درس داستان کوتاه

توضیح مختصر

در این درس می‌توانید لغات مهم و گرامر درس را با استفاده از یک داستان کوتاه و جذاب یاد بگیرید و به درس مسلط شوید.

  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Walden Mini-Story Text

Hi, this is AJ. Welcome to the mini-story for “Walden.” Take a deep breath. Shoulders back. Chest up. Big smile. Are you ready? Let’s get started.

Inka wanted to build a huge beautiful house.

What did Inka want to build?

Well, Inka wanted to build a huge beautiful house.

What kind of house did Inka want to build?

A huge beautiful house, she wanted to build a huge beautiful house.

Who wanted to build a huge beautiful house?

Inka, Inka wanted to build a huge beautiful house.

Did she want to build a huge beautiful car?

Not a car, no she didn’t. She didn’t want to build a huge beautiful car. She wanted to build a huge beautiful house.

In fact, her dream was to live in a castle like a princess all by herself.

What did she want to live like?

Like a princess, she wanted to live like a princess.

Where did she want to live?

In a castle, she wanted to live in a castle.

How did she want to live?

Like a princess, she wanted to live like a princess in a castle.

Where?

In a castle, she wanted to live in a castle.

Did she want to live with other people?

No, she didn’t. She did not want to live with other people. She wanted to live by herself. Her dream was to live in a castle like a princess by herself.

And who, who wanted to live in a castle like a princess by herself?

Inka, Inka wanted to live in a castle like a princess by herself.

And so she advanced towards her dream.

Did she wait?

No, she did not wait. She advanced towards her dream. She moved immediately towards her dream.

Did she advance away from her dream?

No, no, no, she advanced towards her dream. She moved towards her dream.

Who advanced towards her dream?

Inka, of course, Inka advanced towards her dream.

And what was her dream?

To live in a castle like a princess by herself. She advanced towards her dream. She went towards her dream.

First she endeavored to build a castle of diamonds.

What did she try to do?

She tried to build a castle out of diamonds.

Did she try to build a castle out of stone?

No, not out of stone, she didn’t try to build a castle out of stone. She endeavored to build a castle out of diamonds.

Did she endeavor to build a castle out of water?

Of course not, you can’t do that. She didn’t endeavor to build a castle out of water. She endeavored to build a castle out of diamonds.

What kind of castle did she endeavor to build?

Well, she endeavored to build a castle of diamonds, a diamond castle.

But there was a problem. Diamonds are too expensive and they’re really heavy. She couldn’t build a diamond castle by herself.

Are diamonds too expensive or too cheap?

Well, of course, they’re too expensive. Diamonds aren’t too cheap. Diamonds are very, very expensive.

Are diamonds heavy or light?

Of course, they’re very heavy if you have big ones. If they’re big diamonds, if you’re trying to build a castle with very big diamonds, they’re heavy. So she endeavored to build her castle out of diamonds but she had to stop. It was too expensive.

So next she asked her friends for help. She established a team of builders.

What did she create?

Well, she created a team. A team of builders, a building team.

What did she make?

She made a team of builders. She established a team of builders, herself and her friends. They made a team. They established a team.

Who established a team of builders?

Well, Inka, Inka established a team of builders.

Why did she establish a team?

Well, because it was too difficult to do alone. She couldn’t build a castle alone. It was too expensive. It was too difficult. And so she established a team. She created a team to help her.

Every day the team worked to build the castle. But diamonds were too expensive. And so they built a huge castle out of gum.

What kind of castle did they build?

They built a gum castle.

Did they build a rock castle?

No, they didn’t.

Did they build a diamond castle?

No, they didn’t.

What kind of castle did they build?

They built a gum castle, a chewing gum castle.

Who built a chewing gum castle?

Well, Inka and her friends. Inka and her friends built a chewing gum castle.

Was it a small chewing gum castle?

No, no, no, it was a huge gum castle. Inka and her friends built a huge gum castle.

What kind of foundation did the castle have, the bottom of the castle, the floor and under the floor? What kind of foundation did the castle have? Was it a gum foundation? Was the foundation made of gum?

No, it was not. The foundation was not made of gum.

Was it made of rock?

No, no, no, it wasn’t made of rock. It wasn’t made of gum.

What was the foundation made of?

Well, obviously the foundation was made of spaghetti.

It was a spaghetti foundation.

Who built a spaghetti foundation for the castle?

Well, Inka and her friends. Inka and her friends built a spaghetti foundation for her castle.

