Sentence-Summary: The Monk Who Sold His Ferrari is a self-help classic telling the story of fictional lawyer Julian Mantle, who sold his mansion and Ferrari to study the seven virtues of the Sages of Sivana in the Himalayan mountains.
خلاصه کتاب راهبی که فراری اش را فروخت در یک جمله: کتاب راهبی که فراری خود را فروخت، یک داستان خودیاری کلاسیک است که داستان خیالی وکیل جولیان مانتل را که عمارت و فراری خود را فروخت تا هفت فضیلت حکیمان سیوانا را در کوههای هیمالیا مطالعه کند، روایت میکند.
Favorite quote from the author:
I’ve always wondered what this book is about. The title is catchy and I loooooove Ferraris. Do you want one? I want one. Maybe that means this book is for you and me! Because Julian Mantle, the fictional, seven-figure-making lawyer this story is about, had one. And he was unhappy. So he sold it.
نقل قولی از نویسنده:
من همیشه به این که موضوع این کتاب درباره چیست فکر کردهام؟ عنوان آن جذاب است و من هم عاشق فراری هستم. شما هم دوست دارید یکی داشته باشید؟ من یکی میخوام. شاید بدان معناست که این کتاب مخصوص من و شماست! چرا که جولیان مانتل، وکیل ساختگی و هفت چهرهای که این داستان درباره اوست، یک فراری داشت و ناراضی هم بود. بنابراین آن را فروخت.
It turns out, he didn’t need his Ferrari. He needed wisdom. So after he collapsed from all the stress with a heart attack, he sold everything and ventured into the Himalayan mountains. There, he found the Sages of Sivana, which taught him seven virtues, making him promise he’d pass on their teachings.
معلوم شد به فراری خود نیازی نداشته است. او به خرد نیاز داشت. بنابراین بعد از این که با یک حمله قلبی غش کرد، همه چیز را فروخت و به کوههای هیمالیا رفت. آنجا حکیمان سیوانا را پیدا کرد که هفت فضیلت به او آموختند و ازش قول گرفتند تا تعالیمشان را به دیگران منتقل کند.
Flowing through the quill of Robin Sharma, who published The Monk Who Sold His Ferrari in 1997, Julian did pass on what he learned. Over 6 million people have picked up his lessons. Today, I’d like to share 3 of them with you:
Use The Heart of the Rose exercise to guard your mind against unwanted thoughts.
Develop a simple 10-step morning routine with The Ten Rituals of Radiant Living.
Selflessly serving others counterintuitively leaves you better off too.
Ready for a short round of improvement? Let’s see what we can learn from the monk who sold his Ferrari!
جولیان با جریان دادن به رابین شارما که کتاب "راهبی که فراری خود را فروخت" را در سال 1997 منتشر کرد، آنچه را که آموخته بود، منتقل کرد. امروزه بیش از 6 میلیون نفر درسهای او را فرا گرفتهاند. امروز، می خواهم 3 مورد از آنها را با شما به اشتراک بگذارم:
از تمرین قلب گل رز برای محافظت از ذهن خود در برابر افکار ناخواسته استفاده کنید.
با ده آیین زندگی درخشان یک برنامه صبحگاهی ساده 10 مرحلهای ایجاد کنید.
خدمت فداکارانه و بدون ریا به دیگران، شما را نیز در وضعیت بهتری قرار میدهد.
The Monk Who Sold His Ferrari Summary (خلاصه کتاب راهبی که فراری خود را فروخت)
Lesson 1: Learn to guard your mind with The Heart of the Rose exercise.
درس 1: یاد بگیرید با تمرین The Heart of the Rose از ذهن خود محافظت کنید.
The fable Yogi Raman, Julian’s teacher, tells, takes place in a garden. It’s full of beautiful flowers that smell great. Think of it as a calm, serene place where you can refuel your energy whenever you need to.
افسانه یوگی رامان، معلم جولیان، در یک باغ اتفاق میافتد که پر از گلهای زیبایی است که بوی خوبی دارند. آن را به عنوان مکانی آرام و ساکت در نظر بگیرید که میتوانید در آنجا انرژی خود را هر زمان که نیاز داشتید، دوباره به دست آورید.
Imagine if your mind was a garden like that. What a powerful brain! But for most of us, our mind looks like a dumpster, much more than a garden. It’s littered with mental clutter, unnecessary information, ungrounded worries and anxious thoughts.
