در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی whip up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی whip up
به طور خلاصه ترجمه whip up در فارسی به معانی زیر است:
برانگیختن؛
سریع آماده کردن؛
جلب کردن؛
و غیره
کاربرد whip up
اگر احساساتی قوی را در مردم برانگیزانید؛ میتوانید با استفاده از whip up آن را بیان کنید. فعل whip up یک فعل عبارتی و یا phrasal verb در زبان انگلیسی محسوب میشود که بهشکل whip someone or something up و یا whip up someone or something کاربرد دارد. معنی whip up به فارسی معادل موارد زیر است:
(مردم، نفرت، احساسات و غیره) تحریک کردن، ایجاد کردن و یا برانگیختن؛
(حمایت) جلب کردن؛
در مورد باد: (دریا و غیره) متلاطم کردن؛
(خاک، دود و غیره) بههوا بلند کردن؛
در محاوره: (غذا و غیره) (فوری) درست کردن، دستوپا کردن، جور کردن، تهیه کردن، مهیا کردن و یا آماده کردن.
در ادامه مثالهای مختلفی به شما ارائه خواهیم داد تا بتوانید با بررسی آنها، کاربرد و معنی whip up را بهذهن بسپارید. فعل عبارتی whip up یکی از فعلهاییست که در هردو گروه افعال باقاعده و بیقاعده زبان انگلیسی جای میگیرد. چراکه برای تبدیل شدن آن به زمان گذشته و کامل، هم باید بهانتهایش ed افزود و هم قبل از آن یک p دیگر به این فعل اضافه کرد. درنتیجه زمان گذشته و شکل سوم آن whipped out میشود. همچنین شما میتوانید whipping out را بهعنوان اسم مصدر (gerund) و یا حالت استمراری این فعل استفاده کنید.
مثال برای فعل whip up
She criticized the media for whipping up prejudice against drug users.
او از رسانهها به دلیل برانگیختن تعصب علیه مصرفکنندگان مواد مخدر انتقاد کرد.
I have just enough time to whip up an omelet.
فقط زمان کافی برای سریع آماده کردن املت را دارم.
The opponents of gay marriage tried to whip up fear and hysteria about the proposed new laws.
مخالفان ازدواج همجنسگرایان سعی در ایجاد کردن ترس و هیستری در مورد قوانین جدید پیشنهادی داشتند.
He whipped up a really good dinner.
او فوری یک غذای خیلی خوب درست کرد.
The makers of the movie started an online campaign designed to whip up excitement about the movie.
سازندگان این فیلم یک کمپین آنلاین راهاندازی کردند که برای تحریک کردن هیجان درمورد فیلم طراحی شده بود.
I haven’t written my report yet, but I'll whip one up before the deadline.
من هنوز گزارشم را ننوشتهام، اما قبل از پایان مهلت،سریع یکی دستوپا میکنم.