درس داستان کوتاه

توضیح مختصر

در این درس می‌توانید لغات مهم و گرامر درس را با استفاده از یک داستان کوتاه و جذاب یاد بگیرید و به درس مسلط شوید.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Attractor Factor Mini-Story Text

Hello, this is AJ. Welcome to the mini-story for “Attractor Factor.” Let’s begin.

There was a cat named Eve.

Was Eve a doggy?

She was not a doggy, she was a cat.

Eve was a cat. She was a cat who decided to abstain from eating mice.

What did she abstain from?

She abstained from eating mice.

Did she abstain from eating chicken or did she abstain from eating mice?

Well, she abstained from eating mice.

Who abstained from eating mice?

Well, Eve. Eve the cat decided to abstain from eating mice.

So did Eve eat mice?

No she didn’t, she did not. She abstained from eating mice, she did not eat mice.

What was Eve?

A cat, Eve was a cat.

Did she eat mice?

No she didn’t. She abstained from eating mice, she did not eat mice.

In fact, Eve was a mom and she forbid her kittens from eating mice also.

Who did she forbid from eating mice?

Her kittens, her little baby cats. She forbid her kittens from eating mice also.

Did Eve’s kittens eat mice?

No, they didn’t. Why not?

Because Eve forbid them to eat mice. She said “you cannot eat mice.”

Who did she forbid from eating mice?

Her kittens. Eve forbid her kittens from eating mice, too.

So did Eve eat mice?

No she didn’t.

Did her kittens eat mice?

No they didn’t. Neither Eve nor her kittens ate mice.

So Eve abstained from eating mice for a long time. And she felt great, she felt really healthy.

How did Eve feel after abstaining from eating mice?

Well she felt great. She felt very healthy.

Why did she feel healthy?

Because she abstained from eating mice.

How about her kittens?

They felt healthy, too. They also felt healthy because they also abstained from eating mice. Of course, they abstained because Eve forbid them to eat mice.

So how did she feel, Eve?

She felt fantastic. She felt great. In fact, this was the springboard to a whole new life for Eve.

Was this the beginning of a whole new life?

Yes it was. It was the beginning of a whole new life for Eve. It was the springboard, the sudden powerful beginning to a whole new life.

Was it a slow beginning or a sudden, fast, powerful beginning?

It was a sudden, fast, powerful beginning. It was a springboard to a whole new life for Eve.

What was a springboard to a whole new life for Eve?

Well not eating mice, abstaining from mice was the springboard, the sudden beginning to a whole new life.

Next she abstained from eating fish, too.

Wow, what did she abstain from next?

She abstained from fish. She abstained from eating fish next.

So she abstained from eating mice and then next, because she felt great, she abstained from eating fish.

What about her kittens?

Well, she forbid them from eating fish, too. She forbid them from eating mice and then next she forbid them from eating fish.

They all abstained from eating fish. They all abstained from eating mice.

And how did they feel?

Wow, they felt super great! No fish, no mice, they felt fantastic, very, very healthy!

So this was the springboard for another change, the sudden beginning of another change.

So finally, Eve stopped drinking beer, because, of course, Eve drank beer every day. She loved to drink beer. Eve was a big beer-drinking cat. Of course, most cats do like to drink beer. But Eve decided to abstain from beer also.

What did she abstain from next?

Beer. Eve abstained from beer.

No more beer for Eve. Oh, very difficult, but she stopped drinking beer.

Who abstained from drinking beer?

Eve, Eve abstained from drinking beer.

Did she forbid her kittens to drink beer?

No, she decided to let her kittens to continue drinking beer.

So her kittens continued to drink beer, but she abstained from drinking beer.

How did she feel after abstaining from beer?

She felt fantastic, super fantastic, outstanding! Eve felt outstanding after abstaining from drinking beer.

Why did she feel outstanding?

Well, because she abstained from beer.

She felt outstanding because she abstained from beer.

Who did not abstain from drinking beer?

Oh, her baby kittens. Her baby kittens did not abstain from drinking beer.

Did her baby kittens continue to drink beer?

Yes they did. They continued to drink beer.

Why did they continue to drink beer?

Well, because, obviously, baby kittens need beer to grow.

Eve did not need beer because she was already big. But her babies needed beer so they could continue to grow.

So who abstained from beer?