تصور کنید که ذهن شما هم مانند چنین باغی بود. چه مغز قدرتمندی میشد! اما برای بسیاری از ما، ذهن ما بسیار بیشتر از یک باغ شبیه زبالهدان است. مملو از به هم ریختگی ذهنی، اطلاعات غیر ضروری، نگرانیهای بی اساس و افکار مضطرب.
Therefore, the first of the seven virtues of the Sivana system is to control your mind. What you’re trying to do here is to control what even comes into your garden in the first place. Think of yourself like a guardian, standing at the gate of your brain, choosing who and what gets in.
بنابراین، اولین فضیلت از هفت فضیلت سیستم سیوانا، کنترل ذهنتان است. کاری که در اینجا میخواهید انجام دهید این است که در وهله اول آنچه را که به باغ شما وارد میشود کنترل کنید. خودتان را مانند یک نگهبان در نظر بگیرید که در دروازه مغزتان ایستادهاید و انتخاب میکنید چه کسی و چه چیزی وارد شود.
One exercise Julian learned to achieve this is The Heart of the Rose. To practice it you need an actual rose and a quiet space to yourself. Then, you simply stare at the center of the rose and try to fill your mind with thoughts about how beautiful it is.
یکی از تمرینهایی که جولیان برای رسیدن به این هدف آموخت، قلب گل رز است. برای تمرین آن به یک گل رز واقعی و فضایی آرام برای خود نیاز دارید. سپس، به سادگی به مرکز گل رز خیره میشوید و سعی میکنید ذهن خود را با افکاری در مورد زیبایی آن پر کنید.
Think of it as a form of basic meditation. At first, you’ll have lots of distracting thoughts, but you’ll get better at keeping those out of your head over time. That’s the goal.
به آن به عنوان نوعی مراقبه پایه فکر کنید. در ابتدا، افکار مزاحم زیادی خواهید داشت، اما به مرور زمان بهتر میتوانید آنها را از ذهن خود دور نگه دارید. این هدف اصلی است.
The more disciplined you become in which thoughts you accept into your mind, the easier it’ll be to turn it into the beautiful, energizing garden you need.
هر چه در افکاری که وارد ذهنتان میکنید، منظمتر عمل کنید، تبدیل ذهن به باغی زیبا و پرانرژی مورد نیازتان آسانتر خواهد بود.
Lesson 2: The Ten Rituals of Radiant Living are a simple morning routine that covers everything you need.
درس 2: ده آیین زندگی درخشان یک روال صبحگاهی ساده است که همه چیزهایی را که نیاز دارید پوشش میدهد.
In the story the Yogi tells, a sumo wrestler also appears. Sumo wrestlers subscribe to an ancient, Japanese idea called kaizen. It means never-ending improvement. This idea, to always be learning and getting better, is another virtue of the Sivana system.
در داستانی که یوگی تعریف میکند، یک کشتی گیر سومو (کشتی ژاپنی) نیز ظاهر میشود. کشتی گیران سومو با یک ایده باستانی ژاپنی به نام کایزن موافق هستند که به معنای پیشرفت بی پایان است. این ایده که همیشه در حال یادگیری و بهتر شدن باشید، یکی دیگر از فضیلتهای سیستم سیوانا است.
The sages suggest a 10-step morning routine they call the Ten Rituals of Radiant Living to help you live this virtue.
- The Ritual of Early Awakening. Six hours of sleep and seeing the sunrise. Of course, you have to figure out how much you need yourself, but this is what they suggest.
- The Ritual of Solitude. Always make a few minutes to practice silence after waking up.
- The Ritual of Physicality. Move, get up, do some exercise. Whatever gets the blood flowing.
- The Ritual of Live Nourishment. A vegetarian diet based on fresh food is what the sages follow.
- The Ritual of Abundant Knowledge. Keep your mind stimulated with a bit of reading or studying.
- The Ritual of Personal Reflection. Did you do your best today? What could you have done better?
- The Ritual of Music. Listen to music often to never get stuck in a bad mood.
- The Ritual of Spoken Word. Write down a short mantra you can repeat to yourself throughout the day.
- The Ritual of Congruent Character. Always follow your principles. Write them down, be aware of them and stick to them.
- The Ritual of Simplicity. Ruthlessly live your priorities and remove everything else that’s unnecessary.
