درس واژگان

توضیح مختصر

در این درس آقای ای جی هوگ لغات مهم استفاده شده در درسنامه‌ی اصلی را برای شما به طور مفصل توضیح می‌دهد.

  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

دانلود فایل صوتی

متن انگلیسی درس

Attractor Factor Vocabulary Text

Hello, this is AJ. Welcome to the vocabulary lesson for the “Attractor Factor.” Now the vocabulary lesson is sometimes a little…not so exciting, right? It’s probably the least exciting lesson, so it’s even more important that you breathe and you bring your shoulders back and you move your body during this lesson.

You have to keep your energy high so you’ll focus, so you’ll concentrate on the vocabulary lesson. Are you feeling good? Wake up! Let’s do it!

Our first word is activate (verb is to activate).

And Joe said we don’t realize that we are activating the attractor force in a negative way. Activate really means to turn on. That’s all it means. It means something was off before or something was not happening, something was not working and then suddenly you turn it on, suddenly it is working. Suddenly it is happening.

So if you activate the attraction force, the attraction power, it just means you turned it on, right? It was off before now you’re turning it on. Now you are causing it to start.

Our second word is manifestation (verb is to manifest)

A manifestation just means a happening. It means something becomes real. It means to become real if you’re using it as a verb, to manifest. To manifest means to become real. So, you could say my idea manifested. It became real. Before it was only in your head, it was an idea.

For example, I have this goal, this dream to speak English well. Then, finally, I speak English well. You can say I manifested my idea. The idea manifested, it became real. Before it was an idea and now it’s real. So a manifestation is a thing that becomes real.

All right, he’s saying if you focus on these positive things with your mind, eventually they will become real. They will become real manifestations, real things or real happenings.

Our next word is springboard.

He says that your dreams are your springboard to miracles. A springboard is something that begins a process, something that causes a beginning or a start.

It gives a little push, it gives some power. It comes from like a diving board, like in the Olympics, the swimmers, you know they climb up and they jump up and down and then they jump into the water. They’re standing on that board, right? That board is a springboard. It pushes them up into the air and helps them go higher.

So a springboard is anything that gives more energy to something, especially at the beginning. It gives energy to something you are starting. So, if you have a dream it will give energy. It will give energy to you so that it will become real. It gives a big start.

All right, so a springboard, something that gives energy, something that starts something, causes something to start. So dreams are springboards to miracles. Dreams cause miracles. Dreams give energy to miracles. Dreams cause miracles to start. They’re a springboard to miracles.

Our next word or actually phrase is to abstain from.

So, he says you need to abstain from negative influences. To abstain from means to avoid, to not eat, to not drink, to not listen to or to not use something. Say I am abstaining from alcohol. It means I’m not using alcohol. I am not drinking alcohol. I am avoiding alcohol.

So he says you need to abstain from negative thoughts, negative influences. Avoid negative influences. Don’t listen to negative influences or people or things. Abstain from them, avoid them.

And then he said that Jack Canfield forbid negativity in his office. And to forbid means to deny. It means to not let something happen. You say “no!” I forbid you to drive the car. It means I will not let you drive the car. I deny you. I stop you from driving the car. Okay, so forbid has this idea of to prevent, to stop, to deny and to forbid someone from doing something.

He forbade negativity. He said no negativity in this office. No one can be negative in my office, in my business. His employees, he forbid them from being negative. He would not let them be negative. He stopped them. He denied them from doing it.

And that is all of the vocabulary for the “Attractor Factor”, a shorter vocabulary lesson for this one. I hope you enjoyed it.

See you next for the mini-story. Bye-bye.

ترجمه‌ی درس

متن دایره لغات - عامل کشش

درود، ای‌جی هستم.

به درس دایره لغات فصل «عامل کشش» خوش اومدین.

خب بعضی مواقع درس دایره واژگان یه ذره… هیجان‌انگیز نیس، درسته؟

شاید کم‌هیجان‌ترین درس باشه، پس توی این درسا شاید اصلا مهم‌تر باشه که تنفس کنین، شونه‌هاتون رو بدین عقب و بدنتون رو حرکت بدین.

باید انرژیتون رو بالا نگه دارین تا تمرکز کنین، تا متمرکز بشین روی درس دایره لغات.

حس خوب دارین؟

بیدار شین!

بیاین انجامش بدیم!

اولین کلمه‌مون Activate (فعال‌سازی) هستش (فعلش می‌شه To activate).

و جو گفتش ما متوجه نیستم که داریم نیروی کشش رو به یه نحو منفی‌ای فعالش می‌کنیم.

Activate در واقع یعنی روشن کردن.

همه‌ی معنیش می‌شه همین.

یعنی یه چیزی قبلا خاموش بوده یا اتفاق نمیفتاده، یه چیزی کار نمی‌کرده و یه دفعه شما روشنش می‌کنین، یهو داره کار می‌کنه.

یهو داره اتفاق میفته.

پس اگه نیروی کشش رو فعال کنی، قدرت کشش رو فعالش کنین، معنیش اینه که روشنش کنین، درسته؟

قبلش خاموش بوده و الان دارین روشنش می‌کنین.