Eve, Eve abstained from beer.

Who didn’t abstain from beer?

Her kittens. Her kittens didn’t abstain. Eve did abstain from drinking beer.

And, of course, Eve and all her kittens became very healthy, very strong and very happy. The end.

That is the end of the mini-story for “Attractor Factor.”

Listen to it several times every day for seven days, 14 days or more. I’ll see you next time.

ترجمه‌ی درس

متن داستان کوتاه - عامل کشش

درود، ای‌جی هستم.

به داستان کوتاه فصل «عامل کشش» خوش اومدین.

بریم که شروع کنیم.

یه گربه‌ای بود به اسم ایوْو

ایو هاپو بودش؟

نه، هاپو نبود، گربه بود.

ایو یه گربه بود.

یه گربه بود که تصمیم گرفت از خوردن موشا پرهیز کنه.

از چی پرهیز کردش؟

از خوردن موشا پرهیز کرد.

از خوردن مرغ پرهیز کردش یا از خوردن موش پرهیز کرد؟

خب، از خوردن موشا پرهیز کرد.

کی از خوردن موشا پرهیز کرد؟

خب، ایو.

ایو گربهه تصمیم گرفت از خوردن موشا پرهیز کنه.

پس آیا ایو موشا رو می‌خورد؟

نه اینطور نبود، این کار رو نمی‌کرد.

از خوردن موشا پرهیز کرد، موش نخوردش.

ایو چی بود؟

یه گربه، ایو یه گربه بود.

آیا موشا رو می‌خورد؟

نه اینطور نبود.

از خوردن موشا پرهیز کردش، موش نمی‌خورد.

در واقع، ایو یه مادر بود و بچه‌هاش رو هم از خوردن موشا منع کرد.

کیا رو از خوردن موشا منع کرد؟

بچه گربه‌هاش رو، بچه گربه کوچولوهاش رو.

بچه‌هاش رو هم از خوردن موشا منع کرد.

آیا بچه گربه‌هاش موشا رو می‌خوردن؟

نه، اینطور نبود.

چرا نه؟

بخاطر اینکه ایو اونا رو از خوردن موشا منع کرد.

گفتش “شما نمی‌تونین موش بخورین”.

کیا رو از خوردن موشا منع کرد؟

بچه گربه‌هاش رو.

ایو بچه گربه‌هاش رو هم از خوردن موشا منع کرد.

پس آیا ایو موش می‌خورد؟

نه، این کار رو نمی‌کرد.

آیا بچه گربه‌هاش موش می‌خوردن؟

نه، این کار رو نمی‌کردن.

نه ایو نه بچه گربه‌هاش موش نمی‌خوردن.

پس ایو واسه مدت زیادی از خوردن موش پرهیز کرد.

و حس فوق‌العاده‌ای داشت، خیلی احساس تندرستی می‌کرد.

ایو بعد پرهیز کردن از موش خوردن چه احساسی داشت؟

خب، احساس فوق‌العاده‌ای داشت.

خیلی احساس تندرستی می‌کرد.

چرا احساس تندرستی می‌کرد؟

بخاطر اینکه از موش خوردن خودداری کرده بود.

بچه گربه‌هاش چطور؟

اونا هم احساس تندرستی می‌کردن.

اونا هم احساس تندرستی می‌کردن چون که اونا هم از موش خوردن خودداری کرده بودن.

البته که چون ایو از خوردن موش منعشون کرده بود، خودداری کردن.

پس اون، ایو، چه احساسی داشت؟

احساس خارق‌العاده‌ای داشت.

احساس فوق‌العاده‌ای داشت.

در واقع، این یه سکوی پرش واسه یه زندگی کاملا جدید برای ایو بودش.

آیا این یه آغاز برای یه زندگی کاملا جدید بود؟

آره، بود.

این یه آغاز واسه یه زندگی کاملا جدید برای ایو بود.

سکوی پرش بودش، یه آغاز یهوییِ پرقدرت واسه یه زندگی کاملا جدید.

یه آغاز کند بودش یا یه آغاز سریع، پرقدرت و ناگهانی؟

یه شروع سریع، پرقدرت و ناگهانی.

یه سکوی پرش واسه یه زندگی کاملا جدید برای ایو بودش.

