Sentence-Summary: The Ride Of A Lifetime shares the inspirational story of Robert Iger, including his journey to becoming the CEO of Disney and how his vision, strategy, and leadership guided the company through a time when it’s future was uncertain.
خلاصه کتاب سوار بر زندگی در یک جمله: کتاب سوار بر زندگی: The Ride Of A Lifetime داستان الهامبخش رابرت ایگر را به اشتراک میگذارد، از جمله سفر او به سمت مدیرعاملی دیزنی و این که چگونه چشمانداز، استراتژی و رهبری او شرکت را در زمانی که آیندهاش نامشخص بود هدایت کرد.
Favorite quote from the author:
Disney is crushing it right now in a lot of different realms. In just the last decade or so they’ve acquired Fox, Marvel, ESPN, and others. It seems that everything you see these days to do with entertainment comes from it. Looking back, it appears that it’s rise to power was almost inevitable.
نقل قولی از نویسنده:
دیزنی در حال حاضر آن را در بسیاری از عرصههای مختلف درهم شکسته است. فقط در حدود یک دهه گذشته آنها فاکس، مارول، ESPN و دیگران را خریداری کردهاند. به نظر میرسد همه چیزهایی که این روزها برای سرگرمی میبینید از آن (دیزنی) سرچشمه میگیرد. با نگاهی به گذشته، به نظر میرسد که قدرتمند شدن تقریبا اجتناب ناپذیر بوده است.
But did you know that it was struggling back in 2005 when Robert Iger took charge as CEO? After expensive failures and drama with the previous CEO in the late 90s and early 2000s, Iger took the company to places it had never been before.
اما آیا میدانستید که در سال 2005 زمانی که رابرت ایگر بهعنوان مدیرعامل برگزیده شد، دیزنی در حال مبارزه بود؟ پس از شکستهای پرهزینه و دراماتیک با مدیرعامل قبلی در اواخر دهه 90 و اوایل دهه 2000، ایگر شرکت را به مکانهایی برد که قبلا هرگز نرفته بود.
The Ride of a Lifetime: Lessons Learned from 15 Years as CEO of the Walt Disney Company shares the story of how Robert Iger rose to his position and to the calling to bring the company to its current state. You’ll find inspiration in the man’s innovative and daring leadership style and the successes that he brought with it.
کتاب سوار بر زندگی: درسهایی که از 15 سال بهعنوان مدیر عامل شرکت والت دیزنی آموختهام، داستان چگونگی رسیدن رابرت ایگر به موقعیت خود و درخواست برای رساندن شرکت به وضعیت فعلی را به اشتراک میگذارد. شما از سبک رهبری مبتکرانه و جسورانه این مرد و موفقیتهایی که او با خود به ارمغان آورده است، الهام خواهید گرفت.
Let’s see how much we can learn from Iger’s career in just 3 lessons:
Pay attention to what you might consider coincidence, it just may end up leading you to success.
Even if an idea you have sounds crazy, try it anyway because you never know what great opportunities will come from it until you do.
Don’t give up on even the toughest of aspirations, remember that you can utilize your connections to make great things happen.
بیایید ببینیم که چقدر میتوانیم از حرفه ایگر تنها در 3 درس یاد بگیریم:
به آنچه ممکن است اتفاقی تصادفی در نظر بگیرید توجه کنید، ممکن است در نهایت شما را به موفقیت برساند.
حتی اگر ایدهای که دارید احمقانه به نظر میرسد، به هر حال آن را امتحان کنید زیرا تا زمانی که این کار را انجام ندهید هرگز نمیدانید چه فرصتهای بزرگی از آن حاصل میشود.
حتی از سختترین آرزوها هم دست نکشید، به یاد داشته باشید که میتوانید از ارتباطات خود برای انجام کارهای بزرگ استفاده کنید.
Ready to see how dreams really can come true? Let’s go!
آمادهاید ببینید رویاها واقعا چگونه میتوانند محقق شوند؟ بیا بریم!
Lesson 1: You might be just one “coincidence” away from success.
درس 1: ممکن است فقط یک "اتفاق" با موفقیت فاصله داشته باشید.
Call it luck or fate if you want, but Iger’s career success began as no chance. After surgery in Manhattan, his uncle Bob was recovering and just so happened to be sharing a room with an executive at ABC.
اگر میخواهید آن را شانس یا سرنوشت بنامید، اما موفقیت شغلی ایگر بدون شانس شروع شد. پس از عمل جراحی در منهتن، عمویش باب در حال بهبودی بود و اتفاقا با یکی از مدیران ABC در اتاق مشترک بودند.
For whatever reason, this hospital roommate decided to share his reputation with Iger’s uncle. When Bob said that he had a 23-year-old nephew that needed a job, the executive gave him his number to give to Iger.
