خلاصه کتاب رایگان صفر تا یک اثر پیتر تیل

در این بخش خلاصه‌ای از کتاب صفر تا یک اثر پیتر تیل را به شما ارائه خواهیم کرد.

خلاصه کتاب رایگان صفر تا یک اثر پیتر تیل.jpg

Sentence-Summary: Zero To One is an inside look at Peter Thiel’s philosophy and strategy for making your startup a success by looking at the lessons he learned from founding and selling PayPal, investing in Facebook and becoming a billionaire in the process.

خلاصه کتاب صفر تا یک در یک جمله: کتاب صفر تا یک نگاهی درونی به فلسفه و استراتژی پیتر تیل برای موفقیت استارتاپ شما با نگاه کردن به درس‌هایی است که از تأسیس و فروش پی‌ پَل (PayPal )، سرمایه گذاری در فیس‌بوک و میلیاردر شدن در این مسیر آموخته است.

Favorite quote from the author:

There are books that give you great strategies for selling, marketing and planning your business. And then there are books that tell you to forget about all of that, so you can take an approach that’s so radically different, that you won’t even play in the same league as the readers of those other books.

نقل قولی از نویسنده:

کتاب‌هایی وجود دارند که استراتژی‌های عالی برای فروش، بازاریابی و برنامه‌ریزی کسب‌ و کار به شما ارائه می‌دهند، و سپس کتاب‌هایی وجود دارند که به شما می‌گویند همه این‌ها را فراموش کنید، بنابراین شما می‌توانید رویکرد‌ی کاملاً متفاوت را در پیش بگیرید، که دیگر با خوانندگان آن کتاب‌های دیگر در یک لیگ بازی نخواهید کرد.

This is one of those books. Peter Thiel is an anomaly, to say the least. A chess master under age 21, a doctorate in law by age 25, and a company sale for $1.5 billion at age 35.

این یکی از آن کتاب‌هاست. حداقل می‌توان گفت پیتر تیل استثنا است. یک استاد شطرنج زیر 21 سال، دکترای حقوق در سن 25 سالگی و فروش شرکتی به قیمت 1.5 میلیارد دلار در سن 35 سالگی.

Zero To One will teach you the way he thinks, how he approaches business, and what you can do to build your startup’s own future and shape the future of the world in the process.

کتاب صفر تا یک به شما طرز تفکر او، نحوه برخورد او با کسب و کار و هرآنچه را که می‌توانید برای ساختن آینده استارتاپ خود و شکل دادن به آینده جهان در این فرآیند انجام دهید را به شما می‌آموزد.

Here are my 3 lessons from the book:

1.The biggest leaps in progress are vertical, not horizontal.

2.Monopolies are good, for both business and society.

3.Founders need a vision to take their business from zero to one.

در اینجا 3 درس من از کتاب آمده است:

  1. بزرگ‌ترین جهش‌های در حال پیشرفت عمودی هستند، نه افقی.

  2. انحصار‌ها هم برای تجارت و هم برای جامعه خوب هستند.

  3. بنیان‌گذاران به چشم‌‌اندازی نیاز دارند تا کسب و کار خود را از صفر به یک برسانند.

Let’s see how the future is made!

بیایید ببینیم آینده چگونه ساخته می‌شود!

Zero To One Summary

خلاصه کتاب صفر تا یک

Lesson 1: The biggest leaps in progress are vertical, not horizontal.

درس 1: بزرگترین جهش‌های در حال پیشرفت عمودی هستند، نه افقی.

Can you imagine what the year 2200 will look like? It’s hard, isn’t it? That’s because you know the world is making tremendous progress every year, but it’s almost impossible to know what that will look like.

آیا می‌توانید تصور کنید که سال 2200 چگونه خواهد بود؟ سخت است اینطور نیست؟ این به این دلیل است که می‌دانید جهان هر ساله در حال پیشرفت فوق‌‌العاده‌ای است، اما تقریباً غیرممکن است که بدانیم به چه شکل خواهد بود.

But not all progress is created equal. Most of the progress we see on a day-to-day basis is horizontal. This kind of progress spreads existing ideas and technologies from one to many or 1 to n. An example would be Apple making the computer personal – with the Apple II it finally became affordable for the masses to own one.

