Brainfluence Summary
خلاصه کتاب نفوذهن
1-Sentence-Summary: Brainfluence will help you get more sales by revealing people’s subconscious thinking and their motivations in the decision-making process they use when buying.
خلاصه کتاب نفوذهن در یک جمله: کتاب Brainfluence با آشکار کردن تفکر ناخودآگاه افراد و انگیزههای آنها در فرآیند تصمیمگیری که هنگام خرید استفاده میکنند، به شما کمک میکند تا فروش بیشتری داشته باشید.
Favorite quote from the author:
نقلقول مورد علاقه نویسنده:
I was once talking with a person who was getting a degree in communications and specializing in marketing. This person was trying to tell me that psychology wasn’t really science and didn’t have any use in the practical world.
یک بار داشتم با فردی صحبت میکردم که در حال گرفتن مدرک در رشته ارتباطات و تخصص در بازاریابی بود. این شخص سعی داشت به من بگوید که روانشناسی واقعا علم نیست و در دنیای عملی کاربرد ندارد.
I found myself trying to persuade them that the study of the brain was very real and extremely useful. But it wasn’t working, they seemed stuck in their ways. Then it hit me.
متوجه شدم که داشتم سعی میکردم او را متقاعد کنم که مطالعه مغز بسیار واقعی و مفید است. اما جواب نمیداد، آنها یکدنده به نظر میرسیدند. بعد به یکباره متوجه چیزی شدم.
Marketing IS psychology!
بازاریابی روانشناسی است!
We often think of selling as just hiring a sales team and pushing them to meet quotas. But the reality is that it’s got a lot more to do with understanding how our brains interact with our environment.
ما اغلب فکر میکنیم که فروش فقط استخدام یک تیم فروش و تحت فشار قرار دادن آنها برای رسیدن به سهمیه تعیین شده است. اما واقعیت این است که خیلی بیشتر با درک نحوه تعامل مغز ما با محیطمان ارتباط دارد.
This is why Roger Dooley’s book Brainfluence: 100 Ways to Persuade and Convince Consumers with Neuromarketing is so important. If you want to understand the science of selling so you can have more success, this is the book for you!
به همین دلیل است که «کتاب راجر دولی نفوذهن: ۱۰۰ راه برای متقاعد کردن مشتریان با بازاریابی عصبی» بسیار مهم است. اگر میخواهید علم فروش را بدانید تا بتوانید موفقیت بیشتری کسب کنید، این کتاب برای شماست!
These are 3 of my favorite lessons from this book:
Putting a baby on your ad will make it more effective.
If you’re trying to talk someone into making a purchase, meet in person and speak into their right ear.
The element of surprise is one of the best ways of getting people’s attention so they buy more.
اینها ۳ درس مورد علاقه من از این کتاب هستند:
۱. قرار دادن یک بچه در آگهی تبلیغاتی شما آن را موثرتر میکند.
۲. اگر میخواهید با کسی صحبت کنید تا خرید کند، شخصا ملاقات کنید و با گوش راست او صحبت کنید.
۳. عنصر غافلگیری یکی از بهترین راهها برای جلب توجه افراد است تا بیشتر خرید کنند.
Let’s dive right in to discover the secrets of psychology that make selling easier!
بیایید برای کشف اسرار روانشناسی که فروش را آسانتر میکند، به سراغ این کتاب برویم!
Lesson 1: Ads are more effective when they contain pictures of babies.
درس ۱: تبلیغات زمانی موثرتر است که حاوی تصاویر بچهها باشد.
If you’re scrolling through social media, how often do you stop on posts that only contain text? I find myself paying attention to anything with images more than anything else.
اگر در رسانههای اجتماعی پیمایش میکنید، هر چند وقت یکبار روی پستهایی که فقط حاوی متن هستند توقف میکنید؟ من متوجه میشوم که بیشتر از هر چیز به پستهایی با تصاویر توجه میکنم.
But not all pictures are created equally when it comes to marketing. It’s always better to use photos of people’s faces to get more attention. And the best way to get people to notice you is to include a baby’s face!
اما وقتی صحبت از بازاریابی به میان میآید، همه تصاویر به طور یکسان ایجاد نمیشوند. همیشه بهتر است از عکسهای چهره افراد برای جلب توجه بیشتر استفاده کنید. و بهترین راه برای جلب توجه مردم این است که صورت یک بچه را قرار دهید!
Research confirms this, too. Scientists have found that it only takes a few hundred milliseconds for the part of the brain associated with emotion to light up after seeing a picture of a baby.
تحقیقات نیز این موضوع را تایید میکند. دانشمندان دریافتهاند که تنها چند صد میلی ثانیه طول میکشد تا بخشی از مغز که با احساسات مرتبط است، پس از دیدن عکس یک بچه روشن شود.
