خلاصه کتاب رایگان انیشتین: زندگی و جهان اثر والتر آیزاکسون

در این بخش خلاصه‌ای از کتاب انیشتین: زندگی و جهان اثر والتر آیزاکسون را به شما ارائه خواهیم داد.

خلاصه کتاب انیشتن.jpg

Sentence-Summary: Einstein: His Life And Universe takes a close look at the life of Albert Einstein, beginning in how his childhood shaped him, what his biggest discoveries and personal struggles were and how his focus changed in later years, without his genius ever fading until his very last moment.

خلاصه کتاب انیشتین: زندگی و جهان در یک جمله: کتاب انیشتین: زندگی و جهان نگاهی دقیق به زندگی آلبرت انیشتین می‌اندازد، از این که چگونه دوران کودکی‌اش او را شکل داده است، بزرگترین اکتشافات و مبارزات شخصی او چه بوده‌اند و چگونه در سال‌های بعدی بدون هرگز محو شدن (کم شدن) نبوغش تا آخرین لحظه زندگی تمرکزش تغییر کرد.

Favorite quote from the author:

Walter Isaacson is the biographer of our time. Da Vinci? Steve Jobs? Benjamin Franklin? He’s covered them all. He also wrote this biography of Albert Einstein, basing his research on previously uncovered material and taking a look not just at the facts of Albert Einstein’s life, but also his character and personality.

نقل قولی از نویسنده:

والتر آیزاکسون زندگی نامه نویس زمان ماست. داوینچی؟ استیو جابز؟ بنجامین فرانکلین؟ او زندگینامه همه آن‌ها را پوشش داده است. او همچنین این بیوگرافی آلبرت انیشتین را با تحقیقات خود را بر اساس مطالبی که قبلاً کشف شده و نگاهی نه تنها به حقایق زندگی آلبرت انیشتین، بلکه حقایقی درباره ذات و شخصیت او نوشته است.

Reading biographies is one of the best ways to spend your time, because you can consume an entire person’s life in just a few hours. As Warren Buffett says: “People only learn from mistakes, but nobody says they have to be your own.” If you look at lives like Einstein’s and try to see what they did right and wrong, that’s a whole lot of time you can shave off your own learning curve.

خواندن بیوگرافی (زندگینامه) یکی از بهترین راه‌ها برای گذراندن زمان است، زیرا می‌توانید کل زندگی یک فرد را تنها در چند ساعت مصرف کنید (بدانید). همانطور که وارن بافت می‌گوید: "مردم فقط از اشتباهات درس می‌گیرند، اما هیچ کس نمی‌گوید که آن اشتباهات باید مال خود شما باشند." اگر به زندگی‌هایی مانند زندگی انیشتین نگاه کنید و سعی کنید ببینید که چه کارهایی را درست و چه کارهایی را غلط انجام داده‌اند، زمان زیادی را برای گسترش منحنی اطلاعاتتان از شما خواهد گرفت.

Plus, you might not even know what Einstein is actually famous for, other than quotes like “imagination is more important than knowledge.” In that case, today’s the day that changes.

به علاوه، شما حتی ممکن است ندانید که انیشتین واقعاً به چه چیزی غیر از جملاتی مانند "تخیل مهمتر از دانش است" مشهور است. پس در این صورت، امروز روز تغییر است.

Here are 3 lessons from Einstein: His Life And Universe:

  1. Einstein always preserved his sense of childhood curiosity, which is a key part of his success.
  2. He did not get his Nobel prize for his theory of relativity.
  3. Your journey through life never stops, until you die.

Ready to peek into one of the greatest minds that ever existed? Let’s do it!

در اینجا 3 درس از کتاب انیشتین و جهان را برای شما آورده‌ایم:

  1. انیشتین همیشه حس کنجکاوی دوران کودکی خود را حفظ کرده است که بخش کلیدی موفقیت اوست.
  2. او جایزه نوبل خود را برای نظریه نسبیت دریافت نکرد.
  3. سفر شما در زندگی هرگز متوقف نمی‌شود، تا زمانی که بمیرید.

آیا آماده‌اید به یکی از بزرگترین ذهن‌هایی که تا کنون وجود داشته است نگاهی بیندازید؟ بیایید آن را انجام دهیم!

Einstein: His Life and Universe Summary

(خلاصه کتاب انیشتین و جهان)

Lesson 1: Never lose your sense of childhood curiosity

(درس 1: هرگز حس کنجکاوی دوران کودکی خود را از دست ندهید)

Albert Einstein had an unusual childhood. A few crucial events he would remember for the rest of his life, which ended up ensuring his never-ending sense of curiosity.

