خلاصه کتاب رایگان ساخت آمریکا اثر سم والتون

در این بخش خلاصه‌ای از کتاب ساخت آمریکا اثر سم والتون را به شما ارائه خواهیم داد.

خلاصه کتاب ساخت آمریکا.jpg

Sentence-Summary: Sam Walton: Made In America shines a light on the man behind the biggest fortune ever amassed in business and explains how he built Walmart into a billion-dollar empire with hard work, incessant learning and an unrivaled resolve to make every single customer as happy as can be.

خلاصه کتاب: ساخت آمریکا در یک جمله: سام والتون: کتاب ساخت آمریکا به مردی که پشت بزرگترین ثروتی که تا به حال در تجارت به دست آمده است می‌پردازد و توضیح می‌دهد که چگونه Walmart را با پشتکار، یادگیری بی وقفه و عزمی بی‌همتا برای به دست آوردن تک تک افراد، تبدیل به یک امپراتوری میلیارد دلاری کرد. مشتری تا جایی که می تواند راضی باشد

Favorite quote from the author:

You can’t turn a page in Sam Walton: Made In America without a learning something. Seriously. It’s the best auto-biographical book I’ve read so far. Delivering not only a great view of the historic development of retail business throughout the industrial revolution, but also many perspectives on Sam via quotes from his family and employees, it wraps an entire life into one invaluable business education.

نقل قولی از نویسنده:

به جد شما نمی‌توانید بدون یادگیری مطلبی در کتاب ساخت آمریکا آن را ورق بزنید (تو هر صفحه کلی نکته برای یادگیری دارد). این بهترین کتاب زندگی‌نامه‌ای است که تاکنون خوانده‌ام. نه تنها نمای عالی از توسعه تاریخی تجارت خرده‌فروشی در سراسر انقلاب صنعتی ارائه می‌دهد، بلکه به دیدگاه‌های بسیار زیادی درباره سام از طریق نقل قول‌هایی از خانواده و کارمندانش ارائه نیز می‌پردازد. این کتاب یک زندگی کامل را به شکل یک آموزش تجاری ارزشمند شرح می‌دهد.

Some of the values you can learn from Sam Walton are: frugality, creativity, confidence, a competitive spirit and, most importantly, always putting the customer first.

برخی از ارزش‌هایی که می‌توانید از سام والتون بیاموزید عبارتند از: صرفه جویی، خلاقیت، اعتماد به نفس، روحیه رقابتی و از همه مهم‌تر، همیشه اولویت قرار دادن مشتری.

Nobody knows whether they’re about to embark on what might become a billion-dollar empire, not even Sam did, but either way, learning a few lessons from this man can’t hurt.

هیچ کس نمی‌داند که آیا می‌خواهد وارد امپراطوری میلیارد دلاری شوند یا خیر، حتی سام هم نمی‌دانست، اما در هر صورت، یادگیری چند درس از این مرد ضرری ندارد.

Here are 3 which struck me in particular:

  1. Good artists copy, great artists steal.

  2. Always put the customer first. Always.

  3. Share your financial success with your employees.

Whether you’re up to building a retail store chain, a brick and mortar store, or something else entirely, I hope you’re ready to learn a lesson from a true original – made in America!

اینجا 3 مورد است که من را به شکل خاصی تحت تاثیر قرار داد:

  1. هنرمندان خوب کپی می‌کنند، هنرمندان بزرگ می‌دزدند.

  2. همیشه مشتری را در اولویت قرار دهید. همیشه.

  3. موفقیت مالی خود را با کارمندان خود به اشتراک بگذارید.

چه بخواهید یک فروشگاه زنجیره‌ای خرده‌فروشی ایجاد کنید، یا یک فروشگاه آجر و ملات یا کلا هر چیز دیگری، امیدوارم آماده درس گرفتن از یک اصل واقعی - کتاب ساخت آمریکا - باشید!

Lesson 1: Good artists copy, great artists steal.

هنرمندان خوب کپی می‌کنند، هنرمندان بزرگ می‌دزدند

Sam was never reluctant to copy a great business strategy. The truth is he was always experimenting, sometimes with his own ideas, sometimes with practices he saw his competitors use successfully.

سام هرگز تمایلی به کپی کردن یک استراتژی تجاری عالی نداشت. حقیقت این است که او همیشه در حال آزمایش بود، گاهی اوقات با ایده‌های خود، گاهی اوقات با شیوه‌هایی که مشاهده می‌کرد رقبایش با آن‌ها به موفقیت می‌رسند.

In fact, he was so obsessed with observing the competition that he once ended up in jail! On a trip to Brazil his hosts suddenly got a call from the police that they’d locked him up. When they got to the station the policemen informed them that they’d found this “old man” crawling around the floors of a retail store with a tape measure.

