Cashvertising Summary
خلاصه کتاب تبلیغات پولساز
1-Sentence-Summary: Cashvertising teaches you how to become an expert at marketing by using techniques like using the power of authority, following the three steps of writing a perfect headline, and appealing to the eight basic desires people have instead of spending millions on ads.
خلاصه کتاب تبلیغات پولساز در یک جمله: کتاب Cashvertising به شما میآموزد که چگونه با استفاده از تکنیکهایی مانند استفاده از قدرت اقتدار، پیروی از سه مرحله نوشتن یک تیتر کامل، و جذب هشت خواسته اساسی افراد، به جای صرف میلیونها دلار برای تبلیغات، در بازاریابی متخصص شوید.
Favorite quote from the author:
نقلقول مورد علاقه نویسنده:
Have you ever stopped to watch a YouTube ad? Most often we skip them, but occasionally, one catches our eye and we listen. What is it about those that hook us? Is there a way to tap into this power?
آیا تا به حال برای تماشای یک تبلیغ یوتیوب توقف کردهاید؟ اغلب ما آنها را نادیده میگیریم، اما گاهی اوقات، یکی از آنها توجه ما را جلب میکند و به آن گوش میدهیم. چه چیزی درباره آنهایی که ما را به دام میاندازند (توجه ما را جلب میکنند) وجود دارد؟ آیا راهی برای استفاده از این قدرت وجود دارد؟
That’s exactly what Drew Eric Whitman explains in his book Cashvertising: How to Use More than 100 Secrets of Ad-Agency Psychology to Make Big Money Selling Anything to Anyone. In no time, this book will help you use the power of psychology to make appealing advertisements that get people to buy.
این دقیقا همان چیزی است که درو اریک ویتمن در کتاب خود به نام «تبلیغات پولساز: چگونه از ۱۰۰ راز روانشناسی شرکتهای تبلیغاتی برای کسب درآمد بالا از فروش هر چیزی به هر کسی استفاده کنید» توضیح میدهد. این کتاب در کوتاهترین زمان، به شما کمک میکند تا از قدرت روانشناسی برای ایجاد تبلیغات جذابی استفاده کنید که مردم را به خرید وادار کند.
Here are 3 of the greatest marketing lessons I’ve got out of this book:
Humans have eight core desires that you must appeal to for marketing success.
Follow these three steps to craft a persuasive headline that gets people to click and read.
Writing longer articles won’t scare people away but is proven to draw them in better than shorter copy.
در اینجا ۳ تا از بهترین درسهای بازاریابی که از این کتاب گرفتهام آورده شده است:
۱. انسانها هشت خواسته اصلی دارند که برای موفقیت در بازاریابی باید به آنها متوسل شوید.
۲. این سه مرحله را دنبال کنید تا یک عنوان متقاعدکننده ایجاد کنید که مردم را وادار به کلیک کردن و خواندن کند.
۳. نوشتن مقالات طولانیتر مردم را نمیترساند؛ اما ثابت شده است که آنها را بهتر از نسخههای کوتاهتر به سمت شما میکشد.
Ready to learn how to make some ca$h from your advertising? Let’s go!
آیا آمادهاید که یاد بگیرید چگونه از تبلیغات خود مقداری پول نقد بدست آورید؟ بیایید شروع کنیم!
Lesson 1: To have a successful marketing campaign, you need to know and appeal to the eight core desires of people.
درس ۱: برای داشتن یک کمپین بازاریابی موفق، باید هشت خواسته اصلی افراد را بشناسید و به آنها متوسل شوید.
Marketing is just applied psychology. Those that are best at getting people to buy know the most about human nature. So what is it that they know that the rest of us don’t?
بازاریابی فقط روانشناسی کاربردی است. آنهایی که در ترغیب مردم به خرید بهتر عمل میکنند، بیشتر ماهیت انسان را میشناسند. پس چه چیزی است که آنها میدانند و بقیه ما نمیدانیم؟
It’s all about hitting the right triggers for people, which come from eight core desires, also known as the Life-Force 8 (LF8). These are wired into our brains and are what helped our ancestors survive. They are:
Staying alive
Food and water
Safety and freedom from pain
Sexual companionship
Good living conditions
Protecting those we love
Approval from others
Becoming excellent
همه چیز درباره ضربه زدن به محرکهای مناسب افراد است، که از هشت خواسته اصلی انسانها میآیند؛ اینخواستهها همچنین به عنوان نیروی زندگی ۸ (ال اف ۸) شناخته میشود. اینها به مغز ما متصل شده و همان چیزهایی است که به اجداد ما کمک کرده تا زنده بمانند. این نیازها شامل موارد زیر است:
۱. زنده ماندن
۲. غذا و آب
۳. ایمنی و رهایی از درد
۴. همراهی جنسی
۵. شرایط زندگی خوب
۶. محافظت از کسانی که دوستشان داریم
۷. تایید دیگران
۸. عالی شدن
More sales come from these eight motives than every other human want combined. This is because when these needs aren’t met we feel tension pulling us to satisfy them. Hunger, for example, makes us eat, thus fulfilling our need for food. The pattern here is simple:
Tension → Desire → Action
بیشتر فروش از این هشت انگیزه حاصل میشود تا مجموع چیزهای دیگری که انسانها میخواهند. دلیلش این است که وقتی این نیازها برآورده نمیشوند، احساس تنش میکنیم که ما را به سمت ارضا کردن آنها میکشد. برای مثال گرسنگی ما را وادار به خوردن میکند و در نتیجه نیاز ما به غذا را برطرف میکند. الگوی آن ساده است:
تنش ← خواستن ← اقدام
Imagine you’re selling cat food, for example. Let’s say you’ve got a special mouse and cucumber smoothie to offer and you want to appeal to one of the LF8. Outline the tension, which will make the consumer think of their desire and make them act to fulfill it. You might try this by focusing on the owner’s devotion to protecting his pet.