آلبرت انیشتین دوران کودکی غیرعادی داشت. چند رویداد مهم وجود دارد که او تا پایان عمر به یاد می‌آورد و در نهایت حس کنجکاوی بی پایان او را تضمین می‌کند.

When he was sick in bed at just four years old, his Dad gave him a compass, which Albert held in amazement. He felt very excited, a rush of wonder and wanting to know more about science. This memory and feeling he kept with him.

هنگامی که او تنها در چهار سالگی در رختخواب مریض بود، پدرش قطب نمایی به او داد که آلبرت با تعجب آن را نگه داشت. او بسیار هیجان زده هجومی از شگفتی را حس کرد و می‌خواست بیشتر در مورد علم بداند. این همان خاطره و احساسی بود که او با خود نگه داشت.

The violin lessons his Mom arranged for him were another key component, as the music was a way for his subconscious to creatively process whatever he was thinking about – he would later often play the violin while mulling over complex physics problems.

درس‌های ویولنی که مادرش برای او ترتیب می‌داد یکی دیگر از اجزای کلیدی [کنجکاوی] بود، زیرا موسیقی راهی برای ضمیر ناخودآگاهش برای پردازش خلاقانه هر چیزی بود که در مورد آن فکر می‌کرد – او بعدها هنگامی که اغلب ویولن می‌نواخت در مورد مسائل پیچیده فیزیک هم فکر می‌کرد.

Einstein learned about scientific concepts and important people very early as well, for example when medical student Max Talmey mentored him through his weekly visits and gave him books from Immanuel Kant and Aaron Bernstein.

انیشتین خیلی زود در مورد مفاهیم علمی و افراد مهم نیز آموخت، به عنوان مثال زمانی که مکس تالمی، دانشجوی پزشکی، از طریق بازدیدهای هفتگی خود، او را راهنمایی کرد و کتاب‌هایی از امانوئل کانت و آرون برنشتاین به او داد.

Because he was Jewish, he faced social exclusion in school, and was known as a prankster, both of which in turn made him willing to venture off on his own path (which was important later, when developing his theories) and not particularly fond of authority.

از آنجایی که یهودی بود، در مدرسه با محرومیت اجتماعی مواجه شد و از طرفی شخصی بود که به شوخی‌های زننده معروف بود که هر دو به نوبه خود باعث شد که تمایل داشته باشد در مسیر خودش قدم بگذارد (که بعدها هم هنگام توسعه نظریه‌هایش اهمیت داشت) و علاقه خاصی به قدرت نداشته باشد.

One of his famous quotes is the one on top of this summary:

“There are only two ways to live your life. One is as though nothing is a miracle. The other is as though everything is a miracle.” – Albert Einstein

یکی از نقل قول‌های معروف او عبارتی است که در بالای همین خلاصه کتاب آمده است:

"تنها دو راه برای زندگی کردن وجود دارد. تصور کنید هیچ معجزه‌ای وجود ندارد. یا تصور کنید که انگار همه چیز یک معجزه است." - آلبرت انیشتین

Einstein kept his childhood sense of wonder, which is what allowed him to do the latter and never stop questioning. Seems like his life turned out well, so you’d probably do good in keeping yours as well!

انیشتین حس کنجکاوی دوران کودکی خود را حفظ کرد، این همان چیزی بود که به او اجازه داد دومی را انجام دهد و هرگز از سوال کردن دست نکشد. به نظر می‌رسد زندگی‌اش خوب در آمد، بنابراین احتمالاً شما هم با به خوبی انجام دادن این کار، زندگی خود را به خوبی متحول خواهید کرد.

Lesson 2: Einstein got his Nobel prize for something called the photoelectric effect.

(درس 2: انیشتین جایزه نوبل خود را برای پدیده‌ای به نام اثر فوتوالکتریک دریافت کرد.)

Do you know Einstein’s most famous equation? You have seen it, I’m 100% sure! It’s e=mc² and it’s part of his theory of special relativity. Part of this theory is that the speed of light is constant, which makes it the only thing that’s not relative, and therefore, time itself must be relative (A Brief History Of Time explains it well here).

آیا معروف‌ترین معادله انیشتین را می‌دانید؟ حتما آن را دیده‌اید، من 100٪ مطمئن هستم! آن e=mc² است و بخشی از نظریه نسبیت خاص اوست. بخشی از این نظریه این است که سرعت نور ثابت است که آن را به تنها پدیده‌ای تبدیل می‌کند که نسبی نیست. به همین علت مفهوم زمان به خودی خود باید نسبی باشد.

But Albert Einstein’s Nobel prize has nothing to do with his theory of relativity. He received it for explaining something called the photoelectric effect.

اما جایزه نوبل آلبرت انیشتین ربطی به نظریه نسبیت او ندارد. او آن را برای توضیح چیزی به نام اثر فوتوالکتریک دریافت کرد.

