شتاب دهنده ی تسلط ب

توضیح مختصر

در این درس، سوالاتی از درسنامه‌ی اصلی پرسیده می‌شود که با پاسخ به این سوالات می‌توانید تسلط خود را به زبان انگلیسی قوی‌تر نمایید.

  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

راهنمای خواندن این درس

نکته اول:

ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید. اما برای یادگیری زبان انگلیسی بایستی تکنیک‌های سایه و استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی نمایید.

نکته دوم:

اگر سطح این داستان مناسب شما نبود، میتوانید به بخش داستان کوتاه انگلیسی وبسایت زبانشناس مراجعه کرده و داستان دیگری انتخاب نمایید.

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

LIFE OR DEATH?

Fluency Booster B

He immediately thought of cutting off his arm. Of course, he didn’t want to do this, so he tried not to think about it.

Did he want to cut off his arm? No, of course he didn’t want to do this. Did he think a lot about cutting off his arm? No, he tried not to think about it.

After a short time, he lost feeling in the trapped arm. He tried many different ways to escape.

Did he try to escape? Yes, he tried many ways to escape.

He tried to push the rock, but he couldn’t. He tried to break the rock, but he couldn’t. He tried to use his climbing equipment to pull the rock, but he couldn’t.

Did he try to push the rock? Yes, he tried to push the rock. Did he try to break the rock? Yes, he tried to break the rock. Did he try to roll the rock with his equipment? No, he didn’t try to roll the rock with his equipment. He tried to pull the rock with his equipment.

He knew that there was almost no chance of anyone finding him.

Did he have a good chance of anyone finding him? No, there was almost no chance of anyone finding him.

He had little water and he knew he could not survive for long.

Did he have a lot of water? No, he didn’t have a lot of water. He had little water.

Aron knew that death was a very real possibility.

Did Aron know that death was a real possibility? Yes, Aron knew that death was a very real possibility.

He took out his video camera and began to record himself.

Who did Aron record? He recorded himself.

“My name is Aron Ralston. My parents are Donna and Larry Ralston of Englewood, Colorado. Whoever finds this, please make an attempt to get it to them.

Who did Aron want to contact with the recording? He wanted to contact his parents.

Aron said goodbye to his family.

Did Aron say goodbye to the rock? No, Aron didn’t say goodbye to the rock. He said goodbye to his family.

“So again love to everyone. Bring love and peace and happiness and beautiful lives into the world in my honor. Thank you. Love you.

What did Aron want? Aron wanted everyone to bring love and peace and happiness and beautiful lives into the world.

He stopped recording.

Did he continue recording? No, he didn’t continue recording. He stopped recording.

He then used his knife to write his name on the rock.

What did he use to write his name on the rock? He used his knife to write his name on the rock.

Under his name he wrote October 1975′.

This was the month and year he was born. Under that he wrote April 2003′. This was the current month and year.

Why did he write October 1975’? This was the month and year he was born. Why did he write April 2003’? This was the current month and year.

This was his gravestone. He prayed to God and was ready to die.

Was Aron ready to die? Yes, Aron was ready to die.

He knew that cutting off his arm was his only chance to escape. He had a knife, but it was a very cheap one.

Did Aron have an expensive knife? No, his knife wasn’t expensive. It was a cheap knife.

As he cut off his arm, he felt a strange mixture of terrible pain and joy.

What kind of pain did he feel? He felt a strange mixture of terrible pain and joy.

He called it a beautiful pain. Cutting his arm was the worst pain of his life, but the idea of freedom made him very excited.

Why did he feel excited? He felt excited because he was almost free.

He had to be very careful not to pass out from the pain and excitement. He cut the skin. He cut the muscles. He cut the nerves.

What did he cut? He cut the skin, the muscles and the nerves.

But he couldn’t cut the bone. His knife was not strong enough.

Could he cut the bone? No, he couldn’t cut the bone. Why couldn’t he cut the bone? His knife was not strong enough.

ترجمه‌ی درس

زندگی یا مرگ؟

تقویت کننده روان بودن B

فوراً به فکر قطع بازو افتاد. البته او نمی خواست این کار را انجام دهد ، بنابراین سعی کرد به آن فکر نکند.

آیا او می خواست دست خود را قطع کند؟ نه ، البته او نمی خواست این کار را انجام دهد. آیا او در مورد قطع دست خود بسیار فکر کرده است؟ نه ، او سعی کرد به آن فکر نکند.

پس از مدت کوتاهی احساس در بازوی گرفتار را از دست داد. او راه های مختلفی را برای فرار امتحان کرد.

آیا او سعی کرد فرار کند؟ بله ، او راه های زیادی را برای فرار امتحان کرد.

