Sentence-Summary: Shoe Dog is the autobiography of Nike’s founder Phil Knight, who at last decided to share the story of how he founded one of the most iconic, profitable and world-changing brands in the world.
خلاصه کتاب: کفش باز در یک جمله: Shoe Dog زندگینامه فیل نایت بنیانگذار نایک است که در نهایت تصمیم گرفت داستان چگونگی تأسیس یکی از نمادینترین، سودآورترین و متحولکنندهترین برندهای جهان را به اشتراک بگذارد.
Favorite quote from the author:
It’s very rare for a person like Phil Knight to elude the public spotlight for so long. In fact, I don’t recall knowing who founded Nike until earlier this year, when debating the topic with my family and googling it. At the time he founded Nike, back then called Blue Ribbon, in 1964, Phil had no idea what this crazy plan of his would turn into, how much it would change the world and that it’d make him the 15th-richest person on the planet.
نقل قولی از نویسنده:
برای شخصی مانند فیل نایت بسیار نادر است که برای مدت طولانی از کانون توجه عمومی فرار کند. در واقع تا اوایل همین امسال نمیدانستم چه کسی شرکت نایک را بنا نهاده است. تا وقتی که با خانوادهام درباره این موضوع بحث میکردم و آن را در گوگل جستجو کردم. فیل در در سال 1964 زمانی که اسم شرکت نایک را تاسیس کرد و آن زمان روبان آبی نامیده میشد، نمیدانست این طرح دیوانهوارش به چه چیز بزرگی تبدیل میشود، چقدر دنیا را تغییر میدهد و در نهایت او را به پانزدهمین فرد ثروتمند جهان روی زمین تبدیل میکند.
However, until now, much of the company’s history, many early decisions and a lot of Phil’s personal life hadn’t been well-covered publicly at all. But as time progressed towards him stepping down as the company’s chairman (which he did in June 2016), he knew a memoir was in order. Shoe Dog was published in April of 2016.
با این حال، تا کنون، بسیاری از تاریخچه شرکت، بسیاری از تصمیمات اولیه و بسیاری از زندگی شخصی فیل به طور عمومی و به خوبی پوشش داده نشده بود. اما با گذشت زمان و کنارهگیری او از سمت ریاست شرکت (که در ژوئن ۲۰۱۶ انجام داد)، میدانست که خاطرهنویسی را باید در دستور کار قرار دهد. در نهایت کفش باز در آوریل 2016 منتشر شد.
Here are 3 lessons from Phil Knight’s life about how he built Nike, the most valuable sports brand in the world:
If you’re young and don’t have much to lose, it’s best to go for broke.
Get a mentor and partner on board, who will believe in you and complement your skills.
Don’t tell people how to do things. Let them do their thing.
Have a crazy idea for a business to start? Let’s turn to Phil Knight to see how you can make it a reality and have fun along the way!
در اینجا 3 درس از زندگی فیل نایت در مورد چگونگی ساخت نایک، ارزشمندترین برند ورزشی در جهان، آورده شده است:
اگر جوان هستید و چیز زیادی برای از دست دادن ندارید، بهتر است به دنبال یک شکست باشید.
یک مربی (راهنما) و شریک در هیئت مدیره داشته باشید که به شما ایمان داشته باشد و مهارتهای شما را تکمیل کند.
به مردم نگویید چگونه کارها را انجام دهند. بگذارید کار خودشان را بکنند.
Shoe Dog Summary
خلاصه کتاب کفش باز
Lesson 1: You only get a few chances to start something crazy, so go for broke when you’re young.
درس 1: شما فقط چند فرصت برای شروع یک کار دیوانه وار دارید، بنابراین در جوانی به دنبال شکست باشید.
Phil Knight has always loved sports. He loved following them and he loved doing sports. As a kid he once had a summer job tabulating the day’s sports scores for a newspaper during the night shift, which would then be published in the next day’s paper. Every morning after work, he ran home – seven miles.
فیل نایت همیشه ورزش را دوست داشته است. او عاشق دنبال کردن [اخبار] آنها بود و عاشق ورزش بود. در کودکی او یک بار کار تابستانی داشت. کارش این بود که امتیازات ورزشی روزانه را برای یک روزنامه در شیفت شب جدول بندی میکرد که سپس در روزنامه روز بعد منتشر میشد. هر روز صبح بعد از کار، او هفت مایل به سمت خانه میدوید.
After later graduating college, Phil entered Stanford Graduate School of Business. One of his professors described the character of an entrepreneur, and Phil instantly recognized himself. As the class required writing a business plan to pass, Phil wrote a paper called “Can Japanese Sports Shoes Do to German Sports Shoes What Japanese Cameras Did to German Cameras?”