در واقع او آنقدر در مشاهده رقبایش وسواس داشت که یک بار هم به زندان افتاد! در سفری به برزیل، میزبانان او ناگهان تماسی از پلیس دریافت کردند که او را حبس کنند. هنگامی که به موقعیت رسیدند، پلیس به آن‌ها اطلاع دادند که این "پیرمرد" را در حالی پیدا کرده‌اند که با یک متر اندازه‌گیری، در اطراف طبقات یک فروشگاه خرده فروشی به این طرف و آن طرف می‌رود.

Sam had been measuring the width of the aisles to determine whether Brazilian retailers knew something he didn’t. That’s how dedicated he was to learning from the competition.

سام در حال اندازه‌گیری عرض راهروها بود تا برایش مشخص شود که آیا خرده‌فروشان برزیلی چیزی می‌دانند که او نمی‌دانست یا نه. یعنی در این حد وقت خود را به آموختن از رقبای خود اختصاص می‌داد.

He often took competitor’s strategies and improved them, for example displaying items on wooden shelves was a new practice in many stores. To save money, Sam bought metal ones instead, thus saving enough to reduce prices even further.

او اغلب از استراتژی‌های رقبا استفاده می‌کرد و آن‌ها را بهبود می‌بخشید، به عنوان مثال نمایش اقلام (ویترین) در قفسه‌های چوبی یک روش جدید در بسیاری از فروشگاه‌ها بود. سام برای صرفه جویی در پول، به جای قفسه چوبی قفسه فلزی آن را خرید، بنابراین به اندازه کافی پس انداز کرد تا قیمت‌ها را هم بیشتر کاهش دهد.

The Walmart cheer, two cashiers at the front of the store and the fact that Walmart employees are to this day called “associates” are all strategies Sam learned from his competitors, so take a look around what your competitors are doing!

تشویق والمارت، دو صندوقدار در جلوی فروشگاه و این حقیقت که کارمندان والمارت دیگر امروز "همکار" نامیده می‌شوند، همه استراتژی‌هایی هستند که سام از رقبای خود آموخته است، بنابراین بهتر است به کارهایی که رقبای شما انجام می‌دهند نگاهی بیندازید!

Lesson 2: Always put the customer first. Always.

همیشه مشتری را در اولویت قرار دهید. همیشه.

Sam really had only one goal for all of his stores: to make each and every single customer as happy as possibly can be.

سام واقعاً برای همه فروشگاه‌هایش تنها یک هدف داشت: خوشحال کردن تک تک مشتریان تا جایی که ممکن است.

Whether that meant buying an $1,800 ice cream machine, lowering prices, keeping the store open longer, or driving 50 miles just to buy women’s stockings on sale and broaden the selection of his stores, so people would have to stop by fewer shops on their Saturday afternoon shopping trip.

چه به معنای خرید یک دستگاه بستنی 1800 دلاری باشد و چه کاهش قیمت‌ها، باز نگه‌داشتن طولاتی‌تر فروشگاه، یا 50 مایل رانندگی فقط برای خرید جوراب‌های زنانه در حراج برای گستردگی حق انتخاب مشتریان در فروشگاهش. بنابراین مردم مجبور می‌شوند در سفر بعدظهر روز شنبه‌شان در مغازه‌های کمتری توقف کنند.

Sam’s had to take his fair share of criticism over the years, being accused of driving local stores out of business hundreds of times. But Sam thought that that’s just the nature of the business. After all, the market decides what’s good, and if people shopped rather at Walmart than at 5 different local stores, then that probably meant Walmart served them better.

سام مجبور شد در طول سال‌ها به سهم خود انتقادات را بپذیرد و صدها بار به این متهم شده بود که فروشگاه‌های محلی را از تجارت خارج کرده است. اما سام فکر می‌کرد که این ماهیت تجارت است. به هر حال، بازار تصمیم می‌گیرد چه چیزی خوب است و اگر مردم به جای خرید از 5 فروشگاه محلی مختلف، از والمارت خرید می‌کنند، احتمالاً این بدان معناست که والمارت به آن‌ها خدمات بهتری ارائه می‌دهد.

This competitive attitude didn’t mean he was desperate to serve everyone though. A paint shop owner once came into Walmart and thanked the store manager, because all employees had recommended his store to anyone who didn’t find what they needed at Walmart.

با این حال، این نگرش رقابتی به این معنا نیست که او از خدمت به همه ناامید باشد. یک بار صاحب مغازه رنگ آمیزی وارد والمارت شد و از مدیر فروشگاه تشکر کرد، زیرا همه کارمندان فروشگاه، مغازه او را به هرکسی که آنچه در والمارت نیاز داشت پیدا نمی‌کرد، توصیه کرده بودند.

