Sentence-Summary: iWoz is Steve Wozniak’s autobiography, detailing his story in his own words, from early tinkering with electronics in his home, to college and his first job, all the way to singlehandedly creating the world’s first desktop computer, the Apple I and founding what would become the most valuable company in the world.
خلاصه کتاب زندگینامه استیو وزنیاک iWoz در یک جمله: iWoz زندگینامه استیو وزنیاک است. جزئیات داستان زندگی او به نقل از خودش، از سر هم کردن ابتدایی وسایل الکترونیکی در خانهاش، تا دانشگاه و اولین شغلش، تمام راهش تا ابداع اولین کامپیوتر رومیزی جهان به تنهایی، اپل آی و سپس تاسیس شرکتی که به ارزشمندترین کمپانی در جهان تبدیل شد.
Favorite quote from the author:
نقل قولی از نویسنده:
Steve Wozniak doesn’t need an introduction. Nicknamed Woz, he’s the world’s number one icon of engineering and the epitome of the computer age. Whatever thing you’re reading these words on right now, whether it’s a desktop computer, a laptop, a tablet or a smartphone, only exists because of Woz’s work and inventions.
استیو وزنیاک نیازی به مقدمه پردازی ندارد. با نام مستعار Woz، او نماد شماره یک مهندسی و خلاصه عصر کامپیوتر در جهان است. هر وسیلهای که اکنون با آن مشغول خواندن این کلمات هستید، چه یک کامپیوتر رومیزی باشد، یا یک لپ تاپ، تبلت یا گوشی موبایل هوشمند، تنها به دلیل کار و اختراعات Woz وجود دارد.
Think about that for a second and you’ll realize it’s impossible to overestimate the service he’s done mankind. Woz has always been the good soul at Apple, the guy who just wants to do work he loves, help his friends and have fun. Some might think this has put him at a disadvantage in business, and that he’s missed out on a lot of money because of it.
اگر لحظهای به آن فکر کنید متوجه میشوید که امکان بررسی میزان خدمت او به بشر غیر ممکن است. ووز همیشه یکی از افراد خوب در شرکت اپل بوده، کسی که فقط میخواهد کاری که دوست دارد را انجام دهد، به دوستانش کمک کند و لذت ببرد. بعضی شاید فکر کنند که چنین چیزی او را در کارش دچار زیان کرده و -شاید- او مقدار زیادی پول و درآمد بخاطر این -اخلاقش- از دست داده است.
I’m sure that’s true, but what’s more important is that it doesn’t matter, because Woz has never been all that interested in it. Above all, he wants to be happy, and having found that means more to him than all the business success in the world.
البته که همینطور است، اما مسئله مهمتر این است که چنین چیزی اهمیتی ندارد، زیرا ووز هرگز آنقدر به درآمدزایی علاقه نداشته است. مهمتر از همه، او میخواهد خوشحال باشد و یافتن این خوشبختی برایش از تمام موفقیتهای کاری در جهان بیشتر اهمیت دارد.
There sure is more than one thing to learn from iWoz, here are my favorite 3:
How and where you grow up matters a lot more than you might think.
When the outside world can’t teach you what you want to know, teach yourself.
Stay true to your own values, no matter what the consequences are.
Ready to illuminate your life by letting your own light shine? Then let’s learn 3 magical lessons from the Wizard of “Woz!”
مطمئنا موارد بیشتری برای یادگیری از آی ووز وجود دارد؛ این سه موارد مورد علاقه من هستند:
اینکه کجا و چگونه بزرگ شوید بیشتر از چیزی که فکرش را کنید اهمیت دارد.
وقتی دنیای بیرون نمی تواند آنچه را که می خواهید بدانید به شما بیاموزد، خودتان به خودتان بیاموزید.
نسبت به ارزشهای خود صادق بمانید، بدون توجه به عواقب آن.
آیا آمادهاید که به استعداد درونی خودتان اجازه دهید زندگیتان را روشن کند؟ پس بیایید ۳ درس جادویی را از "ووز" جادوگر بیاموزیم!
Lesson 1: Your home shapes who you are – more than you think.
درس اول: خانه شما شخصیت شما را شکل میدهد؛ بیش از آنچه فکر کنید.
When Stephen Gary Wozniak was born (1950), computers already existed, but not nearly the way you know them today. Back then, a single computer would fill an entire room, cost millions of dollars and in general wasn’t available to the public.
وقتی استیفن گری وزنیاک در سال ۱۹۵۰ به دنیا آمد، کامپیوترها از قبل وجود داشتند، اما اصلا شبیه به کامپیوتری که امروز میشناسیم نبودند. آن زمان، یک کامپیوتر -آنقدر بزرگ بود که- تمام یک اتاق را اشغال میکرد، قیمتش میلیونها دلار بود و به طور کلی در دسترس عموم نبود.