چی یه سکوی پرش واسه یه زندگی کاملا جدید برای ایو بود؟

خب، موش نخوردن، پرهیز کردن از خوردن موش سکوی پرش بودش، یه شروع ناگهانی واسه‌ی یه زندگی کاملا نو.

بعدش از خوردن ماهی هم خودداری کرد.

واو، بعدش از چی خودداری کرد؟

از ماهی خودداری کردش.

بعدش از خوردن ماهی خودداری کرد.

پس از خوردن موش خودداری کرد و بعدش، چون احساس فوق‌العاده‌ای پیدا کرد، از خوردن ماهی خودداری کرد.

بچه گربه‌هاش چطور؟

خب، اونا رو هم از خوردن ماهی منع کرد.

از خوردن موشا منعشون کرد و بعد از خوردن ماهی منعشون کرد.

همه‌شون از خوردن ماهیا خودداری کردن.

همه‌شون از خوردن موشا خودداری کردن.

و چه احساسی داشتن؟

واو، احساس خیلی فوق‌العاده‌ای داشتن.

بدون ماهی، بدون موش، احساس خارق‌العاده‌ای داشتن، خیلی خیلی سالم.

پس این یه سکوی پرش واسه یه تغییر دیگه بودش، آغاز ناگهانی یه تغییر دیگه.

و نهایتا، ایو خوردن آبجو رو متوقف کرد، البته که چون خب، ایو هر روز آبجو می‌خورد.

عاشق آبجو خوردن بود.

ایو یه گربه‌ی آبجوخور قهار بودش.

البته که اکثر گربه‌ها آبجو خوردن رو دوست دارن.

ولی ایو تصمیم گرفت از آبجو خوردن هم خودداری کنه.

بعدش از چی پرهیز کرد؟

آبجو.

از آبجو پرهیز کرد.

دیگه خبری از آبجو واسه ایو نبود.

اوه، خیلی سخته، ولی اون خوردن آبجو رو متوقف کرد.

کی خوردن آبجو رو متوقف کرد؟

ایو، ایو خوردن آبجو رو متوقف کرد.

آیا اون بچه گربه‌هاش رو از خوردن آبجو منع کرد؟

نه، تصمیم گرفت بذاره بچه گربه‌هاش به خوردن آبجو ادامه بدن.

پس بچه گربه‌هاش به خوردن آبجو ادامه دادن، ولی اون از خوردن آبجو خودداری کرد.

بعد پرهیز از خوردن آبجو چه احساسی داشت؟

احساس فوق‌العاده‌ای داشت، خیلی فوق‌العاده، خیلی عالی.

ایو بعد پرهیز از نوشیدن آبجو احساس خارق‌العاده‌ای داشت.

چرا احساس خارق‌العاده‌ای داشت؟

خب، چون از خوردن آبجو پرهیز کرده بود.

احساس خارق‌العاده‌ای داشت چون از خوردن آبجو پرهیز کرده بود.

کیا از خوردن آبجو خودداری نکرده بودن؟

اوه، بچه گربه‌هاش.

بچه گربه‌هاش از نوشیدن آبجو خودداری نکردن.

آیا بچه گربه‌هاش به نوشیدن آبجو ادامه دادن؟

آره همینطوره.

به نوشیدن آبجو ادامه دادن.

چرا نوشیدن آبجو ادامه دادن؟

خب، واضحه، چون بچه گربه‌ها برای رشد به آبجو نیاز دارن.

ایو به آبجو نیاز نداشت چون همینطوریشم بزرگ شده بود.

ولی بچه‌هاش به آبجو نیاز داشتن تا بتونن به رشد کردن ادامه بدان.

پس کی از خوردن آبجو خودداری کرد؟

ایو، ایو از خوردن آبجو خودداری کرد.

کیا از خوردن آبجو خودداری نکردن؟

بچه گربه‌هاش.

بچه گربه‌هاش خودداری نکردن.

ایو از نوشیدن آبجو خودداری کرد.

و خب البته که ایو و همه‌ی بچه گربه‌هاش خیلی سالم، خیلی قوی و خیلی خوشحال شدن.

پایان.

اینم پایان داستان کوتاه فصل «عامل کشش».

هر روز چندین بار واسه‌ی ۷ روز، ۱۴ روز یا بیشتر بهش گوش کنین.

دفعه‌ی بعدی می‌بینمتون.