Sentence-Summary: Option B shares the stories of people who’ve had to deal with a traumatizing event, most notably Facebook’s COO Sheryl Sandberg, to help you face adversity, become more resilient and find joy again after life punches you in the face.
خلاصه کتاب: راه حل جایگزین در یک جمله: کتاب راحل جایگزین یا Option B داستان افرادی را که مجبور شدهاند با یک رویداد آسیب زننده روبرو شوند، به ویژه شریل سندبرگ، مدیر ارشد فیس بوک، به اشتراک می گذارد تا به شما کمک کند با سختیها روبرو شوید، انعطاف پذیرتر باشید و بعد از این که زندگی به صورت شما مشت میزند دوباره بیشتر شادی کنید.
Favorite quote from the author:
When she was 45 years old, Facebook COO and mother of two, Sheryl Sandberg, found her husband collapsed on the floor of the gym. He never woke again. Sheryl was devastated.
نقل قولی از نویسنده:
هنگامی که او 45 ساله بود، مدیر ارشد فیس بوک و مادر دو فرزند، شریل سندبرگ، متوجه شد که همسرش روی زمین ورزشگاه غش کرده است. او دیگر هرگز بیدار نشد. شریل ویران شده بود.
What did she do? Why her? For what reason him? Why so young?
مگر او چه کار کرده بود؟ چرا او؟ به چه دلیل او؟ چرا اینقدر جوان؟
Two weeks later, as she prepared for what would have been a father-child activity, she cried in front of a friend: “I want Dave!” Her friend replied: “I’m sorry Sheryl, but Option A is not available. But I promise you, I will help you make the most of Option B.”
دو هفته بعد، در حالی که برای فعالیتی که احتمالا میتوانست یک برنامه پدر و فرزندی باشد، آماده میشد، در مقابل یکی از دوستانش گریه کرد: «من دیو را میخواهم!» دوستش پاسخ داد: «متاسفم شریل، اما گزینه A در دسترس نیست. اما من قول میدهم که به تو کمک خواهم کرد تا از گزینه B نهایت استفاده را ببری.»
Sooner or later, we all lose Option A in our lives. This book is about learning to thrive with Option B. Co-authored by Sandberg and Wharton’s top professor Adam Grant, bestselling author of Originals and Give and Take, it’ll help you deal with adversity in your own life and find happiness after a traumatic event like the death of a loved one.
دیر یا زود، همه ما گزینه A را در زندگی خود از دست میدهیم. این کتاب درباره یادگیری پیشرفت با گزینه B است. با نویسندگی مشترک سندبرگ و آدام گرانت پروفسور برتر وارتون، نویسنده پرفروش کتابهای "Originals: نوآوران" و "Give and Take: بده و بستان"، به شما کمک میکند تا با ناملایمات زندگی خود مثل اتفاقی مانند مرگ یکی از عزیزان کنار بیایید و بعد از یک آسیب دردناک، شادی را در خود پیدا کنید.
Here are my 3 main takeaways:
Trauma leads to three P’s you have to deal with.
Grounded hope speeds up the healing process, which you can find by spending time with others.
Be a panic button for grieving friends and offer specific help.
I don’t know what Option B will look like in your life, but we’ll all experience it one day. I hope this
will help you deal with it when it comes. Here goes!
در اینجا 3 درس مهم برای یادگیری آورده شده است:
تروما منجر به سه پی (three P’s) میشود که باید با آن کنار بیایید.
امید واقعبینانه روند بهبودی را تسریع میبخشد که میتوانید آن را با گذراندن وقت خود با دیگران به دست آورید.
برای دوستان عزادار خود یک دکمه اضطراری باشید (در مواقع ضروری در دسترس باشید) و کمک خاصی ارائه دهید.
معنی three P’s: مقدار توانایی ما برای مقابله با رویدادهای سخت و دشوار توسط سه پی تعیین میشود. three P’s راههایی هستند که ما جهان را از طریق آن میبینیم:
شخصی سازی (Personalization): شخصی سازی به این معناست که به جای فکر کردن و در نظر گرفتن چیزهای بیرونی دیگری که باعث ایجاد مشکلی شدهاند، فکر کنید مشکل از خودتان است. درک عوامل بیرونی باعث ایجاد یک وضعیت بد شده و به ما این امکان را میدهد تا از حجم سرزنش و انتقادی که به خود وارد می کنیم، کم کنیم.
بقا و ماندگاری (Permanence): ماندگاری به این معناست که فکر کنید یک موقعیت بد برای همیشه ادامه خواهد داشت. کسانی که فکر می کنند شکستها موقتی هستند، توانایی پذیرش شکستها را به دست آورده و سازگاری با آنها را به مرور زمان آسان میکند.
فراگیر بودن (Pervasiveness): فراگیر بودن این است که فکر کنید یک موقعیت بد در تمام زمینههای زندگی شما اعمال میشود، به جای اینکه فقط در یک زمینه اتفاق بیفتد. افرادی که فکر میکنند موقعیتهای بد فراگیر هستند، احساس میکنند که همه بخشهای زندگیشان تحتتاثیر قرار گرفته است. این می تواند ادامه کار را سخت کند.