برای مثال تصور کنید که در حال فروش غذای گربه هستید. فرض کنید یک اسموتی مخصوص موش و خیار برای ارائه دارید و میخواهید به یکی از الاف۸ متوسل شوید. تنشی را ترسیم کنید که باعث میشود مصرفکننده به خواسته خود فکر کرده و او را وادار کند که برای تحقق آن اقدام کند. ممکن است این کار را با تمرکز بر تعهد مالک برای محافظت از حیوان خانگی خود امتحان کنید.
To appeal to this desire, identify the tension that’s preventing their cat’s safety. You could say that the animal may go blind from not having enough taurine because cats can’t produce it on their own. Then introduce your smoothie, which has a lot of taurine in it, as the solution to their need to protect their pet.
برای جلب توجه به این میل، تنشی را که از امنیت گربه آنها جلوگیری میکند، شناسایی کنید. میتوان گفت که حیوان ممکن است به دلیل نداشتن تورین کافی کور شود زیرا گربهها نمیتوانند آن را به تنهایی تولید کنند. سپس اسموتی خود را که مقدار زیادی تورین در آن وجود دارد به عنوان راهحلی برای نیاز آنها به محافظت از حیوان خانگی، معرفی کنید.
Lesson 2: A persuasive headline that gets people to click and read is as simple as following three steps.
درس ۲: یک عنوان متقاعدکننده که افراد را وادار به کلیک و خواندن میکند به سادگیِ انجام این سه مرحله است.
Most titles aren’t exciting enough to get people interested. It’s estimated that 60% of those that see an ad only look at the headline!
اکثر عناوین به اندازه کافی هیجانانگیز نیستند تا علاقه مردم را جذب کنند. تخمین زده میشود که ۶۰٪ از کسانی که یک تبلیغ را میبینند فقط به عنوان آن نگاه میکنند!
This is why you need to use the following three tips to make sure that you can grab people’s attention enough to get them to read the entire article. Here they are:
- Start with the biggest benefits first.
- Check that you’re appealing to the right audience.
- Use action words to make the perfect headline.
به همین دلیل است که باید از سه نکته زیر استفاده کنید تا مطمئن شوید که میتوانید توجه افراد را به اندازه کافی جلب کنید تا آنها را به خواندن کل مقاله وادار کنید. این سه نکته عبارتاند از:
۱. ابتدا با بزرگترین مزایا شروع کنید.
۲. بررسی کنید که برای مخاطب مناسب خود جذاب هستید.
۳. از کلمات عملی (ببینید، بخوانید، …) برای ساختن تیتری کامل استفاده کنید.
Let’s explore each of these further.
بیایید هر یک از اینها را بیشتر بررسی کنیم.
All your customers care about is how your offering is going to change their life for the better. If they don’t see an immediate benefit that’s significant enough to make them read on, they’ll leave. So it pays to have the most persuasive part, which is the greatest perk, first.
تمام چیزی که مشتریان شما به آن اهمیت میدهند این است که چگونه پیشنهاد شما زندگی آنها را به سمت بهتر شدن تغییر میدهد. اگر آنها فورا فایدهای که به اندازه کافی قابل توجه است را نبینند، شما را ترک خواهند کرد. بنابراین، در ابتدا داشتن متقاعدکنندهترین بخش، که بزرگترین مزیت هم است، نتیجهاش را خواهد داد.
Next, make sure that the wording you’re using catches the eyes of the type of people that you’re marketing to.
در مرحله بعد، مطمئن شوید عبارتی که استفاده میکنید، نظر افرادی را که برای آنها بازاریابی میکنید جلب کند.
Real business success happens when you match the right product with the type of people that really need it. If you’re selling chocolate pastries, for example, you probably won’t appeal to someone with the word “masterpiece" in your title. They’re more likely to go for something that appeals to their identity as a chocoholic instead.
موفقیت واقعی در کسب و کار زمانی اتفاق میافتد که محصول مناسب را با افرادی که واقعا به آن نیاز دارند مطابقت دهید. برای مثال، اگر شیرینیهای شکلاتی میفروشید، احتمالا کسی را با کلمه «شاهکار»در عنوانتان جذب نخواهید بود. آنها به احتمال زیاد به سراغ چیزی بروند که هویتشان را به عنوان یک شکلاتدوست جذب کند.
