خلاصه کتاب رایگان جادوی بزرگ اثر الیزابت گیلبرت

در این بخش خلاصه کتاب رایگان جادوی بزرگ اثر الیزابت گیلبرت را ارائه خواهیم داد.

خلاصه کتاب رایگان جادوی بزرگ اثر الیزابت گیلبرت

Big Magic Summary

خلاصه کتاب رایگان جادوی بزرگ اثر الیزابت گیلبرت

Sentence-Summary: Big Magic is the book that’ll give you the courage you need to pursue your creative interests by showing you how to deal with your fears, notice ideas and act on them and take the stress out of creation.

خلاصه جادوی بزرگ در یک جمله: جادوی بزرگ کتابی است که به شما شجاعت لازم برای دنبال کردن علایق خلاقانه‌‌تان را می‌دهد و به شما نشان می‌دهد چگونه با ترس‌های خود کنار بیایید، به ایده‌ها توجه کنید و بر اساس آن‌ها عمل کنید و استرس را از خلق کردن دور کنید.

Favorite quote from the author:

Elizabeth Gilbert is best known for publishing the international bestseller Eat, Pray, Love in 2006, which was turned into a movie with Julia Roberts in 2010.

Eat, Pray, Love is Gilbert‘s memoir of the year she spent traveling the world after getting a divorce, where she focused on food in Italy, found her spirituality in India and ultimately fell in love again in Bali. The book spent almost 200 weeks on The New York Times bestseller list. Big Magic is a non-fiction book that describes her creative process.

It’ll teach you how to be creative in spite of your fears, how ideas work, where creativity comes from, and how you can make sure your creativity keeps flowing freely.

نقل قولی از نویسنده:

الیزابت گیلبرت بیشتر به خاطر انتشار کتاب پرفروش بین المللی «بخور، دعا کن، عشق بورز» در سال ۲۰۰۶ شناخته می‌شود که در سال ۲۰۱۰ با همکاری جولیا رابرتز به فیلم تبدیل شد.

بخور، دعا کن، عشق بورز، خاطرات سالی است که گیلبرت پس از طلاق در سفر به دور دنیا گذراند، جایی که در ایتالیا روی غذا تمرکز کرد، معنویت خود را در هند یافت و در نهایت دوباره در بالی عاشق شد. این کتاب تقریبا ۲۰۰ هفته در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز بود. جادوی بزرگ کتابی غیرداستانی است که روند خلاقیت او را توصیف می‌کند.

کتاب جادوی بزرگ به شما می‌آموزد که چگونه با وجود ترس‌هایتان خلاق باشید، ایده‌ها چگونه کار می‌کنند، خلاقیت از کجا می‌آید و چگونه می‌توانید مطمئن شوید که خلاقیت شما به‌شکلی آزادانه جریان دارد.

Here are 3 lessons to get you started:

  1. Let your fears coexist with your passions.

  2. Give yourself permission to create.

  3. Keep your day job to fuel your creative affair.

در ادامه ۳ درس از این کتاب را بخوانید:

۱. اجازه دهید ترس‌هایتان با علایقتان همراه باشد.

۲. به خودتان اجازه خلق کردن دهید.

۳. به کار روزانه خود ادامه دهید تا برای کار خلاقانه منبع پول و انرژی داشته باشید.

Got a novel inside you? A painting that wants to come out? Let’s get creative!

رمانی درونت داری؟ تابلویی درونت داری که می‌خواهد بیرون بیاید؟ پس بیایید خلاق باشیم!

1: Let your fears coexist with your passions.

۱: اجازه دهید ترس‌های شما با علایق شما همزیستی کنند.

There’s a lot of talk out there these days that you “have to overcome your fears.” As if somehow, you could do something, and that would magically make them go away forever. That’s not the case. Steven Pressfield has shown us that artists who truly care will always have to face their fears, even long after they’ve become huge successes.

این روزها صحبت‌های زیادی وجود دارد که می‌گویند «باید بر ترس‌های خود غلبه کنید». انگار به نوعی، می‌توانید کاری انجام دهید که به شکلی جادویی باعث می‌شود برای همیشه آن ترس‌ها از بین بروند. اما اینطور نیست. استیون پرسفیلد به ما نشان داده است که هنرمندانی که واقعا به آن‌ها (ترس‌ها) اهمیت می‌دهند، همیشه باید با ترس‌های خود روبه‌رو شوند، حتی مدت‌ها پس از این که به موفقیت‌های بزرگی دست یافته باشند.