To be passionate about computers meant to be passionate first and foremost about electronics – and Steve grew up in the exact right environment for that.
علاقه داشتن به کامپیوتر به این معنا بود که در ابتدا باید نسبت به وسایل الکترونیکی دارای شور و علاقه بودی، و استیو دقیقا در محیطی مناسب برای این کار رشد کرد.
His father Francis worked at an electronics company, Electronic Data Systems in Los Angeles, at the time, and would sometimes take him to work, where he could play with various electronic parts. Because of his father’s job, the Wozniak home was also packed with resistors, cables and all kinds of gadgets, making it the perfect space to tinker around. Of course Francis didn’t just let Wozniak find it all out himself, explaining the basics of physics to him in a way children could understand, including kid-friendly diagrams and stories of inventors like Thomas Edison.
پدرش فرانسیس، در آن زمان، در شرکتی الکترونیکی کار میکرد، سیستمهای دادههای الکترونیکی در لس آنجلس، و گاهی استیو را به سر کار میبرد، جایی که استیو میتوانست با انواع مختلفی از قطعات الکترونیکی بازی کند. بخاطر شغل پدرش، خانه وزنیاکها نیز پر از قطعات مقاومت، کابل و انواع مختلف ابزار بود. این آنجا را تبدیل به محلی عالی برای سر و هم کردن چیزها کرده بود. البته فرانسیس نگذاشت وزنیاک تمام اینها را خودش یاد بگیرد و به او اصول اولیه فیزیک را به طوری که فهمش برای بچهها نیز ممکن باشد، توضیح داد، شامل نمودارهایی مناسب کودکان و -همچنین- داستانهایی درباره مخترعانی نظیر توماس ادیسون.
Woz also adopted most of the values that would shape his later way in life during this time, such as honesty, fairness, kindness and a sense of humor.
همچنین "ووز" بیشتر ارزشهایی که مسیرش در زندگی را شکل داد، در همین دوران فرا گرفت. -ارزشهایی- مانند صداقت، انصاف، مهربانی و حس شوخطبعی.
If I had to guess (and I’m totally making this up) I’d say 80% of who we are is shaped in our childhood home. Your childhood matters, whether you like it or not, so it’s best to embrace it and make the best of what you’ve got.
اگر قرار باشد حدسی بزنم (و کاملا این را از خودم در میآورم) میگویم ۸۰ درصد شخصیت ما در خانه کودکیمان شکل گرفته است. کودکی شما اهمیت دارد، چه بخواهید چه نه، پس بهتر است این را بپذیرید و از آنچه دارید بهترین بهره را ببرید.
Lesson 2: If the world doesn’t teach you well, teach yourself.
درس دوم: اگر جهان اطراف به درستی به تو نمیآموزد، خودت یاد بگیر.
Winning science competition after science competition in high school, pursuing a degree in engineering in college was only the next logical step for him. He enrolled at the Colorado University in 1968, where the computer science program taught only FORTRAN, one of the first basic programming languages. Because that wasn’t enough for him, Woz started teaching himself and experimenting with six other programming languages.
بردن مسابقه علمی، یکی پس از دیگری در دبیرستان؛ و تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه تنها قدم منطقی بعدی برای او بود. او در سال ۱۹۶۸ در دانشگاه کلرادو نام نویسی کرد، جایی که رشته علوم کامپیوتر فقط زبان برنامهنویسی "فورترن" را آموزش میداد. فورترن یکی از اولین زبانهای برنامهنویسی اولیه بود. از آنجا که این برای "ووز" کافی نبود، او شروع به خواندن و تجربه بین شش زبان دیگر برنامهنویسی به صورت خودآموز کرد.
However, thanks to his knack for pranks, his activities cost the computer science department a lot of money (five times their budget, to be exact) and they also weren’t too fond of him for hacking the university computer system – so he was put on probation.
هر چند، جدا از شوخطبع بودنش، فعالیتهای او هزینه زیادی برای بخش علوم کامپیوتر داشت. (اگر دقیق بگوییم، پنج برابر بودجه آنها) همچنین آنها به او به دلیل هک کردن سیستم کامپیوتر دانشگاه علاقه زیادی نیز نداشتند. این بود که او را مشروط کردند.
He transferred in 1969, but without the funds to build his own computer, he kept teaching himself by re-designing existing computers to be more efficient on paper, until he finally had enough money and parts while taking a gap year, working at Tenet, a small computer company.