And last, use powerful words in your headlines to catch people’s attention. Good examples include “how,” “new,” “free,” and “just released.”
و در آخر، از کلمات قدرتمند در عناوین خود استفاده کرده تا توجه مردم را به خود جلب کنید. مثالهای خوب عبارتند از «چگونه»، «جدید»، «رایگان» و «تازه منتشر شده».
Lesson 3: Shorter articles don’t do as well as longer ones for drawing people in.
درس ۳: مقالههای کوتاهتر به اندازه مقالات طولانیتر برای جذب افراد مفید نیستند.
People are busy these days. They probably don’t have time to read an in-depth article, right? Although a lot of marketers think this way, it’s actually not true. People like to get the details of purchases they’re considering. And if you give that information, they’ll keep reading, even if the copy is long.
مردم این روزها سرشان شلوغ است. احتمالا وقت ندارند یک مقاله طولانی بخوانند، درست است؟ اگرچه بسیاری از بازاریابان اینگونه فکر میکنند؛ اما در واقع درست نیست. مردم دوست دارند جزئیات خریدهایی را که در نظر دارند به دست آورند. و اگر شما این اطلاعات را بدهید، آنها به خواندن ادامه خواهند داد، حتی اگر نسخه طولانی باشد.
This works for all kinds of people and products. If a person really wants to buy something, they’ll want as much of the specs as possible. And the better you provide this by really going deep on it, the better your chances of convincing them to buy.
این موضوع برای انواع افراد و محصولات کار میکند. اگر شخصی واقعا بخواهد چیزی بخرد، تا آنجا که ممکن است مشخصات آن را میخواهد. و هرچه این را با عمیقتر کردن آن ارائه دهید، شانس بیشتری برای متقاعد کردن آنها به خرید خواهید داشت.
Take this new 16” MacBook Pro” I’m writing on right now. I’d been researching it for months before finally deciding to get it. I read all kinds of detailed articles and watched in-depth YouTube reviews. Every new feature I learned about made me want it even more. By the time I went into a store to test it out, I was sold. It was only a matter of a few days before I got it.
این «مک بوک پرو» ۱۶ اینچی جدید را که در حال حاضر روی آن مینویسم، در نظر بگیرید. من ماهها در حال تحقیق در مورد آن بودم تا اینکه در نهایت تصمیم به خرید آن گرفتم. انواع مقالههای مفصل را خواندم و بررسیهای عمیق یوتیوب را تماشا کردم. هر ویژگی جدیدی که در مورد آن یاد میگرفتم باعث میشد آن را بیشتر بخواهم. زمانی که برای تست آن به فروشگاه رفتم، آن را خریدم. فقط چند روز طول کشید تا آن را به دست آوردم.
This brings up another important point about advertisements. It didn’t always matter what the title of the articles or videos were. I was interested so I was going to buy it anyway.
این موضوع نکته مهم دیگری را در مورد تبلیغات مطرح میکند. همیشه مهم نیست که عنوان مقالهها یا ویدیوها چه باشد. من به آن علاقهمند بودم بنابراین به هر حال قصد خرید آن را داشتم.
The length of the content I saw didn’t discourage me from consuming it, in fact it only made me more excited to buy. This same thing will happen for your consumers if you have a long copy too!
طولانی بودن محتوایی که دیدم من را از مصرف آن منصرف نکرد، در واقع فقط من را برای خرید آن هیجانزدهتر کرد. اگر شما نیز یک نسخه طولانی [از محتوای محصول خود] داشته باشید، همین اتفاق برای مصرفکنندگان شما هم خواهد افتاد!
Cashvertising Review
مروری بر کتاب تبلیغات پولساز
I enjoyed Cashvertising but also think that some things have changed in the time since 2008 when Whitman wrote it. The mention of ads in a magazine, for example, feels a bit outdated. However, the principles around human nature and online content are timeless and give great tips we can use even today.
من از کتاب Cashvertising لذت بردم، اما همچنین فکر میکنم که برخی چیزها از سال ۲۰۰۸ که ویتمن آن را نوشت، تغییر کرده است. به عنوان مثال، ذکر تبلیغات در یک مجله، کمی قدیمی به نظر میرسد. با این حال، اصول مربوط به ماهیت انسان و محتوای آنلاین بیانتها هستند و این کتاب نکات بسیار خوبی را ارائه میدهد که حتی امروز هم میتوانیم از آنها استفاده کنیم.
Who would I recommend the Cashvertising summary to?
خلاصه کتاب تبلیغات پولساز را به چه کسی توصیه میکنم؟
The 34-year-old blogger who feels like they know next to nothing about marketing, the 56-year-old business executive that wants to understand consumers better to cater to their needs, and anyone that would like to get better at selling.
وبلاگ نویس ۳۴ ساله که احساس میکند تقریبا چیزی در مورد بازاریابی نمیداند، مدیر اجرایی کسب و کار ۵۶ سالهای که میخواهد مصرفکنندگان را بهتر درک کند تا نیازهای آنها را برآورده کند و هر کسی که دوست دارد در فروش، بهتر شود.