به هر دلیلی، این هم اتاقی بیمارستان تصمیم گرفت شهرت خود را با عموی ایگر در میان بگذارد. وقتی باب گفت که یک برادرزاده 23 ساله دارد که به شغل نیاز دارد، مدیر اجرایی شماره خود را به او داد تا به ایگر بدهد.
Although embarrassed when Iger actually called, the man used his influence to get Iger an interview in a small department within ABC. While the pay wasn’t great and the schedule difficult, Iger had his first job with the company.
اگرچه وقتی ایگر واقعا تماس گرفت خجالت کشید، اما این مرد از نفوذ خود برای مصاحبه ایگر در یک بخش کوچک در ABC استفاده کرد. در حالی که دستمزد کار عالی نبود و برنامه هم دشوار بود، ایگر اولین کار خود را در شرکت به دست آورد.
There were benefits to the position, however. While working on one show he got to meet Frank Sinatra, for example. He also got to meet other influential people at ABC, one of whom offered him a different position in the Sports division.
با این حال، این موقعیت مزایایی داشت. برای مثال، در حین کار بر روی یکی از برنامهها، با فرانک سیناترا (خواننده) آشنا شد. او همچنین با افراد با نفوذ دیگری در ABC آشنا شد که یکی از آنها موقعیت متفاوتی را در بخش ورزشی به او پیشنهاد داد.
While there, Iger got to experience a lot more luxury than in his previous role. He got to spend time with celebrities and athletes, enjoy expensive lunches, and travel the world. It wasn’t all fun and games though, as Iger worked hard and learned a lot.
ایگر در آنجا تجملات بسیار بیشتری را نسبت به نقش قبلی خود تجربه کرد. او باید با افراد مشهور و ورزشکاران وقت بگذراند، از ناهارهای گران قیمت لذت ببرد و به دور دنیا سفر کند. اگرچه همه چیز سرگرمی و بازی نبود، زیرا ایگر سخت کار میکرد و چیزهای زیادی یاد میگرفت.
All of this was laying the foundations for his work with Disney. And it was from a simple connection his uncle made in a hospital and Iger’s diligence to follow up on it.
همه اینها پایههای کار او با دیزنی بود. و این از ارتباط سادهای بود که عمویش در بیمارستان ایجاد کرد و البته تلاش ایگر برای پیگیری آن.
Lesson 2: Unbelievable opportunities come from trying ideas that initially sound impossible.
درس 2: فرصتهای باورنکردنی از آزمایش ایدههایی به دست میآیند که در ابتدا غیرممکن به نظر میرسند.
After an eventual promotion to COO of ABC, Iger found himself working for Disney when the two companies merged in 1996. Working hard through difficult circumstances, Iger proved himself.
پس از ارتقاء نهایی به مدیر ارشد اجرایی ABC، ایگر وقتی این دو شرکت در سال 1996 با هم ادغام شدند، متوجه شد که برای دیزنی کار میکند. ایگر با سخت کوشی در شرایط سخت خودش را ثابت کرد.
When it was time for the company to appoint a new CEO, his efforts and plan for moving forward landed him the position. He had his work cut out for him, of course, because Disney had been struggling under its former leader.
زمانی که زمان انتصاب مدیر عامل جدید توسط شرکت فرا رسید، تلاشها و برنامهریزی او برای حرکت رو به جلو، او را به این سِمَت رساند. البته او کار خود را برای رسیدن به این منصب قطع کرد، زیرا دیزنی تحت رهبری رهبر سابق خود با مشکل مواجه شده بود.
One of the biggest parts of his plan to regain lost ground was to purchase Pixar. The studio had a rough past with Disney, and Steve Jobs, who owned it at the time, wasn’t happy with Disney either.
یکی از بزرگترین بخشهای برنامه او برای بازیابی زمینهای از دست رفته، خرید پیکسار بود. استودیو پیکسار گذشته سختی با دیزنی داشت و استیو جابز که در آن زمان مالک آن بود نیز از دیزنی راضی نبود.
When Iger suggested his plan to the board, they had a hard time believing this was possible. Pixar had a $6 billion valuation and Jobs would be a tough nut to crack. Determined that this would save Disney, Iger persisted.
زمانی که ایگر طرح خود را به هیئت مدیره پیشنهاد داد، آنها به سختی میتوانستند امکان آن را باور کنند. ارزش پیکسار 6 میلیارد دلار بود و جابز یک مهره سخت برای قانع کردن. ایگر که مصمم بود دیزنی را نجات دهد، اصرار ورزید.
It was 2005 when Iger called Jobs to pitch his crazy idea. Although Iger asked for a meeting, the eager Steve Jobs wanted to hear it right then. With apprehension, Iger laid it out. After a long pause, Jobs responded:
“You know, that’s not the craziest idea in the world.”