حکیمان یک روتین صبحگاهی 10 مرحلهای را که به آن ده آیین زندگی درخشان میگویند پیشنهاد میکنند تا به شما کمک کند این فضیلتها را در زندگی خود ایجاد کنید:
آیین بیداری زود هنگام: شش ساعت خواب و دیدن طلوع خورشید. البته خودت باید بفهمی که چقدر به خواب نیاز داری اما این چیزی است که آنها پیشنهاد میکنند.
آیین تنهایی: همیشه بعد از بیدار شدن از خواب چند دقیقه را به تمرین سکوت اختصاص دهید.
آیین جسمانی: حرکت کنید، برخیزید، ورزش کنید. هر کاری که خون را به جریان بیاندازد.
آیین تغذیه زنده: رژیم گیاهخواری مبتنی بر غذای تازه چیزی است که حکما از آن پیروی میکنند.
آیین دانش فراوان: با کمی مطالعه یا خواندن ذهن خود را تحریک کنید (برانگیزید).
آیین تامل فردی: آیا امروز تمام تلاش خود را کردید؟ چه کاری میتوانستید بهتر انجام دهید؟
آیین موسیقی: بیشتر به موسیقی گوش دهید تا هرگز در مود بد قرار گیر نگیرید.
آیین کلام گفتاری: یک مانترا کوتاه بنویسید که میتوانید آن را در طول روز با خود تکرار کنید.
آیین شخصیت موافق: همیشه از اصول خود پیروی کنید. آنها را یادداشت کنید تا از آنها آگاه و به آنها پایبند باشید.
آیین سادگی: بی رحمانه اولویتهای خود را زندگی کنید و هر چیز دیگری را که غیر ضروری است حذف کنید.
This reminds me a bit of The Miracle Morning, but it’s more than that. You can see it extends way beyond your morning but that’s the whole point. A good morning leads to a good day, which, ultimately, leads to a good life.
این من را تا حدودی به یاد The Miracle Morning میاندازد، اما این چیزی فراتر از آن است. میتوانید ببینید که حتی بسیار فراتر از صبحتان نیز امتداد مییابد که نکته اصلی هم همین است. یک صبح خوب منجر به یک روز خوب میشود که در نهایت منجر به یک زندگی خوب میشود.
Lesson 3: Selflessly serve others and you’ll be better off yourself.
درس 3: فداکارانه به دیگران خدمت کنید تا زندگی خودتان بهتر شود.
Later in the story, the sumo collapses but then reawakens to the smell of beautiful, yellow roses. These roses represent another virtue, the idea of selflessly serving others. It’s beautifully summarized in this ancient, Chinese proverb:
A trace of fragrance always remains on the hands that present you with roses.
بعدها در این داستان، سومو غش میکند اما دوباره با بوی گل رز زرد و زیبا بیدار میشود. این گل رز نشان دهنده فضیلت دیگری است، فضیلت خدمت فداکارانه به دیگران که به زیبایی در این ضرب المثل چینی کهن خلاصه شده است:
ردی از بوی خوش همیشه روی دستانی که گل رز را به شما هدیه میدهند باقی میماند.
It’s a metaphor, which says whenever you help someone else, some of the benefits will come back right to you. You rarely know when and how, but karma always comes around. This doesn’t mean you have to join the salvation army, small, simple acts of kindness and compassion go a long way.
این یک استعاره است که میگوید هرگاه به شخص دیگری کمک کنید، بعضی از خوبیهای آن به شما باز میگردد. شما به ندرت میتوانید بدانید چه زمانی و چگونه [به شما برمیگردد]، اما کارما همیشه در چرخش است. این بدان معنا نیست که شما باید به ارتش ناجیان بپیوندید، همین اعمال کوچک و ساده با مهربانی و دلسوزی بسیار موثر است.
Every morning, take a few seconds to think about what good you can do today. Whether it’s calling your grandma or praising a coworker, it’ll bring you one step closer to what the Yogi would call an enlightened life.
هر روز صبح، چند ثانیه به این فکر کنید که امروز چه کارهای خوبی میتوانید انجام دهید. چه تماس با مادربزرگتان باشد و چه تمجید از یک همکار، این کار شما را یک قدم به آنچه یوگیها آن را زندگی روشنگرانه مینامند نزدیکتر میکند.