اما همه پیشرفت‌ها یکسان ایجاد نمی‌شوند. بیشتر پیشرفت‌هایی که به صورت روزانه می‌بینیم افقی است. این نوع پیشرفت، ایده‌ها و فناوری‌های موجود را از یک به چند یا از 1 به n گسترش می‌دهد. به عنوان مثال می‌توان به شخصی‌‌سازی کامپیوتر توسط اپل اشاره کرد که با اپل ۲ (Apple II) در نهایت خرید یک کامپیوتر برای عموم مردم مقرون به صرفه شد.

Vertical progress is what it takes to go from zero to one and create the technology or idea in the first place. Apple did this too when they came up with the iPhone in 2007 and changed the way we see and use phones altogether.

پیشرفت عمودی چیزی است که برای رفتن از صفر به یک و ایجاد فناوری یا ایده در مرحله اول لازم است. اپل این کار را نیز با معرفی آیفون در سال 2007 انجام داد و دیدگاه و نحوه استفاده ما از تلفن‌های همراه را به کلی تغییر داد.

If you want to create a startup that’ll not only improve but drastically change the world, you have to go from zero to one, not one to many. You can only do that by critically questioning a lot of the assumptions you hold about the present.

اگر می‌خواهید استارتاپی ایجاد کنید که نه تنها پیشرفت کند، بلکه جهان را به شدت تغییر دهد، باید از صفر به یک بروید نه از یک به بسیار. شما تنها می‌توانید این کار را با زیر سوال بردن تصوراتی که در مورد زمان حال دارید انجام دهید.

Can people live on the moon? Is a world without cars possible? Will we be able to fully live off renewable energies?

آیا مردم می‌توانند روی ماه زندگی کنند؟ آیا دنیای بدون ماشین ممکن است؟ آیا ما می‌توانیم به طور کامل با انرژی‌های تجدید‌پذیر زندگی کنیم؟

These are the kinds of questions you should concern yourself with if you want to play (and win) big.

این‌ها سوالاتی هستند که باید به آنها فکر کنید اگر که می‌خواهید بزرگ بازی کنید (و برنده شوید).

Lesson 2: Monopolies aren’t bad. They’re good. For business, and society.

درس 2: انحصارها بد نیستند. آن‌ها برای تجارت و جامعه خوب هستند.

How often have you complained about something not working the way you want it on a Windows computer? Don’t tell me, I’ve been a Microsoft user, I know. With 75% of the market running on Windows, they’re pretty much a monopoly – but is that really a bad thing?

چند بار از این که چیزی در ویندوز کامپیوترتان، آن‌طور که می‌خواهید عمل نمی‌کند شاکی شده‌اید؟ به من نگویید، من خود یک کاربر مایکروسافت بودم و می‌دانم. با توجه به اینکه 75 درصد بازار بر روی ویندوز اجرا می‌شود، آن‌ها تقریباً یک انحصار هستند، اما آیا این واقعاً چیز بدی است؟

No! Peter Thiel says that a monopoly simply means one company is doing something so much better than everyone else, that simply no one else can survive. This is actually good for everyone.

نه! پیتر تیل می‌گوید انحصار به سادگی به این معنی است که یک شرکت کاری را بسیار بهتر از بقیه انجام می‌دهد، که به سادگی هیچ‌کس نمی‌تواند زنده بماند. این در واقع برای همه خوب است.

Think about Google. You love to use Google, because you know it’s the best search engine out there. Google loves setting its own prices and reaping 25% of their revenue as profit, so it can make its service even better.

به گوگل فکر کنید. شما عاشق استفاده از گوگل هستید، زیرا می‌دانید که این بهترین موتور جست‌و‌جو موجود است. گوگل عاشق این است که قیمت‌های خود را تعیین کند و 25 درصد از درآمد خود را به عنوان سود به دست آورد، بنابراین می‌تواند خدمات خود را حتی بهتر کند.

And society should love it, because if ever someone came along and did beat Google, it would mean their search engine would probably have to be pretty spankin’ fantastic! Monopolies are nothing to scoff at – they’re actually what any business or startup should shoot for.

و جامعه باید آن را دوست داشته باشد زیرا اگر کسی بیاید و گوگل را شکست دهد، به این معنی است که موتور جستجوی او احتمالاً باید بسیار عالی باشد! انحصارها چیزی برای تمسخر نیستند، آنها در واقع همان چیزی هستند که هر کسب و کار یا استارت‌آپی باید برای آن اقدام کند.

Lesson 3: If the founders don’t have a vision, a company can never go from zero to one.