This makes sense evolutionarily as well. Babies can’t take care of themselves and are more vulnerable to predators. If they pull at our feelings, however, we take care of them and their odds of surviving increase. It’s hard-wired into everyone to pay attention to babies’ faces, so use them!
این از نظر تکاملی نیز منطقی است. بچهها نمیتوانند از خود مراقبت کنند و در برابر شکارچیان آسیبپذیرتر هستند. با این حال، اگر آنها احساسات ما را جلب کنند، ما از آنها مراقبت میکنیم و شانس آنها برای زنده ماندن افزایش مییابد. توجه به چهره بچهها ذاتی است، بنابراین از آنها استفاده کنید!
And for some more bonus attention points, make the baby in your image look at what you’re trying to sell. James Breeze, a usability specialist from Australia, teaches that our eyes will go to wherever the people in an ad are looking.
و برای افزایش توجه به، در تصویر خود، کودک را با نگاه کردن به آنچه میخواهید بفروشید، به تصویر بکشید. جیمز بریز، متخصص کاربردپذیری از استرالیا، آموزش میدهد که چشمان ما به سمت هر جایی که افراد در آگهی نگاه میکنند خواهد رفت.
In simple terms, when you use the face of an infant that is looking at the viewer, people will just look at them. But if the kid is looking at a subscription box, product, or headline, that’s where your audience will direct their eyes!
به عبارت ساده، وقتی از چهره کودکی استفاده میکنید که به بیننده نگاه میکند، مردم فقط به او نگاه میکنند. اما اگر کودک به جعبه سابسکریبشن، محصول یا سرتیتر نگاه میکند، اینجاست که مخاطبان شما چشمان خود را معطوف میکنند!
Lesson 2: Meet with people in person and speak into their right ear to make them more likely to listen to you.
درس ۲: شخصا با افراد ملاقات کنید و با گوش راست آنها صحبت کنید تا بیشتر به شما گوش دهند.
Engaging people’s senses is another powerful tool of persuasion that Dooley teaches. And one of the best ways to take advantage of this is by marketing to people in person.
درگیر کردن حواس مردم یکی دیگر از ابزارهای قدرتمند متقاعدسازی است که دولی آموزش میدهد و یکی از بهترین راهها برای استفاده از این مزیت، بازاریابی حضوری برای افراد است.
Some might argue that getting right to business is important, but this doesn’t usually work so well. Instead, start with small talk and you’ll see a much better end result.
برخی ممکن است استدلال کنند که پرداختن به کسب و کار مهم است؛ اما این روش معمولا به خوبی کار نمیکند. در عوض، با صحبتهای کوچک شروع کنید تا نتیجه نهایی بسیار بهتری ببینید.
Perhaps you’ve heard of the ultimatum game. Two participants get an amount of money and one gets to split it while the other has to choose whether or not to take the split. If the individual deciding whether to accept the offer declines, neither wins.
شاید نام بازی اولتیماتوم را شنیده باشید. دو شرکتکننده مقداری پول دریافت میکنند و یکی میتواند آن را تقسیم کند، در حالی که دیگری باید انتخاب کند که تقسیم را بپذیرد یا نه. اگر فردی که تصمیم میگیرد پیشنهاد را بپذیرد آن را رد کند، هیچ کدام برنده نمیشوند.
This sounds fun, but what does this have to do with the power of small talk when selling? Research by Al Roth shows that letting the subjects talk before the game has dramatic effects on outcomes. 83% more offers are fair, and only 5% get rejected. In other words, casual conversation goes a long way!
جالب به نظر میرسد، اما چه ربطی به قدرت حرف زدن در هنگام فروش دارد؟ تحقیقات ال روث نشان میدهد که اجازه حرف زدن دادن به شرکتکنندهها قبل از بازی، تاثیرات چشمگیری بر نتایج دارد. ۸۳٪ پیشنهادات بیشتر منصفانه هستند و فقط ۵٪ رد میشوند. به عبارت دیگر، مکالمه گاه به گاه تا حد زیادی پیش میرود!
And as long as you’re talking to someone, make sure that you’re on their right side. Studies done by scientists at the University Gabriele d’Annunzio in Italy discovered that people trust information spoken into the right ear. Even when making requests you have a higher chance of success by following this pattern.
و تا زمانی که دارید با کسی صحبت میکنید، مطمئن شوید که در سمت راست او هستید. مطالعات انجام شده توسط دانشمندان دانشگاه گابریل دی آنونزیو در ایتالیا نشان داد که مردم به اطلاعاتی که در گوش راستشان گفته میشود اعتماد دارند. با پیروی از این الگو حتی هنگام ارائه درخواست هم شانس موفقیت بیشتری خواهید داشت.
One place the researchers observed this was in nightclubs. They discovered that most people talked into each other’s right ears. In testing this by asking people for cigarettes, they had more success by speaking into their right ear.
