Sentence-Summary: Walden details Henry David Thoreau’s two-year stay in a self-built cabin by a lake in the woods, sharing what he learned about solitude, nature, work, thinking and fulfillment during his break from modern city life.
خلاصه کتاب والدن در یک جمله: کتاب والدن جزئیات اقامت دو ساله هنری دیوید ثورو را در یک کابین دست ساز در کنار دریاچهای در جنگل شرح میدهد و آنچه را که در مورد تنهایی، طبیعت، کار، تفکر و گذران خود را در طول جدایی از زندگی مدرن شهری آموخته را به اشتراک میگذارد.
H. D. Thoreau took a two-year retreat starting in September 1845, which he spent in a little cabin he built himself by Walden Pond in Massachusetts. Ralph Waldo Emerson allowed his mentee and friend to live on the woodland he owned so Thoreau could write his first book.
آقای H. D. Thoreau با یک عقب نشینی دو ساله از سپتامبر 1845 کار خود را آغاز کرد و در کابین کوچکی که توسط خود Walden Pond در ماساچوست ساخته شده بود، گذراند. رالف والدو امرسون، به مربی و دوست خود اجازه داد در زمین جنگلی که متعلق به او بود زندگی کند تا ثورو بتواند اولین کتاب خود را بنویسد.
Besides being really productive, the experience turned out to hold so many lessons for Thoreau that he decided to publish the full story as a separate book about nine years later. It’s filled with rich details and a few lessons about a good life.
این تجربه علاوه بر این که واقعا سازنده بود، درسهای زیادی را هم برای ثورو به همراه داشت که تصمیم گرفت داستان کامل آن را به عنوان یک کتاب جداگانه حدود نه سال بعد به انتشار برساند. این کتاب مملو از جزئیات غنی و چند درس در مورد یک زندگی خوب است.
Here are the 3 I found most important to remember:
A life in solitude doesn’t need to be lonely.
Even a simple life can be challenging and rewarding.
Fulfillment doesn’t cost a thing.
If you’re getting tired of the busy city life and hustling all day, this 150 year old classic holds some timeless advice. Let’s take a look!
در اینجا 3 درسی را که به نظرم بسیار مهم بودند را برای شما آوردهام:
زندگی انفرادی نیازی به تنهایی ندارد.
حتی یک زندگی ساده هم میتواند چالش برانگیز و با ارزش باشد.
تحقق هیچ هزینهای در بر ندارد.
اگر از زندگی شلوغ شهری و شلوغی تمام روز خسته شدهاید، این کتاب کلاسیک 150 ساله توصیههای جاودانهای در خود دارد. بیا یک نگاهی به آن بیندازیم!
Lesson 1: If you mostly keep to yourself you won’t automatically end up lonely.
درس 1: اگر بیشتر با خود وقت بگذرانید، به طور خودکار احساس تنهایی نخواهید کرد.
Every year some weird escapist ends up on television, telling everyone how he survives off chewing bark in the woods and why that’s the path to enlightenment. Even back in 1845, Thoreau faced similar reactions, even though he never took his “sabbatical” to such extremes. He simply wanted to reconnect with life in a deeper, meaningful way. His goal was to spend as much time on reading, thinking and writing as he could.
هر سال یک فَراری عجیب در تلویزیون ظاهر میشود و به همه میگوید که چگونه از جویدن پوست درخت در جنگل جان سالم به در میبرد و چرا این کار مسیر رسیدن به روشنفکری است. حتی ثورو هم در سال 1845 با واکنشهای مشابهی روبرو شد، گرچه او هرگز «تعطیلات» خود را اینچنین افراطی [مانند فراری] سپری نکرد. او فقط قصد داشت دوباره با زندگی این بار به روشی عمیقتر و معنادارتر ارتباط برقرار کند. هدف او این بود که تا آنجا که میتوانست برای خواندن، تفکر و نوشتن وقت بگذارد.
To achieve this, he focused on covering four basics of life: food, shelter, clothing and keeping his fireplace alit with wood. After building his cabin and acquiring functional clothing, he spent most of his non-recreational time garnering water, wood and food. You’d think all that must get lonely, but Thoreau never felt that way.
برای رسیدن به این هدف، روی پوشش دادن چهار اصل زندگی تمرکز کرد: غذا، سرپناه، لباس و روشن نگه داشتن شومینه خود با چوب. پس از ساخت کابین خود و به دست آوردن لباسهای مناسب و کاربردی، بیشتر اوقات غیر تفریحی (کاری) خود را صرف جمعآوری آب، چوب و غذا میکرد. شما فکر میکنید به همه این کارها باید تنهایی رسیدگی شود، اما ثورو هرگز چنین احساسی نداشت.
First, he found he could just immerse himself in nature for hours, for example by sitting outside on his chair and listening to the birds and natural sounds all around him. Second, many of the animals eventually approached him and he even had mice sitting on his table having dinner beside him, keeping him company. Lastly, many friends and passers-by stopped to join him for a meal and a few hours of conversation.
در ابتدا متوجه شد که میتواند ساعتها غرق در طبیعت شود، برای مثال با نشستن روی صندلی بیرونی و گوش دادن به پرندگان و صداهای طبیعی اطرافش. در ادامه هم بسیاری از حیوانات به او نزدیک شدند. حتی موشهایی را روی میزش داشت که کنارش مینشستند، شام میخوردند و به همنشین او تبدیل میشدند. در نهایت بسیاری از دوستان و رهگذران برای صرف غذا و چند ساعت گفتگو به او میپیوستند.