Elizabeth Gilbert agrees. She says instead of overcoming your fears, just get comfortable with them. Let your curiosity take the wheel, and put your fears into the backseat. They’re more than welcome to join the ride and give feedback, but you won’t take any detours because of them, nor let them take the wheel. Your fears are supposed to stay around and remind you of the things that are important to you. Nothing more, nothing less.

الیزابت گیلبرت موافق است. او می‌گوید به‌جای غلبه بر ترس‌های خود، با آن‌ها راحت باشید. بگذارید کنجکاوی شما فرمان را در دست بگیرد و ترس‌هایتان را روی صندلی عقب قرار دهید. آن‌ها بیشتر برای این آمده‌اند که به گردش بپیوندند و بازخورد بدهند. اما شما به خاطر آن‌ها از هیچ مسیر انحرافی استفاده نمی‌کنید و همینطور به آن‌ها اجازه نمی‌دهید فرمان را در دست بگیرند. ترس‌های شما قرار است در اطراف باقی بمانند و چیزهایی را که برای شما مهم است یادآوری کنند. نه چیزی کمتر نه چیزی بیشتر.

So, learn to let your fears and passions coexist, and it’ll help you move on and write the next page, take the next stroke with your painting brush or record the next karaoke video – no matter what anyone thinks, including you.

بنابراین، یاد بگیرید که اجازه دهید ترس‌ها و علایقتان با هم وجود داشته باشند و این به شما کمک می‌کند ادامه دهید و صفحه بعدی را بنویسید، حرکت بعدی را با قلموی نقاشی خود انجام دهید یا ویدیوی بعدی کارائوکه را ضبط کنید، مهم نیست که دیگران چه فکری می‌کنند؛ از جمله خود شما.

Lesson 2: Give yourself permission to create, even if you start at zero.

درس ۲: به خودتان اجازه خلق کردن دهید، حتی اگر از صفر شروع می‌کنید.

The thought “I’m going to start a daily blog” sounds great in your head – for about 12 seconds. Then the fears and doubts kick in.

فکر «من می‌خواهم یک وبلاگ روزانه راه‌اندازی کنم» در ذهن شما عالی به نظر می‌رسد؛ برای حدود ۱۲ثانیه. سپس ترس‌ها و تردیدها وارد می‌شوند.

“You’ll run out of things to say after a week.” “You don’t have the discipline to publish daily.” “You’ll produce a ton of crap.”

«بعد از یک هفته چیزی برای گفتن نمی‌ماند.» «نظم لازم برای انتشار پست روزانه را ندارید.» «یک عالمه محتوای مزخرف تولید خواهید کرد.»

Ahh, self-talk, where would we be without it? This little conversation is one I had in my own head before starting this very site. But I went ahead and gave myself permission to do it anyway.

آه، حرف زدن با خود، بدون آن کجا بودیم؟ این مکالمه کوچکی است که من قبل از راه‌اندازی این سایت در ذهن خود داشتم. اما جلو رفتم و به خودم اجازه دادم در هر صورت این کار را انجام دهم.

Sure, the first summaries on here aren’t nearly as good as some of the newer ones, but being okay with producing something that’s not as good is exactly what I needed to do before I was able to get here in the first place.

مطمئنا، اولین خلاصه‌های موجود در اینجا تقریبا به‌خوبی برخی از موارد جدیدتر نیستند، اما راحت بودن با تولید چیزی که به آن خوبی هم نیست، دقیقا همان کاری است که قبل از این که بتوانم در وهله اول به اینجا برسم، باید انجام می‌دادم.

You have a right to create. No matter where you’re starting from. Whether you have always had a talent, or start at absolute zero. Tell yourself that. Say it out loud.

شما حق دارید خلق کنید. مهم نیست از کجا شروع می‌کنید. چه همیشه استعداد داشته باشید، چه از صفر مطلق شروع کنید. این را به خودت بگو. این را بلند بگو.

“I’m a writer.”

«من یک نویسنده هستم.»

“I’m a painter.”

«من یک نقاش هستم.»

“I’m a singer.”

«من یک خواننده هستم.»

Announce to yourself and the world that you’re here to chase your passion, regardless of rejections and reactions. Being authentic is much more important than being original and the latter always follows the former eventually, so don’t worry too much starting out and just get going.

به خود و جهان اعلام کنید که برای تعقیب اشتیاق خود، صرف نظر از رد شدن و واکنش‌ها، اینجا هستید. قابل اعتماد بودن بسیار مهم‌تر از اصیل بودن است و دومی همیشه در نهایت از اولی پیروی می‌کند، بنابراین خیلی نگران شروع کار نباشید و فقط شروع کنید.

Lesson 3: Keep your day job to fuel your love affair with creativity.

درس ۳: به کار روزانه خود ادامه دهید تا رابطه عاشقانه خود را با خلاقیت تقویت کنید.