He was building on the findings of Max Planck and Phillip Lenard, and his theory came down to this: The level of energy of electrons, which were ejected when, for example, light shines on a metal plate, couldn’t be explained by the intensity of the light, only by its frequency. So a stronger light just meant more emitted electrons, not higher-energy ones. Yet, based on their previous conclusions that light consisted only of waves, energy levels based on light intensity should’ve made perfect sense.

او این نظریه را بر اساس یافته‌های ماکس پلانک و فیلیپ لنارد بنا کرد و نظریه‌اش به این نتیجه رسید: سطح انرژی الکترون‌هایی که مثلاً وقتی نور به صفحه‌ای فلزی می‌تابد، به بیرون پرتاب می‌شوند (بازتاب می‌شود) را نمی‌توان با کمیت نور توجیه کرد بلکه فقط با فرکانس نور می‌توان آن را توضیح داد. بنابراین یک نور قوی‌تر فقط به معنای الکترون‌های ساطع شده بیشتر است، نه الکترون‌های با انرژی بیشتر. با این حال، بر اساس نتایج قبلی آن‌ها مبنی بر این که نور فقط از امواج تشکیل شده است، سطوح انرژی بر اساس شدت نور باید کاملاً منطقی باشد.

Einstein concluded that light therefore didn’t travel just in wave-form, but also in the form of discrete particles (later called light quants – the basic elements of what would become quantum theory) and therefore both waves and particles existed alongside one another.

انیشتین به این نتیجه رسید که نور فقط به شکل موج حرکت نمی‌کند، بلکه به شکل ذرات مجزا (که بعداً کوانت‌های نوری نامیده شدند که عناصر اساسی آنچه که به نظریه کوانتومی تبدیل شد، هستند) حرکت می‌کند و بنابراین هر دو امواج و ذرات در کنار یکدیگر وجود دارند.

Bear in mind that all of this was theory when he postulated it in 1905, yet all of his predictions were confirmed as correct ten years later – for which he received the physics Nobel prize in 1921.

به خاطر داشته باشید که وقتی او آن را در سال 1905 فرض کرد، همه این‌ها نظریه بودند، با این حال ده سال بعد همه پیش‌بینی‌های او درست در آمد - که به خاطر آن جایزه نوبل فیزیک را در سال 1921 دریافت کرد.

Lesson 3: Until the day you die, your journey through life doesn’t stop, so neither should you

(درس 3: تا روزی که بمیرید، سفر شما در زندگی متوقف نمی‌شود، بنابراین شما نیز نباید متوقف شوید.)

Albert Einstein died in 1955 from internal bleeding when an aneurysm in his stomach burst. The 76 year old refused surgery, saying it was his time to go. In his last week he had signed a manifesto, prepared a radio speech and by his deathbed, his family members found 12 pages full of equations.

آلبرت انیشتین در سال 1955 بر اثر خونریزی داخلی در اثر ترکیدن آنوریسم در معده‌اش از دنیا رفت. این پیرمرد 76 ساله از عمل جراحی خودداری کرد و گفت که زمان رفتن او فرا رسیده است. در آخرین هفته‌اش یک مانیفست امضا و یک سخنرانی رادیویی آماده کرده بود و اعضای خانواده‌اش در بستر مرگش ۱۲ صفحه پر از معادلات را پیدا کردند.

His curiosity and desire to make the world a better place through his research never stopped. Until the last second, he was dedicated to living life to the fullest. That’s probably his biggest lesson.

حس کنجکاوی و تمایل او برای تبدیل جهان به مکانی بهتر از طریق تحقیقاتش هرگز متوقف نشد. تا آخرین ثانیه، آن‌ها را کاملا وقف زندگی کرد. این شاید بزرگترین درس او باشد.

So the best you can do is to never stop living the best life you can and continuing on your path, until you take your last breath and can die with no regrets.

بنابراین بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که هرگز از زندگی کردن به بهترین شکل ممکن و ادامه راه خود تا زمانی که آخرین نفس خود را بکشید و بتوانید بدون پشیمانی بمیرید، دست نکشید.

Einstein: His Life and Universe Review

(مرور کتاب انیشتین و جهان)

A fascinating individual and as I said above, so much to learn, both from what Einstein did right and what he did wrong. I highly recommend you check out Einstein: His Life And Universe.

فردی جذاب و همانطور که در بالا گفتم، چیزهای زیادی برای آموختن از این کتاب هم از کارهای درست و هم از کارهای اشتباه انیشتین وجود دارد. اکیداً توصیه می‌کنم کتاب اینشتین: زندگی و جهان را مطالعه کنید.