خلاصه کتاب رایگان ناپلئون کبیر اثر اندرو رابرت

در این بخش خلاصه‌ای از کتاب ناپلئون کبیر اثر اندرو رابرت را به شما ارائه خواهیم داد.

خلاصه کتاب ناپلئون کبیر.jpg

Sentence-Summary: Napoleon The Great is the definitive, modern biography of legendary leader, French idol and European visionary Napoleon Bonaparte, detailing his life from his early years as an immigrant, over his rise through the military ranks, all the way to his greatest battles, political achievements and ultimate exile.

خلاصه کتاب ناپلئون کبیر در یک جمله: کتاب ناپلئون کبیر زندگینامه نهایی و مدرن رهبر افسانه‌ای، بت فرانسوی و رویاپرداز اروپایی ناپلئون بناپارت است که جزئیات زندگی او را از سال‌های اولیه مهاجرت، از ارتقای درجه‌های نظامی، تا بزرگ‌ترین نبردها، دستاوردهای سیاسی و در نهایت تبعید او شرح می‌دهد.

Favorite quote from the author:

The last time I learned something about Napoleon was in London in May 2016. Me and my then-girlfriend took the Sandeman’s Free London Tour, which is an entirely free, 1-2 hour sightseeing tour (highly recommended!).

نقل قولی از نویسنده:

آخرین باری که چیزی در مورد ناپلئون یاد گرفتم در ماه مه 2016 در لندن بود. من و نامزدم در تور رایگان لندن سندمن که یک تور کاملا بدون هزینه و 1 تا 2 ساعته برای گشت و گذار است، شرکت کردیم (به شدت توصیه می شود!).

Of course, whatever you learn about Napoleon in England will be very different from what you learn about him in France – that day we were told about how the Brits kicked his ass back to St. Helena in the Battle of Waterloo. While this was his biggest loss, it was also one of only few.

البته، هر آنچه در مورد ناپلئون در انگلیس می‌آموزید با آنچه در فرانسه درباره‌اش می‌آموزید زمین تا آسمان فرق می‌کند – آن روز به ما گفته شد که چگونه بریتانیایی‌ها در نبرد واترلو به سنت هلنا حسابی او را شکست دادند و به عقب راندند. در حالی که این جنگ بزرگترین باخت او بود، اما [به طور کلی] یکی از معدود شکست‌هایش نیز به حساب می‌آمد.

Andrew Robert‘s Napoleon The Great recounts his life objectively, but I’m not going to bore you with historic facts. Instead, let’s look at what you can learn from Napoleon to become a better person!

Here are my 3 lessons from his life:

  1. Napoleon was (almost) an immigrant, which turned out to be a huge advantage.

  2. He had a truly Stoic philosophy about life.

  3. Like all great leaders, Napoleon was ahead of his time.

Angry, neurotic little man or courageous, visionary leader? Let’s look at what you can learn from Napoleon, regardless of the answer!

کتاب ناپلئون بزرگ اثر اندرو رابرت زندگی او را بطور عینی بازگو می‌کند، اما من نمی‌خواهم با گفتن حقایق تاریخی، حوصله شما را سر ببرم. در عوض، بیایید ببینیم چه چیزهایی می‌توانید از ناپلئون بیاموزید تا به انسان بهتری تبدیل شوید!

در اینجا 3 درس از زندگی او را بررسی می‌کنیم:

  1. ناپلئون (تقریباً) یک مهاجر بود که در نهایت یک مزیت بزرگ به حساب آمد.

  2. او یک فلسفه رواقی (سُتاوندی) نسبت به زندگی داشت. (شاخه‌ای از فلسفه اخلاق شخصی مبتنی بر مشاهده و ادراک جهان)

  3. مانند همه رهبران بزرگ، ناپلئون از زمان خود جلوتر بود.

Lesson 1: Napoleon was of Italian descent, which gave him a competitive edge.

درس 1: ناپلئون اصالتا ایتالیایی داشت که به او مزیت رقابتی می‌داد.

Napoleon was born in 1769, but not, as you might expect, in France. He was born on the island of Corsica, halfway between France and Italy, next to Sardinia. His full name at birth? Napoleone di Buonaparte. Yes, Napoleon was of Italian descent.

ناپلئون در سال 1769 متولد شد، اما آنطور که ممکن است انتظار داشته باشید، در فرانسه به دنیا نیامد. او در جزیره کورسیکا در راه بین فرانسه و ایتالیا، نزدیک به ساردینیا به دنیا آمد. نام کامل او در بدو تولد؟ ناپلئون دی بوآنا پارته. بله، ناپلئون تبار ایتالیایی داشت.

Corsica had been under Italian control until 1755 and only integrated into France one year before he was born. Luckily, one month after his birth, his father Carlo secured himself a job with the new French government, which further elevated their societal status, though they had been in good standing before. In 1771, Carlo successfully managed to apply for the newly minted Corsican Order of Nobility, which made the family aristocrats.