پس از فارغالتحصیلی با تاخیر از کالج، فیل وارد دانشکده بازرگانی استنفورد شد. یکی از اساتید او شخصیت یک کارآفرین را توصیف کرد و فیل فوراً خود را شناخت (خودش را همان شخصیت دید). از آنجایی که کلاس برای قبولی نیاز به نوشتن یک طرح تجاری داشت، فیل مقالهای نوشت به نام «آیا کفشهای ورزشی ژاپنی میتوانند با کفشهای ورزشی آلمان همان کاری را انجام دهند که دوربینهای ژاپنی با دوربینهای آلمانی انجام دادند؟»
Even though nobody was all that impressed with the paper, Phil became obsessed with the idea. He wanted to sell Japanese, high-end, low-cost running shoes in the US. On his post-graduation trip around the world, he made a stop in Japan. There, in Kobe, he discovered the Tiger brand, made by Onitsuka (you know, the ones Uma Thurman wears in Kill Bill), and fell in love with it.
با وجود اینکه هیچ کس آنقدر تحت تأثیر این مقاله قرار نگرفت، فیل درگیر این ایده شد. او میخواست کفشهای دویدن ژاپنی، مدل بالا و ارزان قیمت را در ایالات متحده بفروشد. در سفر پس از فارغ التحصیلی خود در سراسر جهان، او در ژاپن توقف کرد. در آنجا، در کوبه، او برند Tiger را که توسط Onitsuka ساخته شده بود (میشناسید، همانهایی که اوما تورمن در Kill Bill میپوشد) کشف کرد و عاشق آن شد.
Figuring he was already there, young, and had nothing to lose, he made a cold call to the CEO, Mr. Onitsuka, who agreed to meet with him – and gave him the distribution rights for the western United States to sell Onitsuka Tiger shoes. Startled by his own success, Phil randomly blurted out “Blue Ribbon,” when Onitsuka asked him for the name of his company.
با تصور اینکه همین حالا هم آنجا حضور داشت، جوان بود و چیزی برای از دست دادن نداشت، با مدیر عامل، آقای اونیتسوکا تماس گرفت و او نیز موافقت کرد که با فیل ملاقات کند و به او حق توزیع و فروش کفش Onitsuka Tiger در غرب ایالات متحده را داد. فیل که از موفقیت خود شگفت زده شده بود، زمانی که اونیتسوکا از او نام شرکتش را پرسید، به طور تصادفی "روبان آبی" را به زبان آورد.
And just like that, he was in business.
و به همین سادگی، او در تجارت قرار گرفت.
It sure doesn’t happen often this way, but when you’re young, don’t know what else to do, you might as well go for broke and give your craziest idea a shot – it just might work.
مطمئناً اغلب به این شکل اتفاق نمیافتد (که راحت وارد کسب و کار شوید)، اما وقتی جوان هستید، نمیدانید چه کار دیگری باید انجام دهید، ممکن است به دنبال شکست باشید و به احمقانهترین ایدهتان یک شانس بدهید – ممکن است کارساز باشد.
Lesson 2: Get someone, who can be your mentor and partner and will believe in you and bring valuable skills.
درس 2: کسی را پیدا کنید که بتواند مربی و شریک شما باشد و به شما ایمان داشته باشد و مهارتهای ارزشمندی به ارمغان بیاورد.
While sealing the initial deal had been as simple as showing up at Mr. Onitsuka’s door, getting the initial samples wasn’t. The first 300 pairs took over a year to be delivered, during which Phil worked as an accountant. When Phil finally got the shoes, one of the first people he mailed two pairs to was Bill Bowerman. Bill was his former running coach at the University of Oregon. Phil hoped to get a sale and a powerful testimonial.
در حالی که انعقاد معامله اولیه به سادگی حضور در دفتر آقای اونیتسوکا بود، گرفتن نمونههای اولیه اصلا آسان نبود. تحویل 300 جفت اول یک سال طول کشید و فیل در طی آن به عنوان حسابدار کار میکرد. وقتی فیل بالاخره کفشها را تحویل گرفت، یکی از اولین افرادی که دو جفت برایشان پست کرد، بیل باورمن بود. بیل مربی سابق دو و میدانی او در دانشگاه اورگان بود. فیل امیدوار بود که فروش و مدرک قدرتمندی [برای اثبات خود] داشته باشد.
To Phil’s surprise, Bill didn’t stop at that. He offered to become his partner and take care of product design. Having his mentor now as a partner and seeing that he too believed in Phil’s idea was one of the things that gave Phil the confidence to create the company exactly as he saw fit – and that’s what made it the honest, hard-working, caring brand we know today.
در کمال تعجب فیل، بیل به همان یک خرید بسنده نکرد. او پیشنهاد داد که شریک او شود و طراحی محصول را برعهده بگیرد. این که بیل مربیاش بود و حالا تبدیل به شریکش شده بود و این که شدیدا به ایده فیل اعتقاد داشت، از دلایلی بود که به فیل این اعتماد به نفس را داد تا شرکت را دقیقاً همانطور که میخواهد ایجاد کند و این یعنی همان چیزی که امروز آن را به عنوان برندی صادق، سختکوش و دلسوز تبدیل کرده است.