We all know that one hipster guy or girl from high school, who’d spent his or her entire time writing songs and playing the guitar and now plays the bi-weekly show at a local pub, but never got a real job.

همه ما یک دختر یا پسر هیپستر (همراه با مد روز) از دبیرستان، که تمام وقت خود را صرف نوشتن آهنگ و نواختن گیتار کرده بود و اکنون دو هفته یکبار در یک بار محلی آهنگ می‌نوازد، اما هرگز شغل واقعی پیدا نکرد را می‌شناسیم.

That’s the cliché version of “an artist’s life” and it’d best stay that way, because it often chokes your creativity, due to the stress of having to pay your bills with your art.

این نسخه کلیشه‌ای از «زندگی یک هنرمند» است و بهتر است همینطور بماند، زیرا استرس ناشی از پرداخت صورت‌حساب‌هایتان با هنرتان، اغلب خلاقیت شما را خفه می‌کند.

Imagine having to sing every day at a place you don’t like for people you don’t care about. After you come home to your tiny broom closet of an apartment, would you still have the energy to create more? Probably not.

تصور کنید مجبورید هر روز در جایی که دوست ندارید برای افرادی که برایتان مهم نیست آواز بخوانید. بعد از این که به خانه در کمد جادویی کوچک خود در یک آپارتمان آمدید، آیا هنوز انرژی بیشتری برای خلق کردن دارید؟ احتمالا نه.

Elizabeth Gilbert suggests an often critiqued, but incredibly stress-free approach: Keep your day job, and let it fuel your creative affair. Having a day job that pays the bills, that’s not necessarily related to your art, will give you the safety and freedom to practice your creative art guilt-free.

الیزابت گیلبرت رویکردی را پیشنهاد می‌کند که اغلب مورد انتقاد قرار می‌گیرد؛ اما به‌طور باورنکردنی بدون استرس است: به کار روزانه خود ادامه دهید و اجازه دهید انرژی خلاقیت شما را تامین کند. داشتن یک شغل روزانه که قبض‌ها را پرداخت می‌کند، که لزوما به هنر شما مرتبط نیست، به شما امنیت و آزادی می‌دهد تا هنر خلاقانه خود را بدون احساس گناه انجام دهید.

Imagine having an affair with writing, for example. Every day after work, you could lock yourself up in your room and write away, free from worry about paying the bills or where to get the next client.

تصور کنید که مثلا با نویسندگی رابطه خوبی داشته باشید. هر روز بعد از کار، می‌توانید خود را در اتاقتان حبس کنید و بنویسید؛ بدون نگرانی در مورد پرداخت قبوض یا این که مشتری بعدی را از کجا بیاورید.

Nobody can guarantee you that you’ll be successful, and forcing yourself to create something that’ll make you famous and wealthy fast will suck all the fun out of creating. How can you possibly create your best work like that?

هیچ کس نمی‌تواند تضمین کند که موفق خواهید شد، و مجبور کردن خود به ایجاد چیزی که سریع شما را مشهور و ثروتمند کند، تمام لذت خلق کردن را از بین می‌برد. چگونه می‌توانید بهترین اثر خود را به این شکل خلق کنید؟

Big Magic Review

مروری بر کتاب جادوی بزرگ

I stumbled across this summary when it was recently added to Blinkist’s library. When a coaching client suggested it to me again, I thought I’d give it a shot. What a wonderful way of looking at creativity! Gilbert’s ideas are mostly common-sense, but the way she formulates them makes them ring powerfully inside your ears for weeks and months to come.

زمانی که اخیرا به کتابخانه Blinkist اضافه شد، به طور تصادفی با این خلاصه کتاب برخورد کردم. وقتی مشاور خرید دوباره آن را به من پیشنهاد داد، فکر کردم که آن را امتحان کنم. چه نگاه شگفت‌انگیزی برای تماشای خلاقیت! ایده‌های گیلبرت عمدتا منطقی است؛ اما روشی که او آن‌ها را فرموله می‌کند برای هفته‌ها و ماه‌های آینده صدایی را در گوش‌های شما به زنگ درمی‌آورد.

It has an “it’s okay, I started small too” kind of vibe to it, which I think is something many many artists need to hear before even finding the courage to start. That’s why Big Magic is perfect in helping you do exactly that.

این یک حس «اشکالی ندارد، من هم از کوچک شروع کردم» دارد، که فکر می‌کنم چیزی است که بسیاری از هنرمندان قبل از یافتن شجاعت شروع، به شنیدن آن نیاز دارند. به همین دلیل است که کتاب Big Magic برای کمک به شما در انجام این کار، عالی است.