کورسیکا تا سال 1755 تحت کنترل ایتالیا بود و تنها یک سال قبل از تولد او با فرانسه ادغام شد. خوشبختانه، یک ماه پس از تولدش، پدرش کارلو برای خود شغلی در دولت جدید فرانسه دست و پا کرد که وضعیت اجتماعی آن‌ها را بیشتر ارتقا داد، اگرچه قبل از آن هم در موقعیت خوبی قرار داشتند. در سال 1771، کارلو با موفقیت موفق شد برای نشان اشرافی کورسیکایی که به تازگی ساخته شده بود، درخواست کند که باعث شد خانواده‌اش را به خانواده اشرافی تبدیل کند.

Only thanks to his dad’s hard work was it possible for Napoleon to get into the Royal Military School of Brienne-le-Château, located in mainland France, at ten years old.

ناپلئون تنها به لطف سخت کوشی پدرش توانست در ده سالگی وارد مدرسه نظامی سلطنتی بریِن لوشاتو (Brienne-le-Château)، واقع در خود فرانسه شود.

So technically, Napoleon was an immigrant, and he got a lot of flack for it: the other students teased him about being the first Corsican in the school, being of fake nobility and made fun of his Corsican accent (which he’d keep for the rest of his life).

بنابراین از نظر فنی، ناپلئون یک مهاجر بود و برای این کار بسیار مورد توجه قرار گرفت: دانش‌آموزان دیگر او را به این دلیل که اولین کورسیکی در مدرسه و یک اشراف زاده دروغین است، مسخره می‌کردند و لهجه کورسی او را دست می‌انداختند (که برای باقی عمرش آن را به خاطر سپرد).

As often happens to immigrants, this early adversity only made him tougher, stronger and work harder than all of his peers. The result? At 16 years, he became one of the youngest officers in the French army, and the only Corsican to be in charge of artillery.

همانطور که اغلب برای مهاجران دیگر هم اتفاق می‌افتد، این ناملایمات فقط باعث سرسخت شدن، قوی‌تر شدن و سخت‌کوش‌تر شدنش نسبت به همسالانش خود شد. نتیجه؟ او در 16 سالگی، یکی از جوانترین افسران ارتش فرانسه و تنها کورسیکیِ مسئول توپخانه بود.

Lesson 2: His philosophy about life was a truly Stoic one, focused on interdisciplinarity and what he could control.

درس 2: فلسفه او درباره زندگی یک فلسفه رواقی بود و بر علوم میان رشته‌ای و آنچه می‌توانست کنترل کند متمرکز بود.

We talk a lot about Stoicism, and I think Napoleon is a good example of one. In particular, he did two things very characteristic of this ancient, Greek philosophy:

  1. He believed in an interdisciplinary education.
  2. He only focused on the things he could control.

ما درباره رواقی‌گرایی زیاد صحبت می‌کنیم و به نظرم ناپلئون یک نمونه خوب از آن است. به ویژه، او دو کار بسیار خاص برای این فلسفه یونان باستان انجام داد:

  1. او به آموزش بین رشته‌ای اعتقاد داشت (یادگیری چند علم مختلف).
  2. او فقط روی چیزهایی تمرکز می‌کرد که می‌توانست کنترل کند.

The first one becomes clear when you look at his letters, which were very prolific, the craft of a good writer, and often full of ideas from the Enlightenment movement. He tried to spread this new era of knowledge as much as possible, bringing with him hundreds of scientists, artists, botanists, zoologists and geographers on his military campaigns. In 1798, he even established an institute of science and art while fighting in Egypt – which would go on to discover the world-famous Rosetta stone a year later.

زمانی که به نامه‌های او نگاه کنید مورد اول مشخص می‌شود، نامه‌هایی بسیار پربار که هنر نویسندگی در آن معلوم و اغلب مملو از ایده‌های جنبش روشنگرانه بود. او تلاش کرد تا این دانش جدید را تا حد امکان گسترش دهد و صدها دانشمند، هنرمند، گیاه شناس، جانورشناس و جغرافیدان را در لشکرکشی‌های نظامی خود به همراه آورد. او حتی در سال 1798، یک موسسه علم و هنر را در حین مبارزه در مصر تاسیس کرد - که یک سال بعد سنگ روزتا را کشف کرد.

Sadly, on that same campaign, he also found out his wife Josephine had been cheating on him for years. She’d married him more out of practicality, rather than love. Having been really in love with her, he didn’t let the news deter his focus though: he was in Egypt, so what could he have done anyway? Instead, he did what he could: trying to make the campaign a success.

همچنین متاسفانه در همان لشکرکشی، متوجه شد که همسرش ژوزفین سال‌هاست به او خیانت کرده است. ازدواج با او بیشتر عملگرایانه بود تا عاشقانه. با این که واقعاً عاشق همسرش بود، اجازه نداد این اخبار تمرکز او را از بین ببرد: او در مصر بود، پس به هر حال چه می‌توانست بکند؟ در عوض، او آنچه را که می‌توانست انجام داد: تلاش برای موفقیت لشکرکشی.

