درس داستان کوتاه
آموزش رایگان زبان انگلیسی > دوره: انگلیسی قدرت / فصل: قواعد را بشکن / درس: درس داستان کوتاهسرفصل های مهم
درس داستان کوتاه
توضیح مختصر
در این درس میتوانید لغات مهم و گرامر درس را با استفاده از یک داستان کوتاه و جذاب یاد بگیرید و به درس مسلط شوید.
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
متن انگلیسی درس
Break Rules Mini-Story Text
Hello, welcome to the mini-story for “Break Rules.” Let’s begin.
There was a guy named Andre. Andre was an obedient white-collar worker.
What kind of worker was he?
He was an obedient white-collar worker.
Did Andre work in an office?
Yes, he was a white-collar worker. He was an office worker.
Was Andre a blue-collar worker or a white-collar worker?
Well, he was a white-collar worker. He worked in an office.
Who was a white-collar worker?
Andre, Andre was a white-collar worker.
Did Andre break the rules?
No, no, no, no, no, no, no, he never broke the rules. He was an obedient worker.
So did he follow the rules or did he break the rules?
He followed the rules. He was obedient.
What kind of white-collar worker was he?
An obedient white-collar worker.
So he was obedient or he broke the rules?
He was obedient. Andre was an obedient white-collar worker.
Who was obedient?
Andre, Andre was obedient. He always, always followed the rules. He was an obedient white-collar worker.
In fact, he was petrified to try anything new.
How did he feel about trying new things?
He was scared. He was afraid. He was petrified.
He was petrified of what?
Of trying new things. He was petrified of trying new things. He was petrified to try anything new. He was very afraid, very scared to try anything new.
Who was petrified?
Andre, Andre was petrified.
Petrified of doing what?
Of trying something new. He was petrified of trying anything new. He would never try anything new. He was scared. He was petrified.
So was he brave or was he petrified?
He was petrified, of course. Andre was petrified to try anything new.
As a result, his productivity was very low.
Did Andre do a lot of work in a short time?
No, he did not. No, his productivity was low. He did very little work.
Did he get great results in his job?
No, no, his productivity was low. He did not get great results. He got poor results, he had poor productivity.
What was low?
Andre’s productivity. Andre’s productivity was very low. His results, the amount of work he did, they were both very low. His productivity was low.
Was his productivity high or low?
His productivity was very low.
Whose productivity was very low?
Andre’s, Andre’s productivity was very, very low. He followed the rules. He did the normal thing, nothing special. His productivity was mediocre. His productivity was low.
And so, one day, he was fired. Andre was fired from his job.
Why was he fired?
Well, because his productivity was low and because he was a boring worker.
Why was he fired?
Because his productivity was low and because he was a boring worker.
Who was fired?
Andre, Andre was fired. Andre lost his job.
Did he keep his job or was he fired?
He was fired.
Who?
Andre, Andre was fired because his productivity was low and because he was a boring worker.
How did Andre feel after he was fired?
Well, he felt terrible.
In fact, he beat himself up about it. He beat himself up about being fired. He said “Damn it! I blew it! I was stupid!”
Did he make a big mistake?
Yes. He said he blew it. He said “I blew it! I made a big mistake.”
Did Andre blow it?
Yes, he did. He blew it. He made a big mistake.
Who blew it?
Andre, Andre blew it. Andre made a big mistake.
Did he blow it or was he successful?
He blew it. He made a big mistake. He blew it.
He blew what?
Well, he blew his job, all right? He made a big mistake at his job.
So he blew it or he was successful?
He blew it. Andrew blew it. He said “Damn it! I blew it! I was stupid!”
How did he blow it?
Well, he blew it; he made a big mistake, by following the rules. He blew it by following the rules. He made a mistake by following the rules.
So he beat himself up for a while, he criticized himself, but then he decided to change. He decided to become a rebel!
What did he become?
A rebel!
Who became a rebel?
Andre, Andre became a rebel! He became a rebel, he constantly tried new things. He decided to do everything new, everything differently. He decided to break all the rules.
What did Andre become?
He became a rebel. He became a rebel in his work. He became a rebel in his home life. He became a rebel in every part of his life. He constantly tried new things.
And one day he tried something really amazing, one day he invented an amazing new toothbrush.
What did he do?
He invented an amazing new toothbrush.
Did he create a new toothbrush?
Yes, he did. He invented…he invented, he created…an amazing new toothbrush.
Who created an amazing new toothbrush?
Andre, Andre created an amazing new toothbrush.
He invented what?
He invented an amazing new toothbrush.
What kind of an amazing new toothbrush did he invent?
Well, he invented a nuclear-powered toothbrush.
What kind of toothbrush did he invent?
He invented a nuclear-powered toothbrush. It was a nuclear toothbrush, super powerful.