Today we’re more bombarded with activities than ever. If you crave a break from that and just want to be alone for a while, or even most of the time, remember: it does not mean you’ll end up lonely.
امروز ما بیش از هر زمان دیگری تحت بمباران فعالیتها هستیم. اگر میخواهید از آن فاصله بگیرید و فقط برای مدتی یا حتی زمان بیشتری تنها باشید، به یاد داشته باشید: به این معنی نیست که تا انتها تنها خواهید ماند.
Lesson 2: Life doesn’t need to be complicated to be challenging and rewarding.
درس 2: زندگی برای این که چالش برانگیز و با ارزش باشد نیازی به پیچیده بودن ندارد.
As you’d expect, winter became the most challenging time for Thoreau. He had to build a chimney for proper ventilation and keeping fires burning, insulate the walls of his cabin and break the ice of the frozen lake to gather water. His simple tasks remained the same, but they became a lot more challenging in this season of his life. We don’t need to artificially complicate our life when it feels easy. It’ll throw us obstacles soon enough.
همانطور که انتظار داشتید، زمستان به چالش برانگیزترین زمان برای Thoreau تبدیل شد. او مجبور شد برای تهویه مناسب و روشن نگه داشتن آتش دودکش بسازد، دیوارهای کابین خود را عایقبندی کند و یخ دریاچه یخ زده را بشکند تا آب تهیه کند. وظایف ساده او به همان شکل ثابت ماندند اما در این فصل از زندگی بسیار چالش برانگیز تر شدند. ما نیازی به پیچیده کردن مصنوعی زندگی خود در زمانی که به نظر آسان میآید، نداریم. خود زندگی به زودی برای ما موانعی ایجاد خواهد کرد.
Interestingly, this increase in difficulty only made his work more rewarding. The soaked timber from the lake burned longer and created more steam, which kept his cabin well-tempered and his home-cooked bread and meat seemed to taste sweeter. When your work has a purpose, its merits increase with every challenge.
جالب اینجاست که این افزایش سختی فقط کار او را با ارزشتر جلوه میکرد. الوار خیس شده در دریاچه مدت طولانیتری میسوخت و بخار بیشتری ایجاد میکرد که باعث میشد کابین او خوش دما بماند و نان و گوشت خانگیاش طعم شیرینتری داشته باشد. وقتی در کارتان هدفی دارید، با هر چالشی ارزش و شایستگی آن هدف افزایش مییابد.
There’s no need to artificially try and construct that.
نیازی به تلاش مصنوعی و ساختگی نیست.
Lesson 3: True fulfillment doesn’t cost a dime, because seeking truth and thinking deeply are available to all of us.
درس 3: تحقق واقعی یک سکه هم هزینه ندارد، زیرا جستجوی حقیقت و تفکر عمیق برای همه ما در دسترس است.
Just like winter made Thoreau’s life harder, spring brought about a transformative experience of natural wonders. Sitting on his chair, he got to watch the ice melt, the lake refill, the grass turn green and the animals awake from their slumber. It was the ultimate revitalization before he returned to the city and started his next chapter.
درست همانطور که زمستان زندگی ثورو را سختتر کرد، بهار نیز تجربهای گوناگون از شگفتیهای طبیعی را به ارمغان آورد.ثورو همانطور که روی صندلی خود نشسته بود میتوانست آب شدن یخها، باز شدن دریاچه، سبز شدن علفها و بیدار شدن حیوانات از خواب را تماشا کند. این تنهایی یک تجدید حیات نهایی قبل از بازگشت به شهر و شروع فصل بعدی خود بود.
But his biggest lesson remains in the quote I chose for this summary:
“Rather than love, than money, than fame, give me truth.” – H. D. Thoreau
اما بزرگترین درس او در نقل قولی است که برای این خلاصه کتاب انتخاب کردم:
«به جای عشق، به جای پول، به جای شهرت، حقیقت را به من بده.» - H. D. Thoreau
All the thinking, writing and questioning to find the truth lead him to true fulfillment, yet none of these cost a single cent. The materialism, hustle and bustle that have taken center stage around the globe lead us nowhere if all they bring is more money into our pockets.
تمام تفکر، نوشتن و پرسیدن برای یافتن حقیقت، او را به سوی تحقق واقعی سوق میدهد، با این حال هیچ یک از اینها حتی یک ریال هم هزینه ندارد. اگر مادی گرایی، شلوغی و هرج و مرج که در سرتاسر جهان را فرا گرفته حاصلی جز پول بیشتر در جیب ما ندارد، دنیا ما را به جایی نمیرساند.
After all, we’re all free to think deeply, practice simplicity, learn to be more honest and try to find truth wherever we can. The only thing we need for a good life, then, is time – and there’s plenty of that during a retreat to nature.
از این گذشته، همه ما آزادیم که عمیقا فکر کنیم، سادگی را تمرین کنیم، یاد بگیریم که صادقتر باشیم و هر کجا که میتوانیم سعی کنیم حقیقت را پیدا کنیم. پس تنها چیزی که برای داشتن یک زندگی خوب به آن نیاز داریم، زمان است – و با ارتباط با طبیعت، مقدار زیادی از آن وجود خواهد داشت.