They built the castle on top of spaghetti. The floor was spaghetti. Under the floor was spaghetti.

What kind of foundation was it?

A spaghetti foundation, they built a spaghetti foundation. It was very soft.

So what kind of castle did they build?

Well, they built a gum castle with a spaghetti foundation.

Did Inka live in the castle alone?

No, no, she invited all her friends.

She lived together with all her friends in the gum castle with the spaghetti foundation. And they lived happily ever after.

The End

Alright, I’ll see you next time. That’s the mini-story. See you for the point of view lessons, bye bye.

ترجمه‌ی درس

  • متن داستان کوتاه - والدن *

درود، ای‌جی هستم.

به داستان کوتاه فصل «والدن» خوش اومدین.

یه نفس عمیق بکشین.

شونه‌هاتون عقب.

سینه بالا.

لبخند گنده.

آماده‌این؟

بریم که شروع کنیم.

اینکا می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه.

اینکا می‌خواست چی بسازه؟

خب، اینکا می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه.

اینکا می‌خواست چه جور خونه‌ای بسازه؟

یه خونه‌ی بزرگ و زیبا، می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه.

کی می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه؟

اینکا، اینکا می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه.

می‌خواست یه ماشین بزرگ و زیبا بسازه؟

ماشین نه، اینو نمی‌خواست.

نمی‌خواست یه ماشین بزرگ و زیبا بسازه.

می‌خواست یه خونه‌ی بزرگ و زیبا بسازه.

در واقع، می‌خواست مث یه شاهزاده‌ها توی یه قلعه، واسه خودش زندگی کنه.

می‌خواست مث چی زندگی کنه؟

مث یه شاهزاده، می‌خواست مث یه شاهزاده‌ زندگی کنه.

می‌خواست کجا زندگی کنه؟

تو یه قلعه، می‌خواست تو یه قلعه زندگی کنه.

می‌خواست چجوری زندگی کنه؟

مث یه شاهزاده، می‌خواست مث یه شاهزاده‌ تو قلعه زندگی کنه.

کجا؟

تو یه قلعه، می‌خواست تو یه قلعه زندگی کنه.

می‌خواست مث بقیه آدما زندگی کنه؟

نه، نمی‌خواست.

نمی‌خواست مث بقیه آدما زندگی کنه.

می‌خواست واسه خودش زندگی کنه.

رویاش این بود که مث یه شاهزاده‌ توی یه قلعه، مث یه شاهزاده واسه خودش زندگی کنه.

و کی، کی می‌خواست توی یه قلعه، مث یه شاهزاده واسه خودش زندگی کنه؟

اینکا، اینکا می‌خواست توی یه قلعه، واسه خودش زندگی کنه.

و بنابراین پیش به سوی رویاش رفت.

آیا صبر کردش؟

نه، صبر نکرد.

پیش به سوی رویاش رفت.

بلافاصله پیش به سوی رویاش رفت.

آیا از رویاش دور شد؟

نه، نه، نه، پیش به سوی رویاش رفت.

به سمت رویاش حرکت کرد.

کی پیش به سوی رویاش رفت؟

اینکا، مشخصا، اینکا پیش به سوی رویاش رفت.

و رویاش چی بود؟

اینکه توی یه قلعه مث یه شاهزاده، واسه‌ی خودش زندگی کنه.

پیش به سوی رویاش رفت.

به سمت رویاش رفت.

اول، تلاش کرد یه قلعه از الماس بسازه.

سعی کرد چی کار کنه؟

سعی کرد یه قلعه از الماس بسازه.

سعی کرد یه قلعه از سنگ بسازه؟

نه، از سنگ نه، سعی نکرد یه قلعه از سنگ بسازه.

تلاش کرد یه قلعه از الماس بسازه.

آیا تلاش کرد یه قلعه از آب بسازه؟

البته که نه، نمی‌تونی همچین کاری بکنی.

تلاش نکردش یه قلعه از آب بسازه.

تلاش کرد یه قلعه از الماس بسازه.

تلاش کرد چجور قلعه‌ای بسازه؟

خب، تلاش کرد یه قلعه از الماس بسازه، یه قلعه‌ی الماسی.

ولی یه مشکلی بود.

الماس خیلی گرونه و واقعا هم سنگینه.

نمی‌تونست خودش یه قلعه‌ی الماسی بسازه.

الماسا خیلی گرونن یا خیلی ارزون؟

خب، مشخصا خیلی گرونن.