Who invented a nuclear-powered toothbrush?
Andre, Andre invented a nuclear-powered toothbrush. It was an amazing invention.
He invented a new nuclear-powered toothbrush and he sold it to millions of people. Andre became super rich. In fact, he became the richest man in the world.
Why did he become the richest man in the world?
Because he invented an amazing new toothbrush and he sold it millions of people. He became super rich. He became the richest man in the world because he became a rebel!
And that is the end of our mini-story for “Break Rules.”
See you next time.
ترجمهی درس
متن داستان کوتاه - قوانین رو بشکن
درود، به داستان کوتاه برای فصل «قوانین رو بشکن» خوش اومدین.
بیاین شروع کنیم.
یه پسری بود به اسم آندره.
آندره یه کارمند یقه سفید مطیع بود.
اون چه جور کارمندی بود؟
اون یه کارمند یقه سفید مطیع بودش.
آیا آندره تو یه اداره کار میکرد؟
بله، اون یه کارمند یقه سفید بود.
اون یه کارمند اداره بودش.
آندره یه کارمند یقه سفید بود یا یه کارمند یقه آبی؟
خب، اون یه کارمند یقه سفید بود.
اون تو یه اداره کار میکرد.
کی یه کارمند یقه سفید بود؟
آندره، آندره یه کارمند یقه سفید بود.
آیا آندره قوانین رو میشکوند؟
نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، اون هیچوقت قوانین رو نمیشکوند.
اون یه کارمند مطیع بودش.
پس آیا اون قوانین رو میشکوند یا قوانین رو پیروی میکرد؟
اون قوانین رو پیروی میکرد.
اون مطیع بودش.
اون چجور کارمند یقه سفیدی بود؟
یه کارمند یقه سفید مطیع.
پس آیا اون مطیع بود یا قوانین رو میشکوند؟
اون مطیع بودش.
آندره یه کارمند یقه سفید مطیع بود.
کی مطیع بود؟
آندره، آندره مطیع بود.
اون همیشه و همیشه از قوانین پیروی میکرد.
اون یه کارمند یقه سفید مطیع بود.
در واقع، اون از امتحان کردن هر چیز جدیدی وحشت داشت.
اون نسبت به امتحان کردن چیزای جدید چه حسی داشت؟
میترسید.
اون ترس داشت.
وحشت داشت.
اون از چی وحشت داشت؟
از امتحان کردن چیزای جدید.
اون از امتحان کردن هر چیز جدیدی وحشت داشت.
اون وحشت داشت که هر چیز جدیدی رو امتحان کنه.
اون خیلی میترسید، خیلی ترس داشت که چیز جدیدی رو امتحان کنه.
کی خیلی وحشت داشت؟
آندره، آندره خیلی وحشت داشت.
از انجام دادن چی وحشت داشت؟
از امتحان کردن یه چیز جدید.
اون از امتحان کردن یه چیز جدید وحشت داشت.
اون هیچوقت چیز جدیدی رو امتحان نمیکرد.
اون میترسید.
وحشت داشت.
پس آیا اون شجاع بود یا وحشت داشت؟
وحشت داشت مشخصا.
آندره از امتحان کردن هر چیز جدیدی وحشت داشت.
در نتیجه، کارامدی اون خیلی پایین بود.
آیا آندره کلی کار رو تو مدت کوتاهی انجام میداد؟
نه، اینطور نبود.
نه، کارامدیش پایین بود.
اون کار خیلی کمی انجام میداد.
آیا اون تو کارش نتیجه میگرفت؟
نه، نه، کارامدی اون پایین بودش.
اون نتایج فوقالعادهای نمیگرفت.
نتایج ضعیفی میگرفت، کارامدی ضعیفی داشت.
چی پایین بودش؟
میزان کارامدی آندره.
میزان کارامدی آندره خیلی پایین بود.
نتایجش، مقدار کاری که اون انجام میداد، جفتشون خیلی پایین بودن.
کارامدی اون پایین بود.
کارامدی اون بالا بود یا پایین؟
کارامدی اون خیلی پایین بود.
کارامدی کی پایین بود؟
آندره، کارامدی آندره خیلی خیلی پایین بود.
اون از قواعد رو دنبال میکرد.
اون کار معمول رو میکرد، نه هیچ چیز خاصی.
میزان کارامدی اون متوسط بودش.
میزان کارامدیش پایین بود.
و خب، یه روز، اون اخراج شد.
آندره از شغلش اخراج شد.
چرا اخراج شدش؟
خب، بخاطر اینکه کارامدیش پایین بود و بخاطر اینکه اون یه کارمند خستهکننده بود.
چرا اخراج شدش؟
بخاطر اینکه کارامدیش پایین بود و بخاطر اینکه اون یه کارمند خستهکننده بود.
