خلاصه کتاب رایگان "شدن" اثر میشل اوباما

در این بخش خلاصه‌ای از کتاب رایگان "شدن" اثر میشل اوباما را به شما ارائه خواهیم داد.

خلاصه کتاب شدن.jpg

Sentence-Summary: Becoming motivates you to move forward with your dreams regardless of your circumstances, criticism, or what people think is normal by sharing the life story of Michelle Obama.

خلاصه کتاب شدن در یک جمله:

با به اشتراک گذاشتن داستان زندگی میشل اوباما، کتاب شدن به شما انگیزه می‌دهد تا بدون توجه به شرایط، انتقاد یا آنچه مردم فکر می‌کنند عادی است، رویاهای خود را پیش ببرید.

Favorite quote from the author:

Michelle Obama hasn’t always been as successful and well-known as she is today. Long before she was a lawyer, working mom, and First Lady, she was Michelle Robinson. Growing up in the Chicago south side, her loves included learning, jazz music, and Stevie Wonder long before she met Barack.

نقل قولی از نویسنده:

میشل اوباما همیشه به اندازه امروز موفق و شناخته شده نبوده است. مدت‌ها قبل از اینکه وکیل، مادر شاغل و بانوی اول باشد، میشل رابینسون بود. او که در جنوب شیکاگو بزرگ شده، مدت‌ها قبل از ملاقات با باراک، عشق او شامل یادگیری، موسیقی جاز و استیوی واندر بود.

In a quickly decaying neighborhood and school situation, Michelle’s mother helped her excel. Her hard work would later lead to her studying at prestigious universities and developing a desire to help people.

در یک محله و مدرسه قدیمی که به سرعت رو به زوال بود، مادر میشل به او کمک کرد تا پیشرفت کند. سخت کوشی او بعدها به تحصیل در دانشگاه‌های معتبر و ایجاد تمایل برای کمک به مردم منجر شد.

These are just some of the life lessons you’ll learn from Michelle Obama in her book Becoming. This one will give you an interesting look not only into her life during the family’s time at the White House but how hard work made her successful long before.

این ها تنها بخشی از درس‌های زندگی هستند که در کتاب "شدن" از میشل اوباما خواهید آموخت. این یک نگاه جالب نه تنها به زندگی او در زمان حضور خانواده در کاخ سفید را به تصویر می‌کشد، بلکه به شما نشان می‌دهد که سخت کوشی تا چقدر باعث موفقیت او شده است.

Here are the 3 most helpful lessons I’ve learned from the life of Michelle Obama:

  1. Regardless of the changes in your world, you can strive to be your best and learn.

  2. Ignore people who tell you what they think you can’t be, pushing yourself to excel can lead to meeting people who believe in your potential.

  3. Don’t be afraid to try new things, even if you’re living in the White House.

Ready for some inspiration? Let’s go!

در اینجا 3 درسی مفید که از زندگی میشل اوباما آموخته‌ام را به اشتراک می‌گذارم:

  1. صرف نظر از تغییرات دنیا، شما می‌توانید برای بهترین بودن و یادگیری تلاش کنید.

  2. افرادی را که به شما می‌گویند فکر می‌کنند نمی‌توانید آنچه می‌خواهید شوید را نادیده بگیرید، فشار دادن خود (تلاش کردن) برای برتری دادن می‌تواند منجر به ملاقات با افرادی شود که به پتانسیل شما ایمان دارند.

  3. از امتحان کردن چیزهای جدید نترسید، حتی اگر در کاخ سفید زندگی می‌کنید.

برای الهام گرفتن آماده‌اید؟ بیایید شروع کنیم!

Lesson 1: Be proactive about learning and getting a good education regardless of how good or bad things are around you.

درس 1: صرف نظر از این که چقدر چیزهای خوب یا بد در اطراف شما هستند، در مورد یادگیری و دریافت آموزش خوب فعال باشید.

The South Side of Chicago saw a huge demographic change between 1950 and 1980. In the ’50s, it’s residents were 96% white. Just 30 years later, it was 96% black. Michelle Obama began life right in the middle of this, and at her school, there was a good mix of different people.

ساوت ساید شیکاگو (منطقه جنوبی) بین سال‌های 1950 و 1980 شاهد تغییرات جمعیتی عظیمی بود. در دهه 50، 96 درصد ساکنان آن سفید پوست بودند. فقط 30 سال بعد، 96٪ جمعیت سیاه بود. میشل اوباما زندگی را درست در اواسط این دوره آغاز کرد و در مدرسه‌اش ترکیب خوبی از افراد مختلف (سیاه و سفید) وجود داشت.

As she grew, an increasing number of her wealthier neighbors moved to the suburbs and took their money with them. Because of this the schools and businesses in the area began declining. It wasn’t long before nefarious real estate agents dubbed the area a ghetto.