او سعی کرد سنگ را فشار دهد ، اما نتوانست. او سعی کرد سنگ را بشکند ، اما نتوانست. او سعی کرد از تجهیزات کوهنوردی خود برای کشیدن سنگ استفاده کند ، اما نتوانست.

آیا او سعی کرده سنگ را فشار دهد؟ بله ، او سعی کرد سنگ را فشار دهد. آیا او سعی کرده سنگ را بشکند؟ بله ، او سعی کرد سنگ را بشکند. آیا او سعی کرده با تجهیزاتش سنگ را غلتاند؟ نه ، او سعی نکرد با تجهیزاتش سنگ را غلتاند. او با وسایلش سعی کرد سنگ را بکشد.

او می دانست که تقریباً هیچ کسی نمی تواند او را پیدا کند.

آیا او شانس خوبی برای یافتن کسی داشته است؟ نه ، تقریباً هیچ شانسی نبود که کسی او را پیدا کند.

آب کمی داشت و می دانست که نمی تواند برای مدت طولانی زنده بماند.

آیا او آب زیادی داشت؟ نه ، آب زیادی نداشت. آب کمی داشت.

آرون می دانست که مرگ یک احتمال بسیار واقعی است.

آیا آرون می دانست که مرگ یک احتمال واقعی است؟ بله ، آرون می دانست که مرگ یک احتمال بسیار واقعی است.

او دوربین فیلمبرداری خود را بیرون آورد و شروع به ضبط از خود کرد.

آرون چه کسی را ضبط کرد؟ او خودش را ضبط کرد.

“نام من آرون رالستون است. پدر و مادرم دونا و لری رالستون از Englewood ، کلرادو هستند. هر کسی که این را پیدا کند ، لطفا سعی کنید آن را به آنها برسانید.

آرون می خواست با چه کسی با ضبط تماس بگیرد؟ او می خواست با پدر و مادرش تماس بگیرد.

آرون از خانواده اش خداحافظی کرد.

آیا آرون از سنگ خداحافظی کرد؟ نه ، آرون از سنگ خداحافظی نکرد. وی از خانواده خود خداحافظی کرد.

“بنابراین دوباره عشق به همه. عشق و آرامش و خوشبختی و زندگی های زیبا را به افتخار من به دنیا بیاورید. متشکرم.

آرون چه می خواست؟ آرون می خواست همه عشق و آرامش و خوشبختی و زندگی های زیبا را به دنیا بیاورند.

او ضبط را متوقف کرد.

آیا او به ضبط ادامه داد؟ نه ، او ضبط را ادامه نداد. او ضبط را متوقف کرد.

وی سپس با استفاده از چاقوی خود نام خود را بر روی سنگ نوشت.

از چه چیزی برای نوشتن نام خود بر روی سنگ استفاده کرد؟ او با استفاده از چاقو نام خود را بر روی سنگ نوشت.

به نام او اکتبر 1975 را نوشت.

این ماه و سال تولد او بود. تحت آن او آوریل 2003 نوشت … این ماه و سال جاری بود.

چرا او اکتبر 1975 را نوشت؟ این ماه و سال تولد او بود. چرا او آوریل 2003 نوشت؟ این ماه و سال جاری بود.

این سنگ قبر او بود. او به درگاه خداوند دعا کرد و آماده مرگ بود.

آرون آماده مرگ بود؟ بله ، آرون آماده مرگ بود.

او می دانست که قطع بازو تنها شانس فرار او است. او چاقویی داشت اما چاقویی بسیار ارزان قیمت بود.

آیا آرون چاقوی گران قیمت داشت؟ نه ، چاقوی او گران نبود. این یک چاقوی ارزان قیمت بود.

هنگامی که بازوی خود را قطع کرد ، احساس آمیزه ای عجیب از درد و شادی وحشتناک کرد.

چه نوع دردی را احساس کرد؟ او مخلوط عجیبی از درد و شادی وحشتناک را احساس کرد.

او آن را درد زیبایی خواند. بریدن دست او بدترین درد زندگی او بود ، اما ایده آزادی او را بسیار هیجان زده کرد.

چرا احساس هیجان داشت؟ او احساس هیجان داشت زیرا تقریباً آزاد بود.

او باید بسیار مراقب باشد تا از درد و هیجان از بین نرود. او پوست را برید. عضلات را برید. اعصاب را برید.

چه چیزی را برید؟ او پوست ، عضلات و اعصاب را برید.

اما او نتوانست استخوان را برش دهد. چاقوی او به اندازه کافی محکم نبود.

آیا او می تواند استخوان را برش دهد؟ نه ، او نمی توانست استخوان را برش دهد. چرا او نتوانست استخوان را برش دهد؟ چاقوی او به اندازه کافی محکم نبود.