یکی از مکانهایی که محققان این موضوع را مشاهده کردند، در کلوپهای شبانه بود. آنها متوجه شدند که بیشتر مردم با گوش راست یکدیگر صحبت میکنند. در آزمایش این موضوع با درخواست سیگار از افراد، آنها با صحبت کردن در گوش راستشان موفقیت بیشتری داشتند.
Lesson 3: To get people’s attention and make them buy more, surprise them.
درس ۳: برای جلب توجه مردم و وادار کردنشان به خرید بیشتر، آنها را غافلگیر کنید.
Pineapples!
آناناسها!
I’ll bet you weren’t expecting that one, were you? But you’re probably listening to me now, right? That’s because I surprised you with something you didn’t expect. Let’s look at how this works on a psychological level.
شرط میبندم که انتظار آن را نداشتی، نه؟ اما احتمالا اکنون به من گوش میدهید، درست است؟ دلیل آن این است که من شما را با چیزی که انتظارش را نداشتید غافلگیر کردم. بیایید ببینیم که چگونه این در سطح روانشناختی کار میکند.
UK researchers have identified the hippocampus as the place in our brains that allows us to predict what will happen next. This small part of the brain uses the sequence of events that we normally follow when we get certain cues to anticipate the next event.
محققان بریتانیایی هیپوکامپ را به عنوان مکانی در مغز شناسایی کردهاند که به ما امکان میدهد اتفاقات بعدی را پیشبینی کنیم. این بخش کوچک مغز از توالی رویدادهایی استفاده میکند تا معمولا زمانی که نشانههای خاصی به دست میآوریم برای پیشبینی رویداد بعدی آنها را استفاده کنیم.
For example, when your brain saw “Lesson 3” above, it used the information it got when you read what came in lessons 1 and 2 to predict what would happen next. When I used the surprising word pineapple first instead of going into why surprise works, it got you to react.
به عنوان مثال، وقتی مغز شما «درس ۳» را در بالا دید، از اطلاعاتی که هنگام خواندن مطالب دروس ۱ و ۲ به دست آورد برای پیشبینی اتفاقات بعدی استفاده کرد. زمانی که من ابتدا به جای اینکه به این موضوع بپردازم که چرا غافلگیری عمل میکند، از کلمه غافلگیرکننده آناناس استفاده کردم، شما را وادار به واکنش کرد.
One way you can practice this is by replacing a word in a common phrase. If you have a coffee shop, for example, you might use “coffee it up” instead of “cough it up.” You can also try to surprise people with a unique design or image as well.
یکی از راههایی که میتوانید این کار را انجام دهید، جایگزین کردن یک کلمه در یک عبارت رایج است. برای مثال، اگر کافیشاپ دارید، میتوانید بهجای «cough it up» از «coffee it up» استفاده کنید. همچنین میتوانید سعی کنید با طراحی یا تصویر منحصربهفرد، مردم را شگفتزده کنید.
This technique even dates back to the days and writings of Shakespeare. He would often misuse words or invent new words altogether. Some scholars say that this is the main reason that his writings are so popular even today.
این تکنیک حتی به روزها و نوشتههای شکسپیر برمیگردد. او اغلب از کلمات سوءاستفاده میکرد یا کلا کلمات جدیدی ابداع میکرد. برخی از محققان میگویند که این همان دلیل اصلی محبوبیت نوشتههای او حتی برای امروز است.
So if you want to make people pay attention to whatever you’re selling, put a bird on it. I mean, surprise them!
بنابراین اگر میخواهید مردم را وادار کنید به هر چیزی که میفروشید توجه کنند، یک پرنده روی آن قرار دهید. یعنی غافلگیرشان کنید!
Brainfluence Review
مروری بر کتاب نفوذهن
Brainfluence is an awesome and super useful book. I really like psychology, and seeing how it applies to selling is really fascinating. These tips might seem small, but I’m certain that trying them out is going to have a big impact on your sales!
نفوذهن یک کتاب عالی و فوقالعاده مفید است. من واقعا روانشناسی را دوست دارم و دیدن اینکه چگونه در فروش کاربرد دارد واقعا جذاب است. این نکات ممکن است کوچک به نظر برسند، اما مطمئنم که امتحان کردن آنها تاثیر زیادی بر فروش شما خواهد داشت!
Who would I recommend the Brainfluence summary to?
خلاصه کتاب نفوذهن را به چه کسی توصیه میکنم؟
The 38-year-old blogger who would like to know how to get people to listen to him more, the 24-year-old marketing student that is doing summer sales, and anyone whose job requires them to sell.
وبلاگ نویس ۳۸ سالهای که دوست دارد بداند چگونه مردم را وادار کند بیشتر به صحبتهای او گوش دهند، دانشجوی ۲۴ ساله بازاریابی که فروش تابستانی انجام میدهد و هر کسی که شغلش مستلزم فروش است.