با رشد او، تعداد زیادی از همسایگان ثروتمندترش به همراه پول‌هایشان به حومه شهر نقل مکان کردند. به همین دلیل، مدارس و مشاغل در این منطقه شروع به زوال کردند. طولی نکشید که کارگزاران املاک و مستغلات نا به کار، این منطقه را محله یهودی نشین نامیدند.

Thankfully, Michelle had a great mother who’s involvement in helping the community also helped her education.

خوشبختانه، میشل مادرِ بزرگی داشت که در کمک‌های اجتماعی شرکت می‌کرد و در تحصیل میشل نیز به او کمک کرد.

In second grade Michelle told her mom how awful school was. She explained that the teacher couldn’t control the chaos of the class, and her mom listened. It wasn’t long before Michelle tested into a third-grade class of high-performing kids. Looking back, this was a crucial step to her success in school.

در کلاس دوم، میشل به مادرش گفت که مدرسه چقدر وحشتناک است. او توضیح داد که معلم نمی‌توانست هرج و مرج کلاس را کنترل کند و مادرش هم گوش می‌داد. طولی نکشید که میشل کلاس سومی از بچه‌های با عملکرد تحصیلی خوب را امتحان کرد. با نگاهی به گذشته، این گامی مهم برای موفقیت او در مدرسه بود.

Her drive helped her get into an equal opportunity school with great teachers and other top students like Michelle. She continued to work hard amid doubts that she could do it, especially when comparing herself to the other high-achieving kids. By concentrating on the work she learned quickly and excelled.

انگیزه وی به او کمک کرد تا وارد مدرسه‌ای با فرصت‌هایی برابر، معلمانی بزرگ و سایر دانش‌آموزان برتر مانند میشل شود. او در میان تردیدهایی که آیا می‌تواند این کار را انجام دهد [یا نه]، به سختی کار می‌کرد، به‌ویژه زمانی که خود را با سایر بچه‌های موفق مقایسه می‌کرد. با تمرکز روی کار، او به سرعت یاد گرفت و عالی شد.

Lesson 2: Don’t let people’s opinions of you discourage you, try for greatness and you will eventually find the people who believe in you.

درس 2: اجازه ندهید نظرات مردم در مورد شما دلسردتان کند، برای بزرگی تلاش کنید تا در نهایت افرادی را پیدا کنید که به شما ایمان دارند.

Even though she was in the National Honors Society, class treasurer, and heading toward being in the top 10% of her class, Michelle still had opposition.

حتی با وجود این که او در انجمن افتخارات ملی حضور داشت، گنج کلاس بود و به سمت قرار گرفتن در 10 درصد برتر کلاس خود حرکت می‌کرد، میشل همچنان ناراضی بود.

She once had a meeting with a college counselor who said: “I’m not sure you’re Princeton material.” Michelle had hopes to go there because of an older brother that was already there. But this advisor, who should have been a professional, only told her to lower her sights.

او یک بار با یک مشاور کالج ملاقاتی داشت که به میشل گفت: «مطمئن نیستم که شما مناسب پرینستون باشید.» میشل به خاطر یک برادر بزرگترش که قبلا آنجا کار می‌کرد، امیدوار بود به آنجا برود. اما این مشاور که باید حرفه‌ای می‌بود فقط به او گفت که دیدگاهش (توقعش) را پایین بیاورد.

But she didn’t let this get her down, applied anyway, and got in. Sometimes you need to ignore the people who should be giving you the best advice to just go with your gut and shoot for the moon! And, as young Michelle quickly learned, doing so can lead you to people who truly believe in your ability to reach any dreams you have.

اما او نگذاشت این جمله‌اش او را ناامید کند، به هر حال درخواست داد و وارد شد. گاهی اوقات باید افرادی را نادیده بگیرید که باید بهترین توصیه را به شما بدهند [اما نمی‌دهند] پس فقط با حرف دل خود بروید به سمت ماه حرکت کنید (به سمت موفقیت گام بردارید)! و همانطور که میشل جوان به سرعت آموخت، انجام این کار می‌تواند شما را به سمت افرادی سوق دهد که واقعا به توانایی شما برای رسیدن به هر آرزویی که دارید باور دارند.

While Princeton was mostly white, Michelle got involved with an organization by the name of Third World Center (TWC). This group gave support to students of color. It was here that she met Czerny Brasuell, a mentor who would be a positive influence on Michelle throughout college.

در حالی که پرینستون بیشتر سفید پوست بودند، میشل در سازمانی به نام مرکز جهان سوم (TWC) مشغول شد. این گروه از دانش آموزان رنگین پوست حمایت می‌کرد. در اینجا بود که او با شرنی برازول استادی که تاثیر مثبتی بر میشل در دوران کالج داشت، ملاقات کرد.

Brasuell was a working mom, which is something Michelle hoped to be someday. She also gave good reading suggestions, answered questions, and helped Michelle begin an afterschool program. Czerny was the perfect example and friend to Michelle throughout college, helping set the standard for her successful life.

