نگه داشتن مردم، مشکلات و نقاط درد آن‌ها را به عنوان یک فرد شرور تعیین کنید.

If you’re like me and enjoy solving problems, you’ll be happy to learn that one of the points in the StoryBrand framework is problem-solving. It doesn’t matter if it’s a simple process that needs fixing or something more extravagant, your customers need their problems solved.

اگر شما هم مانند من هستید و از حل مشکلات لذت می‌برید، خوشحال خواهید شد که بدانید یکی از نکات در چارچوب داستان برند، حل مسئله است. فرقی نمی‌کند این یک فرآیند ساده باشد که نیاز به تعمیر دارد یا یک چیز پیچیده‌تر، مشتریان شما نیاز دارند مشکلاتشان حل شود.

But the good news is that you’ll begin engaging with them well if you only mention the difficulties that you know they experience.

اما خبر خوب این است که اگر فقط مشکلاتی را که می‌دانید آن‌ها تجربه می‌کنند را ذکر کنید، به خوبی با آن‌ها ارتباط برقرار خواهید کرد.

When we feel understood, it’s like a psychological air that makes us want to listen to whoever is expressing their awareness of how we feel. That’s what your customers get when you know their struggles and express that.

وقتی احساس می‌کنیم درک می‌شویم، ما را وادار می‌کند به هر کسی که آگاهی خود را از احساس ما ابراز می‌کند، گوش دهیم. این همان چیزی است که مشتریان شما وقتی که کشمکش‌های آن‌ها را می‌شناسید و آن را بیان می‌کنید، دریافت می‌کنند.

It’s best to turn these problems they need a solution to into villains that they, as the hero of their story, need to vanquish.

بهترین کار این است که مشکلاتی که به راه‌حلی برای آن‌ها نیاز دارند، تبدیل به شرورهایی شوند که آن‌ها (مشتریان) به عنوان قهرمان داستان خود باید بر آن‌ها پیروز شوند.

If you had a time-management app, for example, you’d want to identify distractions as the villain. Then, anything that takes time away from your customer is the bad guy that they, with your product, can beat.

برای مثال، اگر یک برنامه مدیریت زمان داشتید، می‌خواهید عواملی که حواس‌تان را پرت می‌کنند به عنوان یک شخصیت شرور شناسایی کنید. سپس، هر چیزی که زمان را از مشتری شما می‌گیرد، فرد بدی است که آن‌ها با محصول شما می‌توانند آن را شکست دهند.

You can also help people solve internal issues, like feelings. It’s easy to only talk about the external problems people have, but you’ll truly get to people with the deeper emotions that motivate them.

شما همچنین می‌توانید به افراد کمک کنید تا مسائل داخلی مانند احساسات را حل کنند. صحبت کردن در مورد مشکلات بیرونی افراد آسان است، اما شما واقعا با احساسات عمیق‌تری که به آن‌ها انگیزه می‌دهد به سراغ افراد بروید.

A house painter, for example, could stand out by identifying the feelings of embarrassment that a customer might have if they don’t get their house painted.

برای مثال، یک نقاشِ خانه، می‌تواند با شناسایی احساسات خجالتی که ممکن است مشتری‌اش در صورتی که خانه‌اش را نقاشی نکند مواجه شود، داستان خود را متمایز کند.

Lesson 3: Give customers a vision of the transformation they will accomplish by purchasing your product.

درس ۳: به مشتریان چشم‌اندازی از تحولی که با خرید محصول شما به دست خواهند آورد، ارائه دهید.

Stories get exciting when a problem comes up that threatens the chances of a happy ending. Nobody wants their own story to have a grim ending. That’s why it’s best to identify the “happily ever after” that they can get once your product helps them vanquish their villains.

داستان‌ها زمانی هیجان‌انگیز می‌شوند که مشکلی پیش می‌آید و شانس پایان خوش را تهدید می‌کند. هیچ کس دوست ندارد داستان خودش پایان تلخی داشته باشد. به همین دلیل بهتر است «پایان خوش» پس از زمانی که محصول شما به آن‌ها کمک می‌کند تا بر شخصیت‌های شرور خود پیروز شوند، را شناسایی کنید.