As James Altucher would say: “Be like Google. Be the source.” Google just recommends things. Even their own competitors, if that’s what they think you’re really looking for. Don’t be afraid to send people another way, as long as you believe it’s what’s best for the customer.

همانطور که جیمز آلتوچر می‌گوید: «مانند گوگل باش. منبع باش.» گوگل فقط چیزهایی را توصیه می‌کند. حتی رقبای خودشان را اگر فکر می‌کنند شما واقعاً به دنبال آن هستید، معرفی می‌کند. تا زمانی که معتقدید این بهترین چیز یا کار برای مشتری است، از فرستادن افراد به مسیر دیگر نترسید.

Lesson 3: Share your success with your employees, not just psychologically, but also financially.

موفقیت مالی خود را با کارمندان خود به اشتراک بگذارید.

Sam was an incredibly frugal guy. Yes, he did take out a loan to start his first store, but whenever he could afford to pay for things out of his own pocket, he did.

سام مردی فوق العاده صرفه جو بود. بله، او برای راه‌اندازی اولین فروشگاهش وام گرفت، اما هر زمان که می‌توانست هزینه‌ها را از جیب خودش بپردازد، این کار را انجام می‌داد.

He ran Walmart with as tight a budget as you can imagine. In 1955 minimum wage was $0.75 an hour ($4.39 in today’s dollars), but Sam still held on to $0.50 an hour for a long time afterwards, even though store managers already tried to raise employees’ wages against his will.

او Walmart را با کمترین بودجه‌ای که می‌توانید تصور کنید اداره کرد. در سال 1955 حداقل دستمزد 0.75 دلار در ساعت (4.39 دلار به دلار امروزی) بود، اما سام همچنان برای مدت طولانی پس از آن 0.50 دلار در ساعت نگه داشت، با این که مدیران فروشگاه قبلاً سعی کرده بودند دستمزد کارکنان را برخلاف میل او افزایش دهند.

The famous Walmart profit-sharing plan was only put in place in 1971, after Sam got the “associates” idea on a trip to England. However, Sam thought it was one of the best decisions he ever made.

طرح معروف سود مشترک والمارت در سال 1971 و پس از آن که سام در سفر به انگلستان ایده "همکار" را دریافت کرد، اجرا شد. با این حال، سام فکر می‌کرد که این یکی از بهترین تصمیم‌هایی است که تا به حال گرفته است.

Since then, every single employee can directly participate in Walmart’s financial success with stock options and cash bonuses – some employees have amassed million dollar fortunes this way, just by keeping their stocks over the time they worked there.

از آن زمان، تک تک کارمندان می‌توانند مستقیماً در موفقیت مالی والمارت با گزینه‌های سهام و پاداش‌های نقدی شرکت کنند - برخی از کارمندان تنها با نگه داشتن سهام خود در طول مدتی که در آنجا کار کرده‌اند، ثروتی میلیون دلاری از این طریق به دست آوردند.

Whatever you do, don’t be afraid to let your employees partake in your business’s financial success – it’s the best incentive you can give them.

هر کاری که انجام می‌دهید، از این که کارمندانتان در موفقیت مالی کسب و کارتان سهیم باشند نترسید – این بهترین انگیزه‌ای است که می‌توانید به آن‌ها بدهید.

Sam Walton: Made In America Review

مرور کتاب ساخت آمریکا

If you’re more of a skeptic about Sam Walton and his business philosophy, the summary will rather confirm your hunch – I think it’s fairly critical of the man (although not neglecting to highlight his good sides). Sam Walton: Made In America sheds a much more positive light on him.

اگر نسبت به سام والتون و فلسفه کسب‌وکار او شک دارید، خلاصه کتاب بیشتر نظر شما را تایید می‌کند - من فکر می‌کنم که خلاصه کتاب نسبتاً منتقد این مرد است (اگرچه از نمایان کردن جنبه‌های خوب او غافل نمی‌شود). کتاب ساخت آمریکا، نور مثبت بیشتری را بر او می‌تاباند.

The summary gives a rough idea of Sam Walton’s business practices, but you can learn so much more from the book. His 10 rules at the very end of the book are worth twice the price of the copy alone. Plus, since it’s an autobiography, it puts all lessons in the context of his own life’s story, which lets you get a lot better grasp on everything.

خلاصه کتاب ایده‌ای سطحی از شیوه‌های تجاری سام والتون را ارائه می‌دهد، اما شما می‌توانید خیلی بیشتر از این کتاب بیاموزید. 10 قانون او در انتهای کتاب به تنهایی دو برابر قیمت نسخه کپی کتاب ارزش دارد. به‌علاوه، از آنجایی که این یک زندگی‌نامه است، تمام درس‌ها را در چارچوب داستان زندگی خودش قرار می‌دهد، که به شما امکان می‌دهد همه چیز را بهتر درک کنید.