برازول یک مادر شاغل بود، چیزی که میشل امیدوار بود روزی به آن تبدیل شود. او همچنین پیشنهادهای خوبی برای خواندن ارائه کرد، به سوالات پاسخ داد و به میشل کمک کرد تا یک برنامه کاری بعد از مدرسه را شروع کند. شرنی نمونه و دوست عالی برای میشل در تمام دوران کالج بود و به تعیین استانداردهای زندگی‌اش برای موفقیت به او کمک کرد.

Lesson 3: Don’t fear using your strengths and ideas to try to improve the world no matter how prestigious a position you may be in.

درس 3: مهم نیست در چه موقعیت معتبری هستید، از استفاده کردن نقاط قوت و ایده‌های خود برای بهبود دنیا نترسید.

Over the next few years, Michelle would go on to study at Harvard. After that, she began working for a law firm in Chicago. It was there that she met Barack Obama. Although she had some initial doubts about him, she quickly caught on and they were eventually married.

طی چند سال آینده، میشل به تحصیل در هاروارد ادامه داد. پس از آن، او برای یک شرکت حقوقی در شیکاگو شروع به کار کرد. آنجا بود که با باراک اوباما ملاقات کرد. اگرچه او در ابتدا شک و تردیدهایی در مورد او داشت، اما به سرعت جذبش شد و در نهایت ازدواج کردند.

Fast-forward a few years and the Obama’s and their two daughters are about to move into the White House as the First Family. They felt like they were in a whole new world with secret security and new protocols for even the simplest of things in life.

چند سالی بعد به همراه اوباما و دو دخترشان به عنوان خانواده نو پا به کاخ سفید نقل مکان می‌کنند. آن‌ها احساس می‌کردند در یک دنیای کاملا جدید با امنیت مخفی و پروتکل‌های جدید حتی برای ساده‌ترین چیزهای زندگی قرار دارند.

Their typical date night of dinner and a show, for example, was no more due to all of the security restrictions in place. It was also hard for Michelle to get involved as the first lady acting like an elected official is frowned upon. But she did find ways to be herself amid this strange new universe she and her family were in.

برای مثال یک قرار شام شب ساده و نمایش آن‌ها به دلیل تمام محدودیت‌های امنیتی در آن مکان، دیگر معمولی نبود. برای میشل هم سخت بود که درگیر این موضوعات شود، زیرا رفتار کردن مانند بانوی اول منتخب برایش ناپسند بود. اما او در میان این دنیای عجیب و غریب جدید که او و خانواده‌اش در آن بودند، راه‌هایی پیدا کرد تا خودش باشد.

Her commitment to raising her daughters, for example, was one thing that Michelle wouldn’t let go of. She helped them see that the White House was their home and they could play and grab food from the pantry as they pleased.

برای مثال، تعهد او به بزرگ کردن دخترانش، چیزی بود که میشل هرگز آن را رها نمی‌کرد. او به آن‌ها کمک کرد تا کاخ سفید را مانند خانه خود ببینند و می‌توانند بازی کنند و هر طور که می‌خواهند از انبار غذا بگیرند.

Michelle also started a garden and worked on initiatives to help improve school lunches across the nation. The drive that helped her succeed in school and help other people shone through. She worked to improve the world in whatever way she could, even though the position her family was in made some aspects of life a little more challenging.

میشل همچنین یک باغ راه اندازی کرد و روی طرح‌هایی برای کمک به بهبود ناهار مدارس در سراسر کشور کار کرد. انگیزه‌ای که به او کمک کرد در مدرسه موفق شود، به بقیه هم کمک کرد تا مثل خود بدرخشند. او برای بهبود دنیا به هر طریقی که می‌توانست تلاش می‌کرد، حتی با وجود این که موقعیتی که خانواده‌اش در آن قرار داشت، برخی از جنبه‌های زندگی‌اش را کمی چالش‌برانگیزتر می‌کرد.

Becoming Review

No matter your political views, the life experiences Michelle Obama shares in Becoming are inspiring. Throughout the book, I noticed a theme of the power of hard work, which I think is what we need to hear in this day when so many love a story about “talent.” If you’re looking for some great motivation to keep pushing forward toward becoming a better person, this book is for you.

مرور کتاب "شدن"

بدون توجه به دیدگاه‌های سیاسی شما، تجربیات زندگی میشل اوباما در کتاب "شدن Becoming" الهام بخش است. در سرتاسر کتاب متوجه پس زمینه‌ای از قدرت سخت کوشی شدم که فکر می‌کنم در این روزها که بسیاری عاشق داستان‌هایی درباره «استعداد» هستند نیاز به خواندن آن داریم.. اگر به دنبال انگیزه‌ای عالی برای ادامه دادن به جلو برای تبدیل شدن به یک فرد بهتر هستید، این کتاب مناسب شماست.