درس 3: اگر بنیان‌گذاران چشم‌انداز نداشته باشند، یک شرکت هرگز نمی‌تواند از صفر به یک برود.

But building a monopoly surely doesn’t happen over night. Thiel and a 50 person Paypal team spent years getting it to a place where it was the number one payment processor used by ebay customers, so they could finally leverage their monopoly position into selling the company.

اما ایجاد یک انحصار مطمئناً یک شبه اتفاق نمی‌افتد. تیل و تیم 50 نفره پی پَل (Paypal) در طی سال‌ها آن را به جایی رساندند که درگاه پرداخت شماره یک مورد استفاده مشتریان ebay بود، بنابراین آنها می‌توانستند در نهایت از موقعیت انحصاری خود برای فروش شرکت استفاده کنند.

Where did they find the motivation to stick with it? One word: vision.

انگیزه ماندن در آن را از کجا پیدا کردند؟ یک کلمه: چشم‌انداز (هدف نهایی)

When you look at founders of successful companies, you’ll find 90% of them are, in a way, weirdos. Steve Jobs is only the most prominent example, but actually plenty of entrepreneurs have a few quirks – and that’s good.

وقتی به بنیان‌گذاران شرکت‌های موفق نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید که 90 درصد آنها به نوعی عجیب و غریب هستند. استیو جابز تنها بارزترین نمونه آن‌هاست، اما در واقع بسیاری از کارآفرینان دارای چند ویژگی عجیب هستند که این خوب است.

Being a little weird is what lets leaders develop a grand, if slightly delusional, vision for the future, which is exactly what companies need to go from zero to one.

کمی عجیب و غریب بودن چیزی است که به رهبران این امکان را می‌دهد که یک چشم‌انداز بزرگ، اگر چه کمی توهم آمیز برای آینده ایجاد کنند و این دقیقا همان چیزی است که نیاز داریم تا شرکت‌ها از صفر به یک بروند.

Way back in 1999 Thiel said: “PayPal will give citizens worldwide more direct control over their currencies than they ever had before.” A mouthful? Sure! But he was right. His vision of the future showed an entirely different reality than the one he lived in, and the drive it instilled in himself and his team is exactly what led them to creating the very future they imagined.

در سال 1999، تیل گفت: «پی‌ پَل (PayPal) به شهروندان سراسر جهان کنترل مستقیم بیشتری نسبت به گذشته بر روی ارزهای خود می‌دهد.» دشوار است نه؟ قطعا! اما حق با او بود. دیدگاه او از آینده، واقعیتی کاملاً متفاوت از آنچه که در آن زندگی می‌کرد را نشان داد و انگیزه‌ای که به خود و تیمش القا کرد دقیقاً همان چیزی است که آنها را به خلق آن آینده‌ای که تصور می‌کردند هدایت کرد.

So think big. As they say: “Shoot for the moon. Even if you miss it, you’ll be among the stars.”

پس بزرگ فکر کن، همان‌طور که می‌گویند: «برای ماه شلیک کن، حتی اگر آن را از دست بدهی، در میان ستاره‌ها خواهی بود.»

Zero To One Review

مروری بر کتاب صفر تا یک

I always wonder what the best approach to success is. Do you start small, build something, then make it a little bigger next time, and iterate year after year, until you have something big? Or do you go straight for the top?

همیشه به این فکر می‌کنم که بهترین رویکرد برای رسیدن به موفقیت چیست؟ آیا از کوچک شروع می‌کنید، چیزی می‌سازید، سپس دفعه بعد آن را کمی بزرگ‌تر و سال به سال آن را تکرار می‌کنید تا زمانی که چیز بزرگی داشته باشید؟ یا مستقیم به سمت بالا می روید؟

It seems like if you develop the mindset for the latter, you’ll end up playing in an entirely different league right from the start. A radical and eye-opening book, let the summary hook you and the book then convince you. Should you have even the slightest entrepreneurial inclination, then it’s time you learn how to go from Zero To One.

به نظر می‌رسد اگر ذهنیت دومی را ایجاد کنید، از همان ابتدا در لیگی کاملا متفاوت بازی خواهید کرد. یک کتاب رادیکالی که چشمتان را باز می‌کند. بگذارید خلاصه کتاب تلنگری به شما بزند و سپس کتاب متقاعدتان کند. حتی اگر کوچکترین تمایلی به کارآفرینی دارید، وقت آن است که یاد بگیرید چگونه از صفر به یک بروید.