Lesson 1: You’ll have to deal with three P’s after a traumatic event
درس 1: پس از یک رویداد آسیب زا باید با سه P مقابله کنید.
When Sheryl’s husband died, the first medical report stated an injury sustained from his fall to the ground as the cause. As a result, Sheryl blamed herself for not paying attention to her husband more.
هنگامی که شوهر شریل درگذشت، اولین گزارش پزشکی، آسیب ناشی از سقوط او به زمین را علت مرگ وی ذکر کرد. در نتیجه، شریل خود را به خاطر عدم توجه بیشتر به شوهرش سرزنش کرد.
Her brother, a neurosurgeon, was suspicious, because the fall’s height could never have been fatal. The second autopsy showed cardiac arrhythmia due to an undiagnosed disease as the real cause. But instead of accepting that it was outside of her control, she then felt guilty for not pushing him to change his diet more.
برادرش که یک جراح مغز و اعصاب بود، مشکوک شد، زیرا ارتفاع سقوط هرگز نمیتوانست کشنده باشد. کالبد شکافی دوم، آریتمی قلبی ناشی از یک بیماری تشخیص داده نشده را به عنوان علت واقعی مرگ نشان داد. اما به جای اینکه بپذیرد که این [بیماری که منجر به مرگ شوهرش شد]خارج از کنترل او است، از این که او را مجبور به تغییر بیشتر رژیم غذایی خود نکرده بود، احساس گناه میکرد.
Even after the Jewish seven-day period of morning, shiva, Sheryl stayed close to a nervous breakdown at work all the time. The weight on her shoulders felt too heavy and like it would never be lifted again.
حتی بعد از دوره هفت روزه صبحگاه یهودیان، شیوا، شریل در محل کارش همیشه در معرض حمله عصبی قرار میگرفت. وزن زیادی روی شانههایش سنگینی میکرد و انگار دیگر قرار نبود برداشته شود.
Pioneer happiness researcher Martin Seligman describes the three-P model Sheryl clearly went through:
Personalization. Contrary to all evidence, Sheryl kept blaming herself for a terrible event she could do nothing about.
Pervasiveness. Naturally, the sadness infected every aspect of her life, even work.
Permanence. After being stuck in this vicious cycle for a while, it became impossible for Sheryl to see the light at the end of the tunnel.
These are what make trauma tough to get past, and they’re remarkably similar to a pessimist view of the world. But all hope is not lost.
مارتین سلیگمن، محقق شادی پیشگامان، مدل سهپی را که شریل به وضوح از آن عبور کرده است، توضیح میدهد:
شخصی سازی: بر خلاف همه شواهد، شریل مدام خود را به خاطر یک رویداد وحشتناک سرزنش می کرد که نمیتوانست هیچ کاری در مورد آن انجام دهد.
فراگیر بودن: به طور طبیعی، غم و اندوه همه جنبههای زندگی او را تحت تأثیر خود قرار داده است، حتی کارش.
ماندگاری: پس از مدتی گیر افتادن در این چرخه معیوب، دیدن نور انتهای تونل برای شریل غیر ممکن شد.
اینها چیزهایی هستند که گذر از تروما را سخت میکنند و به طرز چشمگیری شبیه به دیدگاه بدبینانه نسبت به جهان هستند. اما امید تماما از بین نرفته است.
Lesson 2: Spend time in groups to develop grounded hope, which helps you move on.
درس 2: زمانی را به صورت گروهی صرف کنید تا امیدی را ایجاد کنید که به شما کمک میکند از تروما عبور کنید.
Usually, we assume grieving people want to be left alone, but most often, that couldn’t be further from the truth. The isolation causes more despair than fresh air, so being among friends, while counterintuitive, is helpful. Sheryl talked a lot with friends 1-on-1, but spending time in groups is beneficial too, especially when it leads to something called grounded hope.
معمولاً، ما فرض میکنیم که افراد غمگین میخواهند تنها بمانند، اما در بیشتر مواقع این موضوع نمیتواند خیلی دور از واقعیت هم باشد. انزوا بیشتر از هوای تازه باعث ناامیدی میشود، بنابراین بودن در میان دوستان، در عین حال که شاید غیرقابل درک باشد، اما مفید است. شریل بیشتر با دوستانش یک به یک صحبت میکرد، اما گذراندن وقت در گروهها نیز مفید است، بهویژه زمانی که منجر به چیزی به نام امید بنیادی شود.
In 1972, the Uruguayan rugby team’s plane crashed in the Andes. Of the 33 people on board, 16 survived, thanks to being a group, not alone. They were stuck in the freezing mountains for 72 days, facing starvation, freezing temperatures and avalanches.
