دربارهی این فصل:
بریم که داشته باشیم
سخنان گهربار خود آقایِ.
کامبیز!
آره خب
اینم دیگه زیادی بود.
میدونم
ولی شماها میتونین یه چیزایی ازم یاد بگیرین،هوم؟
امروز یه یاوهگویی درمورد اشتباهاتم و
چیزایی که ازشون یاد گرفتم خواهم داشت.
شماره یک
هیچوقت از خانمها نپرس که چطور خانمهای دیگه رو جذب کنم!
میدونم، بنظر مسخره میاد، درسته؟
خانما میتونن در این مورد بهت کمک کنن.
نه، بهم اعتماد کن.
یا حداقل طبق تجربهی من.
من یکی از اون پسرایی بودم
که حرف زدن با دخترا براش سخته.
مشکل اعتماد بهنفس داشتم.
معمولا
نمیتونستم به مدت طولانی با یه دختر صحبت کنم.
پس اون موقعها، از یه سری از آشناهای خانم خواستم
که بهم پیشنهاد بدن که چطور دوستدختر پیدا کنم.
فقط خودت باش
من خودمم ولی جواب نمیده
براش گل بخر
براش شعر بفرست، ما دخترا عاشق شعریم
مطمئنی؟
البته که من به هیچکدوم از این توصیهها عمل نکردم
یا عمل کردم؟
یادمه از یکی از رفقای پسرم
که رابطهش با دخترا خوب بود خواستم راهنماییم کنه
و گفت:
اگه یکی رو دوست داری فقط ازش بخواه باهات بیاد سرقرار.
من گفتم
اگه بگه نه چییی؟
گفت: واقعا فکر میکنی کسی تاحالا منو رد نکرده؟
زکی!
هزار بار این جوابای منفی اومدن و خوابوندن تو گوشم.
کیه که اهمیت بده؟
اونا دخترن و حق دارن بگن نه.
گفتم:
ولی واسم سخته که رو در رو اینو از یه دختر بخوام
خب تو فضای مجازی ازش بخواه.
بهش پیام بده که ببینی مشتاق هست یا نه
اگه هست، ازش بخواد باهات بیاد بیرون.
اگه گفت نه بگو مرسی و بیخیالش شو.
اگه هم آره
مبارکه.
این.
این.
پیشنهاد عالیای برای من بود.
شماره دو
کمک رایگان به مردم
این عالیه.
کمک کردن به دیگران یکی از مهمترین ویژگیهای مثبته
که من خودم به شخصه بهش عمل میکنم و براش ارزش قائلم.
ولی اگه مجانی کمک میکنی
واسه یه آدم بخصوص این کارو نکن.
واسه یه اجتماع بزرگتری از آدما این کارو انجام بده
که همه بتونن از کمکت استفاده کنن.
تو تجربهی شخصی خودم فهمیدم که
مهربون بودن یعنی ضعیف بود.
چندین بار بوده
که سعی کردم به چندتا از رفقام کمک کنم
و این اتفاق افتاد:
چرا کمکم نمیکنی انگلیسی یاد بگیرم؟
پسر، بیا بریم باشگاه
من یکی رو میخوام بهم کمک کنه عضله بزنم.
این اتفاق همیشه میوفته.
به یه آدم بخصوص یه خدماتی ارائه میدی
و فکر میکنه لابد وظیفهته این کارو بکنی.
درحالی که نیست.
ولی داداش، من میخوام هیکلم عضلانی شه.
همیشه یه چیزی ازشون بگیر.
چون اگه این کار نکنی، حس بیارزش بودن پیدا میکنی.
به علاوه تو لیاقتشو داری
تو زندیگتو برای این کار گذاشتی.
کامبیز بیا یه فیس تایم بریم و انگلیسی تمرین کنیم.
شماره سه
هر عملی عکسالعمل نداره.
در هر چیزی
همیشه ارزش اونچیزی که میتونی ارائه بدی رو ارزیابی کن.
مثلا
یه مهارتهایی داری
یه کارو به خوبی بلدی.
تو یه شرکتی کار میکنی
و فکر میکنی لیاقتت بیشتر از ایناست
خب درخواستش کن.
چون اگه اینکارو نکنی
حس یه مرغ گیر کرده تو لونهای رو پیدا میکنی که رو تخممرغها نشسته
درحالی که منتظره از یه تخممرغ نابارور جوجه بیاد بیرون.
اگه به ارزش یه چیزی اضافه کردی
باید در ازاش ارزش بگیری.
تو یه رابطهی عاشقانه
تو مهربونی، احساس، حمایت و غیره میدی
ولی پارتنرت در مقابل هیچچیزی بهت نمیده
چی کار میکنی؟
برو بیرون از اون رابطه و هیچوقت پشت سرتم نگاه نکن.
قبل از این کار، باید در مورد مشکلاتت حرف بزنی.
چون اگه حرف نزنی
شبیه اون آدم مزخرفی میشی که پیام ملتو سین نمیکنه
و هیچ وقتم دیگه بهشون تکست نمیده.
چه خبر کریم؟
منو یادته؟
ها؟
این ما رو میرسونه به چهارمین اشتباه.
هیچوقت در مورد نیازات حرف نزن.
ترفیع میخوای
درخواستش کن.
اگه مشکلی داری درموردش حرف بزن.
اگه مشکلی اینجا هست
بهش اشاره کن.
ملت نمیتونن ذهنتو بخونن.
یا گاهی اوقات اهمیت نمیدن.
اگه در مورد مشکلاتت حرف بزنی:
شماره یک
ازش باخبر میشن
و اگه بخوان حلش میکنن.
و شماره دو
تو میدونی که اونا میدونن اینجا یه نیاز یا مشکلی وجود داره.
در این صورت
تو کاری که باید میکردی رو کردی
عمل خودت رو انجام دادی
حالا منتظر عکسالعمل باش.
اگه عکسالعمل اونی نبود که انتظار داشتی
یا میتونی بذاری بری
یا باهاش کنار بیای.
بهم اعتماد کن
اگه به اندازهی کافی خوبی
لازم نیست با چیزی کنار بیای.
ارزش خودت رو بدون!
همین!