کی اخراج شد؟
آندره، آندره اخراج شد.
آندره شغلش رو از دست داد.
آیا اون شغلش رو حفظ کرد یا اون اخراج شدش؟
اون اخراج شد.
کی؟
آندره، آندره اخراج شدش بخاطر اینکه کارامدیش پایین بود و بخاطر اینکه اون یه کارمند خستهکننده بود.
آندره بعد اینکه اخراج شد چه احساسی داشت؟
خب، اون حس افتضاحی داشت.
در واقع، بخاطر خودش رو سرزنش کرد.
اون بخاطر اخراج شدن خودش رو سرزنش کرد.
گفتش «لعنت بهش»!
من گند زدم!
من احمق بودم!
آیا اون یه اشتباه بزرگ کردش؟
آره.
اون گفتش که گند زده.
اون گفت «من گند زدم»!
من یه اشتباه بزرگ کردم.
آیا آندره گند زد؟
آره، همینطوره.
اون گند زد.
اون یه اشتباه بزرگ مرتکب شد.
کی گند زد؟
آندره، آندره گند زد.
آندره یه اشتباه بزرگ کرد.
آیا اون گند زدش یا اینکه اون موفق بود؟
اون گند زدش.
اون یه اشتباه بزرگ کرد.
اون گند زد.
اون به چی گند زد؟
خب، اون به شغلش گند زد، باشه؟
اون توی کارش یه اشتباه بزرگ مرتکب شد.
پس اون گند زدش یا اینکه اون موفق بود؟
اون گند زدش.
آندره گند زدش.
اون گفت «لعنت بهش»!
«من گند زدم»!
«من یه احمق بودم»!
اون چطوری گند زد؟
خب، اون با دنبال کردن قواعد گند زد، اشتباه بزرگی مرتکب شد.
اون با دنبال کردن قوانین گند زدش.
اون با دنبال کردن قوانین یه اشتباه مرتکب شد.
پس اون واسه یه مدت خودش رو سرزنش کرد، خودش رو نکوهش کرد، ولی بعد تصمیم گرفت یه که تغییر کنه.
اون تصمیم گرفت که یه یاغی بشه!
اون چی شدش؟
یه یاغی!
کی یه یاغی شدش؟
آندره، آندره یه یاغی شد!
اون یه یاغی شدش، اون دائما چیزای جدید امتحان میکرد.
اون تصمیم گرفت که همه چیزای جدید رو انجام بده، همه چیز رو متفاوت انجام بده.
اون تصمیم گرفت همهی قوانین رو بشکونه.
آندره چی شدش؟
اون یه یاغی شد.
اون توی کارش یه یاغی شد.
اون توی زندگی خونگیش (شخصیش) یه یاغی شد.
اون توی تموم اجزای زندگیش یه یاغی شدش.
اون دائما چیزای جدید امتحان میکرد.
و یه روز اون یه چیز واقعا خارقالعاده رو امتحان کرد، اون یه مسواک جدید خارقالعاده اختراع کردش.
اون چی کار کرد؟
یه مسواک جدید خارقالعاده اختراع کردش.
آیا اون یه یه مسواک جدید ساخت؟
آره، همینطوره.
اون یه مسواک خارقالعادهی جدید اختراع کرد… اختراع کرد… ساختش.
کی یه مسواک خارقالعادهی جدید ساخت؟
آندره، آندره یه مسواک خارقالعادهی جدید ساختش.
اون چی اختراع کرد؟
اون یه مسواک خارقالعادهی جدید اختراع کرد.
اون چه جور مسواک جدید و خارقالعادهای اختراع کرد؟
خب، اون یه مسواک که با انرژی هستهای کار کنه اختراع کرد.
اون چه جور مسواکی اختراع کرد؟
ون یه مسواک که با انرژی هستهای کار کنه اختراع کرد.
یه مسواک هستهای بودش، ابرقدرتمند.
کی یه مسواک که با انرژی هستهای کار کنه اختراع کرد؟
آندره، آندره یه مسواک که با انرژی هستهای کار کنه اختراع کرد.
این یه اختراع شگفتانگیز بودش.
اون یه مسواک جدید که با انرژی هستهای کار کنه اختراع کردش و به میلیونها نفر فروختش.
آندره ابرپولدار شدش.
در واقع، اون پولدارترین فرد دنیا شد.
چرا اون پولدارترین مرد دنیا شد؟
بخاطر اینکه اون یه مسواک جدید خارقالعاده اختراع کردش و به میلیونها نفر فروختش.
اون ابرپولدار شد.
اون پولدارترین مرد توی دنیا شدش بخاطر اینکه یه یاغی شده بود.
و اینم از پایان داستان کوتاهمون واسه «قوانین رو بشکن».
دفعهی بعد میبینمتون.