در سال 1972، هواپیمای تیم راگبی اروگوئه در رشته کوههای آندس سقوط کرد. از 33 سرنشین هواپیما، 16 نفر به لطف گروه بودن و تنها نبودن، زنده ماندند. آنها به مدت 72 روز در کوههای یخبندان گیر کرده و با گرسنگی و دمای سرد و بهمن مواجه شده بودند.
These individuals had resilience within them for sure, but also between them. When their broken radio received a message that the search was called off, they shared their dreams of what they’d do when they get back to civilization, keeping hope alive. On top of this psychological boost, they took practical next steps to improve their immediate future.
مطمئناً این افراد در درون خود به شکل فردی انعطاف پذیری داشتند، اما در بین خود نیز انعطاف پذیری گروهی داشتند. هنگامی که رادیوی خراب آنها پیامی دریافت کرد که جستجو متوقف شده است، آنها رویاهای خود پس از بازگشت به زندگی و شهر خود را به اشتراک گذاشته و امیدشان را زنده نگه داشتند. علاوه بر انجام این تقویت روانی، آنها گامهای عملی بعدی خود را برای بهبود آینده نزدیک خود برداشتند.
These included locating the tail-end of the plane to sleep in, sending small groups to get food and even eating the frozen meat of their dead companions to stay alive. This is grounded hope in action and while it hopefully will never have to be as extreme as this, it can help you turn trauma into triumph.
این قدمهای عملگرایانه، شامل تعیین محل دم هواپیما برای خوابیدن، فرستادن گروههای کوچک برای تهیه غذا و حتی خوردن گوشت یخ زده همراهان مرده خود برای زنده ماندن بود. این داستان عملا نشان دهنده امید واقع بینانه است و در حالی که امیدوارم هرگز برای هیچکس به این حد شدید نباشد، میتواند به شما کمک کند تروما را به پیروزی تبدیل کنید.
Lesson 3: Offer specific ways of helping to grieving friends to act as a panic button they can rely on.
درس 3: راههای خاصی را برای کمک به دوستان عزادار خود ارائه دهید که به عنوان دکمه وحشتی که بتوانند به آن تکیه کنند، عمل کند.
Luckily, most of the time it’s not our turn to grieve. But it might be our turn to help. If isolation isn’t good for struggling friends, then an obvious first step you can take to make them feel better is to offer to be there. However, “let me know if you need anything” isn’t the best way to put it.
خوشبختانه، بیشتر اوقات نوبت ما نیست که عزاداری کنیم. اما ممکن است نوبت ما باشد که کمک کنیم. اگر انزوا برای دوستانی که در حال مبارزه هستند خوب نیست، مشخصا اولین قدم که میتوانید برای ایجاد احساس بهتری در آنها بردارید، این است که حضور در کنارشان را پیشنهاد دهید. با این حال دقت کنید که «اگر به چیزی نیاز دارید به من اطلاع دهید» بهترین راه برای بیان پیشنهاد همراهی نیست.
In a 1971 study about urban stress from noise and social stressors, researchers gave people tasks to complete in a noisy, distracting environment. They found if they gave people a panic button to turn off the noises, their stress levels and number of mistakes dropped – even though they didn’t use it.
در مطالعهای در سال 1971 در مورد استرس شهری ناشی از سر و صدا و عوامل استرسزای اجتماعی، محققان کارهایی را به مردم ارائه دادند تا آنها را در محیطی پر سر و صدا و حواسپرت، انجام دهند. آنها متوجه شدند که اگر به افراد یک دکمه پانیک برای قطع کردن صداها بدهند، سطح استرس و تعداد اشتباهاتشان کاهش مییابد - حتی اگر از آن استفاده نمیکردند.
Offering help to a grieving friend is not about being a firefighter for emergencies, it’s about giving them the feeling that help is within reach, should they ever need it.
ارائه کمک به یک دوست عزادار به معنای آتش نشان بودن در مواقع اضطراری نیست، بلکه به این معناست که این احساس را به او بدهید که در صورت نیاز به کمک، در دسترس هستید.
Similarly, Adam Grant now always puts his phone number on the blackboard, letting students know he’s available if the workload becomes too much, after one student he knew committed suicide.
به همین ترتیب، اکنون آدام گرانت پس از خودکشی دانش آموزی که میدانست خودکشی کرده، اکنون همیشه شماره تلفن خود را روی تخته سیاه قرار میدهد و به دانش آموزان میگوید که در صورت افزایش حجم کار، همیشه در دسترس است.
The more specific the panic button you offer, the better. Say “I’ll help you get groceries” or “we can go looking for job positions together” and you’ll signal that your attempt to help is genuine and that you really care.
هرچه دکمه پانیکی که ارائه میدهید مشخصتر باشد، بهتر است. بگویید "من به تو در تهیه مواد غذایی کمک میکنم" یا "ما میتوانیم با هم به دنبال موقعیتهای شغلی برویم" و خوب نشان میدهید که تلاش شما برای کمک واقعی است و واقعاً برایتان مهم است.