الماسا ارزون نیستن.

الماسا خیلی خیلی گرونن.

آیا الماسا سنگینن یا سبک؟

مشخصا، خیلی سنگینن اگه گنده‌هاشون رو داشته باشی.

اگه الماسای گنده‌ای باشن، اگه بخواین یه قلعه با الماسای خیلی بزرگ بسازین، خیلی سنگینن.

پس تلاش کرد قلعه‌ش رو از الماس بسازه اما مجبور بود دست نگه داره.

خیلی گرون بودش.

پس بعد از دوستاش کمک خواست.

یه تیم از سازنده‌ها (خونه‌سازا) دایر کرد.

چی ساخت؟

خب، یه تیم ساخت.

یه تیم از سازنده‌ها، یه تیم سازنده.

چی درست کرد؟

یه تیم از سازنده‌ها درست کرد.

یه تیم از سازنده‌ها دایر کرد، خودش و دوستاش.

یه تیم درست کردن.

یه تیم دایر کردن.

کی یه تیم از سازنده‌ها دایر کرد؟

خب، اینکا، اینکا یه تیم از سازنده‌ها دایر کرد.

چرا یه تیم دایر کردش؟

خب، بخاطر اینکه تنهایی خیلی سخت بودش.

نمی‌تونست تنها یه قلعه درست کنه.

خیلی گرون بود.

خیلی دشوار بودش.

و بنابراین یه تیم دایر کرد.

یه تیم ساخت تا بهش کمک کنن.

هر روز اون تیم کار کرد تا قلعه رو بسازه.

ولی خب الماس گرون بود.

واسه همین یه قلعه‌ی بزرگ از آدامس ساختن.

چجور قلعه‌ای ساختن؟

یه قلعه‌ی آدامسی.

آیا یه قلعه‌ی سنگی ساختن؟

نه، اینطور نبود.

آیا یه قلعه‌ی الماسی ساختن؟

نه، نساختن.

چجور قلعه‌ای ساختن؟

یه قلعه‌ی آدامسی ساختن، یه قلعه‌ی آدامس جویدنی.

کیا یه قلعه‌ی آدامس جویدنی ساختن؟

خب، اینکا و دوستاش.

اینکا و دوستاش یه قلعه‌ی آدمس جویدنی ساختن.

آیا یه قلعه‌ی آدمس جویدنی کوچولو بود؟

نه، نه، نه، یه قلعه‌ی آدمسی گنده بودش.

اینکا و دوستاش یه قلعه‌ی آدمسی گنده ساختن.

چجور فونداسیونی داشت این قلعه، زیر قلعه، کفش، زیر کف؟

این قلعه چجور فونداسیونی داشت؟

یه فوندانسیون آدامسی بود؟

فوندانسیون از آدامس درست شده بود؟

نه، اینطور نیست.

فوندانسیون از آدامس درست نشده بود.

از سنگ درست شده بودش؟

نه، نه، نه، از سنگ درست نشده بود.

از آدامس درست نشده بود.

فوندانسیون از چی درست شده بود؟

خب، مشخصا فونداسیونش از اسپاگتی درست شده بود.

یه فوندانسیون اسپاگتی‌ای :)) بود.

کی یه فوندانسیون اسپاگتی‌ای واسه قلعه ساخته بود؟

خب، اینکا و دوستاش.

اینکا و دوستاش واسه قلعه یه فوندانسیون اسپاگتی‌ای درست کرده بودن.

قلعه رو روی اسپاگتی درست کردن.

کف اسپاگتی بود.

زیر کف اسپاگتی بود.

چجور فوندانسیونی بود؟

یه فوندانسیون اسپاگتی‌ای، اونا یه فوندانسیون اسپاگتی‌ای ساختن.

خیلی نرم بود.

خب چجور قلعه‌ای ساختن پس؟

خب، یه قلعه‌ی آدامسی ساختن با یه فوندانسیون از جنس اسپاگتی.

آیا اینکا توی اون قلعه تنها زندگی کردش؟

نه، نه، همه‌ی دوستاش رو دعوت کرد.

اون با همه‌ی دوستاش کنار هم توی اون قلعه‌ی آدامسی با فوندانسیون اسپاگتی زندگی کردن.

و واسه همیشه‌ بعدش با خوشی زندگی کردن.

پایان.

بسیار خب، دفعه‌ی بعد می‌بینمتون.

اینم از داستان کوتاه.

واسه درسای دیدگاهمون می‌بینمتون، بدرود.