او در سال ۱۹۶۹ منتقل شد، اما با توجه به نداشتن سرمایه کافی برای ساختن کامپیوتر شخصی خودش، او خودآموزی را با طراحی مجدد کامپیوترهای موجود برای کارآمدتر بودن روی کاغذ ادامه داد. تا زمانی که بالاخره او پول و قطعات کافی را در مدت یک سال وقفهاش -از دانشگاه- در حال کار در یک شرکت کوچک کامپیوتری در "تنت" به دست آورد.
Eventually, he managed to build his first computing machine, the Cream Soda Computer, which was really just a circuit board, but an actual, usable computer nonetheless.
در نهایت "ووز" موفق شد اولین ماشین محاسباتی خود را بسازد، کامپیوتر "خامه نوشابه"؛ که در واقع فقط یک تخته مدار بود اما با این وجود، یک کامپیوتر واقعی و قابل استفاده.
If the world doesn’t teach you what you want to know, teach yourself. And if you don’t have the money, find a workaround.
اگر دنیای پیرامونت به تو چیزی که میخواهی را آموزش نمیدهد، خودت بیاموز. و اگر پولش را نداری، راه حلی پیدا کن.
Lesson 3: One thing you’ll never regret is staying true to your own values, no matter what the consequences are.
درس سوم: چیزی که هیچوقت از آن پشیمان نخواهید شد این است که نسبت به ارزشهای خودتان صادق بمانید، بدون توجه به عواقب آن.
It’s easy to trade passion for payment once you’ve gotten really good. People often wanted Woz to move into Apple management, but he always refused. He was an engineer at heart, and that meant he wanted to keep engineering things. That’s why he waited a long time to leave his job at HP, even while working at Apple, and retained a low-level engineering position there throughout his career.
وقتی واقعا -در کارتان- خوب شدید، معامله اشتیاق به کار با درآمد آسان است. مردم اغلب از ووز میخواستند که به مدیریت شرکت اپل نقل مکان کند اما او همیشه این درخواست را رد کرد. او قلبا خود را یک مهندس میداند و این به آن معناست که او میخواهد به مهندسی چیزها ادامه دهد. بخاطر همین است که او مدت زیادی برای ترک شغلش در شرکت HP صبر کرد، حتی در زمان کار در اپل؛ و یک موقعیت سطح پایین مهندسی را در طول زندگی حرفهای خود در آنجا حفظ کرد.
He stayed honest along the way, even offering his bosses at HP rights to the first Apple prototype, and only moving on with Apple once they rejected them – a move that saved Apple millions of dollars in potential lawsuits later on.
او در طول مسیر حرفهای خود صادق ماند، حتی به رؤسای خود در HP حقوق قانونی نمونه اولیه اپل را پیشنهاد داد، و تنها پس از رد این پیشنهاد به اپل پیوست - اقدامی که باعث صرفه جویی میلیونها دلاری اپل در دعاوی احتمالی بعدا شد.
Plus, he never got greedy, even when Apple was worth billions of dollars, and instead gave $10 million worth of his shares to fellow, early Apple employees for just $5 a piece, enabling everyone who participated to buy a whole house!
همچنین، او هیچگاه طمعکار نشد، حتی وقتی ارزش اپل به میلیاردها دلار رسید؛ و در عوض ۱۰ میلیون دلار از سهام خود را تنها با ۵ دلار به ازای هر قطعه به کارمندان قدیمی اپل داد، -کاری که- باعث شد تمام شرکت کنندگان قادر به خرید یک خانه کامل شوند.
No matter what they are, staying true to your own values is something you’ll never regret in hindsight, even if the consequences aren’t always pretty.
جدا از این که -این ارزشها- چه هستند، صادق ماندن به ارزشهای شخصی کاریست که هیچ گاه در نگاه به گذشته نسبت به آن پشیمان نخواهید شد، حتی اگر عواقبش همیشه دلپذیر نباشد.
iWoz Review
مرور کتاب زندگینامه استیو وزنیاک "iWoz"
You don’t see them often and some people doubt they even exist, but they do. The people who build empires on being good. Woz is one of those people. He always has and always will be, the good soul of Apple. If you’re a genuinely nice, honest and kindhearted person and sometimes feel like you get left behind and whether it’s all worth it, iWoz is for you.
زیاد چنین آدمهایی نمیبینیم و بعضی حتی شک دارند چنین آدمهایی وجود داشته باشند، اما آنها واقعیاند. افرادی که امپراتوریهایی را با خوب ماندن ساختند. او همیشه اینطور بوده و خواهد ماند، آدم خوب شرکت اپل. اگر واقعاً فردی خوب، صادق و مهربان هستید و گاهی حس میکنید که -بخاطر این ویژگیها- عقب میمانید و آیا ارزشش را دارد؟ iWoz بهترین نمونه برایتان است.