سال 2005 بود که ایگر با جابز تماس گرفت تا ایده دیوانه وار خود را مطرح کند. اگرچه ایگر درخواست ملاقات کرد، اما استیو جابز مشتاقانه میخواست همان موقع آن را بشنود. ایگر با دلهره آن را مطرح کرد. پس از مکثی طولانی، جابز پاسخ داد:
«میدانی، این دیوانهوارترین ایده در دنیا نیست."
It wasn’t long before the two companies had hashed out a deal and everything was set in motion. And we can see how well this went for Disney. Just look at the successes of movies like Ratatouille, The Incredibles, and Toy Story 3!
طولی نکشید که دو شرکت به توافق رسیدند و همه چیز به راه افتاد. و ما میتوانیم ببینیم که این کار چقدر برای دیزنی خوب پیش رفت. فقط به موفقیتهای فیلمهایی مانند راتاتویی، شگفتانگیزان و داستان اسباب بازیها 3 نگاه کنید!
Lesson 3: Your network is a powerful asset that you can use to achieve even the biggest aspirations.
درس 3: شبکه شما دارایی قدرتمندی است که میتوانید برای رسیدن به بزرگترین آرزوها از آن استفاده کنید.
The acquisition of Pixar was a big deal, but Iger wasn’t done yet. He had big plans for Disney, and the next step of his plan was to get the rights to Marvel.
خرید پیکسار کار بزرگی بود، اما ایگر هنوز تمام نشده بود. او برنامههای بزرگی برای دیزنی داشت و قدم بعدی برنامهاش این بود که حق کمپانی مارول را بگیرد.
It was clear that the stories that the company owned the rights to were interesting, and many of them hadn’t been told on the big screen yet. They’d been struggling financially for a while, too.
واضح بود که داستانهایی که شرکت حقوق آنها را در اختیار داشت جالب بود و بسیاری از آنها هنوز روی صفحه نمایش بزرگ (سینما) گفته نشده بود. مدتی بود که از نظر مالی نیز دچار مشکل بودند.
But the path to ownership over Marvel wasn’t easy. The owner at the time was a stern and isolating man named Ike Perlmutter. It would be hard to convince him to sell.
اما مسیر مالکیت بر مارول آسان نبود. مالک آن زمان مردی سختگیر و منزوی به نام آیک پرلموتر بود. متقاعد کردن او برای فروش سخت خواهد بود.
Iger had his experiences with Steve Jobs on his side though. Although Jobs hated comics, he set that aside to help. Although tough, Perlmutter couldn’t resist being impressed with Iger when Jobs personally called to vouch for him.
ایگر تجربیات خود و همینطور استیو جابز را در کنارش داشت. اگرچه جابز از کمیک متنفر بود، اما احساسش را کنار گذاشت تا کمک کند. اگرچه پرلموتر سرسخت بود، اما وقتی جابز شخصا با وی تماس گرفت تا او را تضمین کند، نتوانست در مقابل تحت تاثیر قرار گرفتن از ایگر مقاومت کند.
In 2009 Disney made the purchase of Marvel final for a little over $4 billion.
در سال 2009، دیزنی آخرین فیلم مارول را به قیمت کمی بیش از 4 میلیارد دلار خریداری کرد.
Others critiqued this decision as the deal couldn’t include many important characters. Spider-Man, for example, was owned by Columbia Pictures. And Fox owned X-Men and The Incredible Hulk.
دیگران از این تصمیم انتقاد کردند زیرا با توجه به قرارداد، نمیتواند شخصیتهای مهم زیادی را شامل شود. برای مثال، مرد عنکبوتی متعلق به کلمبیا پیکچرز بود. و فاکس صاحب مردان ایکس و هالک شگفت انگیز بود.
Iger was smart though and knew that the untold stories of characters in the Marvel Universe would be a hit.
ایگر باهوش بود و میدانست که داستانهای ناگفته شخصیتهای دنیای مارول در آینده موفقیتآمیز خواهد بود.
And he was right. In 2019, as the 20th movie in the franchise, Avengers: Endgame became the highest-grossing film of all time, making $2 billion.
و حق با او بود. در سال 2019، به عنوان بیستمین فیلم این مجموعه، فیلم انتقام جویان: پایان بازی (Avengers: Endgame) با فروش 2 میلیارد دلار به پرفروشترین فیلم تاریخ تبدیل شد.
The Ride Of A Lifetime Review
Wow, what a power-packed book! There is a lot of information in The Ride Of A Lifetime and some pretty incredible lessons too. I knew Disney was becoming a giant in the entertainment industry, but getting a better look at how it’s all happened has been really interesting!
مروری بر کتاب سوار بر زندگی
وای، چه کتاب پر قدرتی! اطلاعات زیادی در کتاب سوار بر زندگی (The Ride Of A Lifetime) و همچنین برخی از درس های باورنکردنی وجود دارد. من میدانستم که دیزنی در حال تبدیل شدن به یک غول در صنعت سرگرمی است، اما نگاهی بهتر به این که چگونه همه چیز اتفاق افتاده است واقعا جالب بود!