The first year, Phil sold the shoes out of the trunk of his car, a green Plymouth Valiant. He went to track meet ups across the country and grossed $8,000 in 1963. Bill didn’t just help with encouragement though. Soon it would become clear that Bill’s skill set would be crucial for the company’s success too.
سال اول، فیل کفشها را از صندوق عقب ماشینش، یک Plymouth Valiant سبز رنگ، میفروخت. او مسابقات دو و میدانی مختلف در سراسر کشور میرفت و در سال 1963 توانست 8000 دلار به دست آورد. اگرچه بیل فقط در تشویق فیل کمک نکرد. بلکه خیلی زود مشخص شد که مجموعه مهارتهای بیل برای موفقیت شرکت نیز بسیار مهم خواهد بود.
Lesson 3: Just tell people what to do and let them figure out the how. Encourage everyone to be themselves.
درس 3: فقط به مردم بگویید که چه کاری انجام دهند و اجازه دهید خودشان بفهمند که چگونه باید انجام دهند. همه را تشویق کنید که خودشان باشند.
When working with people, the most successful ways seem to lie at the extreme ends of the spectrum: Tell them how to do everything, or don’t tell them anything, except the result you want.
به نظر میرسد وقتی با مردم کار میکنید، موفق ترین راهها در انتهای طیف قرار دارند: یا به آنها بگویید چگونه باید همه چیز را انجام دهند، یا اصلا چیزی نگویید و فقط آن نتیجه نهایی که در نظر دارید را بگویید.
Phil Knight chose the latter, something he learned from General Patton: “Don’t tell people how to do things. Tell them what to do and let them surprise you with their results.”
فیل نایت دومی را انتخاب کرد، چیزی که از ژنرال پاتون آموخت: «به مردم نگویید چگونه کارها را انجام دهند. به آنها بگویید چه کاری انجام دهند و اجازه دهید با نتایج خود شما را غافلگیر کنند."
Phil always wanted to let people be themselves. And Bill? He was a true shoe dog. He obsessed over shoes and how to make them better. When Phil was running for Bill, Bill would always use him as a guinea pig. Together, they tested new shoe materials, tweaks and improvements. Bill would tear apart a shoe and piece it back together. This way, he tried to make it lighter and more of an asset to the runner.
فیل همیشه میخواست به مردم اجازه دهد خودشان باشند. و بیل؟ او یک کفش باز واقعی بود. او در مورد کفشها و نحوه بهتر کردن آنها وسواس داشت. وقتی فیل برای بیل میدوید، بیل همیشه از او به عنوان خوکچه هندی استفاده میکرد (یعنی اول روی اون آزمایش میکرد). آنها با هم مواد جدید کفش، ترفندها و بهبودها را آزمایش کردند. بیل یک کفش را پاره پوره میکرد و دوباره به هم میچسباند. به همین ترتیب، سعی کرد آنها را سبکتر کند و برای یک دونده دارای ارزش بیشتری باشد.
He even built a shoe with fish skin instead of leather once!
حتی یک بار یک کفش را به جای استفاده از چرم با پوست ماهی ساخت!
At the time, Bill also started coaching popular runners and future Olympians, helping to sell more shoes, and when Phil mailed Bill’s first modified shoe prototype, the Cortez, to Onitsuka, suggesting they manufacture it, they landed their first big, commercial hit.
همچنین بیل در آن زمان شروع به مربیگری دوندگان محبوب و المپیکیهای آینده کرد و به فروش کفشهای بیشتر کمک کرد و زمانی که فیل اولین نمونه اولیه کفش اصلاحشده بیل، کورتز (Cortez)، را به Onitsuka ارسال کرد و پیشنهاد ساخت آن را داد، آنها اولین موفقیت بزرگ تجاری خود را کسب کردند.
This hands-off management style would continue to add to Blue Ribbon and then Nike’s success. Hiring great people and letting them do their thing is one of the core parts that made Nike, well, Nike.
این سبک مدیریتی همچنان به بلو ریبون و سپس موفقیت نایک اضافه خواهد شد. استخدام افراد بزرگ و اجازه دادن به آنها کار خود را یکی از بخشهای اصلی ساخت نایک، خوب، نایک است.
Shoe Dog Review
I could go on and on about Shoe Dog, I love a good autobiography, especially from people like Phil, who have built their empire on good. Can’t think of any reason for anyone not to read this, especially if you like stories about Richard Branson, you’ll love this.
مرور کتاب کفش باز
من میتوانم همینطور درباره کفش باز ادامه دهم و ادامه دهم، من عاشق یک زندگینامه خوب هستم، به خصوص زندگی نامه افرادی مانند فیل که امپراتوری خود را بر روی چیزهای خوب بنا کردهاند. نمیتوان دلیلی برای نخواندن این مطلب پیدا کرد، به خصوص اگر به داستانهایی درباره ریچارد برانسون علاقه دارید، این را هم دوست خواهید داشت.