People really want success, and you can help them have a vision of how your product gets that for them by appealing to three desires:

  • Status

  • Completeness

  • Self-Acceptance

مردم واقعا خواهان موفقیت هستند، و شما می‌توانید به آن‌ها کمک کنید تا با به کار گیری سه خواسته، دیدی از چگونگی این که محصول شما این موفقیت را به آن‌ها می‌دهد، داشته باشند:

  • وضعیت

  • کامل بودن

  • خودپذیری

We can see the powerful motivation of status in movies where the underdog wins, like when a geeky guy gets the attractive girl. This is appealing to nerdy men because the guy’s status improves in a way they didn’t anticipate was possible. You can do this by offering a membership with perks that non-members don’t have access to.

ما می‌توانیم انگیزه قدرتمند موقعیت را در فیلم‌هایی ببینیم که در آن افراد ضعیف برنده می‌شوند، مانند زمانی که یک پسر نخبه، دختری جذاب را به دست می‌آورد. این برای مردان خجالتی جذاب است زیرا وضعیت پسر به گونه‌ای بهبود می‌یابد که آن‌ها پیش‌بینی نمی‌کردند امکان پذیر باشد. می‌توانید این کار را با ارائه عضویت با هدیه‌هایی که افراد غیرعضو به آن دسترسی ندارند، انجام دهید.

Completeness is the main idea behind “happily ever after.” It’s when there are no obstacles left in the way of having everything in life be perfect. People feel motivated by this because of the satisfaction and fulfillment that it brings.

کامل بودن ایده اصلی پشت «پایان خوش» است. کامل بودن زمانی است که هیچ مانعی بر سر راه کامل بودن هر چیزی در زندگی وجود نداشته باشد. مردم از این امر به دلیل رضایت و تحققی که به همراه دارد، انگیزه می‌گیرند.

Finally, people want to have a sense of self-acceptance. One example of this was a marketing tactic of the clothing company American Eagle. They decided to appeal to people’s desire for self-acceptance by running an ad using regular people with blemishes and everything rather than the fake, air-brushed models we’re all used to.

در نهایت، مردم می‌خواهند احساس خودپذیری داشته باشند. یکی از نمونه‌های آن تاکتیک بازاریابی شرکت پوشاک امریکن ایگل بود. آن‌ها تصمیم گرفتند با اجرای یک تبلیغ با استفاده از افراد معمولی با لک صورت و همه چیز به جای مدل‌های تقلبی و آرایش شده که همه ما به آن عادت کرده‌ایم، تمایل مردم به پذیرش خود را جلب کنند.

Building A StoryBrand Review

مروری بر کتاب ساخت داستان برند

Building A StoryBrand is a super interesting book and concept. It’s been hard for me to figure out how to describe what I do until I discovered it. Now, I’m excited when people ask me what I do and confident that visitors to my website will connect with my own brand’s story!

ساخت داستان برند یک کتاب و مفهوم فوق‌العاده جالب است. تا زمانی که این کتاب را کشف نکردم برایم سخت بود که بفهمم چگونه کاری را که انجام می‌دهم توصیف کنم. اکنون، وقتی مردم از من می‌پرسند چه کار می‌کنم و مطمئن هستم که بازدیدکنندگان وب‌سایتم با داستان برند من ارتباط برقرار می‌کنند، هیجان‌زده می‌شوم!

Who would I recommend the Building A StoryBrand summary to?

خلاصه کتاب ساخت داستان برند را به چه کسی توصیه می‌کنم؟

The 33-year-old blogger who isn’t sure how to describe what their blog does, the 58-year-old marketing executive that wants to help people connect with their brand better, and anyone that wants to have confidence when someone asks what they do.

وبلاگ‌نویس ۳۳ ساله که مطمئن نیست چگونه وبلاگ خود را توصیف کند، مدیر بازاریابی ۵۸ ساله که می‌خواهد به مردم کمک کند با برند خود ارتباط بهتری برقرار کنند و هر کسی که می‌خواهد وقتی کسی می‌پرسد چه کاری انجام می‌دهد، اعتماد‌به‌نفس داشته باشد.