When lived consistently, these two traits have a huge potential to make you happier (and probably also more successful) in life.

در طول زمان زندگی، این دو ویژگی پتانسیل بسیار زیادی برای شادتر کردن (و احتمالاً موفق‌تر کردن) زندگی شما دارند.

Lesson 3: Napoleon’s vision was too early for his time, but that’s a price all great leaders pay.

درس 3: دیدگاه ناپلئون نسبت به زمان خود خیلی جلو بود، اما این همان بهایی است که همه رهبران بزرگ می‌پردازند.

One of Napoleon’s biggest goals was to beat the British by getting most of the other European states to cooperate and shut them off economically. This kept backfiring however, and instead he saw himself faced with the “Coalition Forces” in 1813, which consisted of the united armies of the United Kingdom, Austria, Spain, Italy, Prussia, Russia, Portugal, Sweden and a few others.

یکی از بزرگترین اهداف ناپلئون شکست دادن بریتانیا از طریق همکاری بیشتر کشورهای اروپایی و جلوگیری از فعالیت اقتصادی آن‌ها بود. اگرچه این کار نتیجه معکوس داد و در عوض [موفقیت] خود را در مقابل «نیروهای ائتلاف» در سال 1813 که متشکل از ارتش‌های متحد بریتانیا، اتریش، اسپانیا، ایتالیا، پروس، روسیه، پرتغال، سوئد و چند تن دیگر بود، دید.

Even the gigantic French army didn’t stand a chance and so, when they marched on Paris, Napoleon was forced to surrender, and thus sent into his first exile on the island of Elba in 1814. Cunning as he was though, he escaped a year later, rounded up a few soldiers, and made his way towards Paris via the Route Napoléon – a 190 mile distance he covered in just six days.

حتی ارتش غول پیکر فرانسه نیز شانسی برای پیروزی نداشت و بنابراین، هنگامی که آن‌ها (متحدین) به پاریس لشکر کشیدند، ناپلئون مجبور به تسلیم شد و در سال 1814 به اولین تبعید خود در جزیره البا فرستاده شد. او که حیله گر بود، یک سال بعد فرار کرد، چند سرباز جمع آوری کرد و از طریق مسیر ناپلئون به سمت پاریس رفت - مسافتی 190 مایلی که آن را تنها در شش روز طی کرد.

Upon his arrival, the reinstated monarch Louis XVIII showed zero resistance and fled in his carriage (after his servants carried him to it, because he was too fat to walk). The very next day, Napoleon took the lead of the nation again, and instantly drafted a new constitution, which abolished slavery in all forms, forbade censorship, split the power between the emperor and legislature and ruled out all desires of France to build an empire.

به محض ورود، لویی هجدهم، پادشاه بازنشسته شده، هیچ مقاومتی نشان نداد و با کالسکه خود فرار کرد (بعد از اینکه خدمت گزارانش او را به کالسکه حمل کردند، زیرا برای راه رفتن خیلی چاق بود). روز بعد، ناپلئون دوباره رهبری کشور را به دست گرفت و فوراً قانون اساسی جدیدی را تنظیم کرد که در آن برده داری به هر شکلی لغو شد، سانسور ممنوع شد، قدرت بین امپراتور و قوه مقننه تقسیم شد و تمام تمایلات فرانسه برای ساختن یک امپراتوری را از دستور کار خارج کرد.

Sadly, this visionary reign was short-lived and only lasted about 100 days, after which Napoleon lost the Battle of Waterloo and was exiled to St. Helena. I say sadly, because the new constitution was truly visionary for its time, and when Louis XVIII returned, it was back to square one.

متاسفانه، این سلطنت رویایی کوتاه مدت بود و تنها حدود 100 روز به طول انجامید، پس از آن ناپلئون در نبرد واترلو شکست خورد و به سنت هلنا تبعید شد. به این دلیل می‌گویم متاسفانه که آن قانون اساسی جدید برای زمان خود واقعاً رویایی بود و زمانی که لویی هجدهم بازگشت، [همه چیز] به نقطه اول بازگشت.

Being alone with your vision is the price all great leaders must pay, but if the world eventually catches up, it’ll still be worth it!

تنها ماندن با چشم انداز خود، بهایی است که همه رهبران بزرگ باید بپردازند، اما اگر در نهایت جهان به آن برسد، باز هم ارزشش را خواهد داشت!

Napoleon The Great Review

Wow, what a comprehensive summary! Very detailed, I really enjoyed Napoleon The Great. Learned more from this than all of French history we had in school, which is a good sign you’ll enjoy it too.

مرور کتاب ناپلئون کبیر

وای چه خلاصه جامعی! بسیار دقیق، من واقعا از کتاب ناپلئون کبیر لذت بردم. از این کتاب بیشتر از تمام تاریخ فرانسه‌ای که در مدرسه داشتیم یاد گرفتم که نشانه خوبی است برای این که شما هم از آن لذت ببرید.