الان دارین باعث می‌شین شروع بشه.

کلمه‌ی دوممون Manifestation (تجلی) هستش (فعلش To manifest).

A manifestation صرفا یعنی یه اتفاق.

یعنی یه چیزی به حقیقت بپیونده.

یعنی به حقیقت پیوستن اگه دارین ازش به عنوان فعل استفاده می‌کنین، To manifest.

To manifest یعنی به حقیقت پیوستن.

پس، مثلا می‌تونین بگین ایده‌ی من تجلی پیدا کرد.

به حقیقت پیوست.

قبلش فقط توی سرتون بوده، یه ایده بوده.

به عنوان مثال، من یه هدفی دارم، مثلا رویای خوب انگلیسی حرف زدن.

بعد، بالاخره، من [می‌تونم] خوب انگلیسی حرف بزنم.

می‌تونم بگم من ایده‌م رو تجلی دادم.

اون ایده تجلی پیدا کرد، به حقیقت پیوست.

قبلش فقط یه ایده بوده ولی الان به وقوع پیوسته.

پس A manifestation یه چیزیه که به حقیقت می‌پیونده.

بسیار خب، اون داره می‌گه اگه با ذهنتون روی این چیزای مثبت تمرکز کنین، به تدریج به حقیقت می‌پیوندن.

به تجلیات واقعی تبدیل می‌شن، چیزای واقعی یا اتفاقات واقعی.

کلمه‌ی بعدیمون Springboard (سکوی پرش) هستش.

می‌گه رویاهاتون یه سکوی پرشتونن واسه معجزات.

A springboard یه چیزیه که یه فرایند رو آغاز می‌کنه، چیزی که باعث شروع یا یه آغازه.

یه هل کوچولو می‌ده، یه مقدار قدرت [اولیه] می‌ده.

از سکوی شیرجه میاد، مث توی المپیک، شناگرا می‌دونین دیگه، بالا می‌رن ازش و بالا و پایین می‌پرن و بعد می‌پرن توی آب.

روی اون سکو وای می‌ایستن، درسته؟

اون سکو، سکوی پرشه.

هلشون می‌ده بالا توی هوا و بهشون کمک می‌کنه بالاتر برن.

پس سکوی پرش یه چیزیه که انرژی بیشتری به چیزی می‌ده، به خصوص توی شروع.

به چیزی که دارین شروع می‌کنین انرژی می‌ده.

پس، اگه یه رویایی دارین این انرژی می‌ده.

بهش انرژی می‌ده تا به حقیقت بپیونده.

یه شروع بزرگ ایجاد می‌کنه.

بسیار خب، پس سکوی پرش، یه چیزی که انرژی می‌ده، یه چیزی که شروع‌کننده‌ست، باعث می‌شه چیزی شروع بشه.

پس رویاها سکوی پرش معجزات هستن.

رویاها باعث ایجاد شدن معجزاتن.

رویاها به معجزات انرژی می‌دن.

رویاها موجب شروع معجزات می‌شن.

اونا سکوی پرش معجزاتن.

کلمه‌ی یا در واقع عبارت بعدیمون Abstain from (پرهیز، امتناع) هستش.

پس اون می‌گه شما باید از تاثیرات منفی پرهیز کنین.

To abstain from یعنی اجتناب کردن، نخوردن، ننوشیدن، گوش ندادن یا استفاده نکردن از یه چیزی.

مثلا می‌شه گفت من دارم از الکل پرهیز می‌کنم.

معنیش اینه که من الکل استفاده نمی‌کنم.

الکل نمی‌نوشم.

از الکل اجتناب می‌کنم.

پس اون می‌گه شما باید از افکار منفی، اثرات منفی پرهیز کنین.

از تاثیرات منفی اجتناب کنین.

به گرایشات یا افراد یا چیز‌های منفی گوش ندین.

ازشون پرهیز کنین، اجتنابشون کنین.

و بعد گفتش که جک کنفیلد منفی‌گری رو توی اداره‌ش قدغن کرد (Forbid).

و To forbid یعنی رد کردن.

یعنی نذاری چیزی اتفاق بیفته.

بگی «نه»!

منع می‌کنم (Forbid) که ماشین رو برونی.

یعنی نمی‌ذارم ماشین رو برونی.

ردت می‌کنم.

از روندن ماشین متوقفت می‌کنم.

خب، پس Forbid یه معنی جلوگیری کردن، متوقف کردن، رد کردن و منع کردن کسی از انجام دادن چیزی رو داره.

اون منفی‌گری رو قدغن کرد.

گفتش هیچ جو منفی‌ای توی اداره نباشه.

توی اداره‌ی من، تو کسب و کار من کس نمی‌تونه منفی باشه.

کارمنداش رو، اونا رو از منفی بودن منع کرد.

نمی‌ذاشت منفی باشن.

جلوشون رو گرفت.

از اینکه اینکار رو کنن جلوگیری کردش.

و اینم از همه‌ی دایره لغات برای «عامل کشش»، یه دایره لغات مختصر‌تر واسه این یکی.

امیدوارم که لذت برده باشین.

دفعه‌ی بعد واسه داستان کوتاه می‌بینمتون.

بدرود.