Sentence-Summary: Getting Things Done is a manual for stress-free productivity, which helps you set up a system of lists, reminders and weekly reviews, in order to free your mind from having to remember tasks and to-dos and instead let it work at full focus on the task at hand.
خلاصه کتاب به سرانجام رساندن کارها در یک جمله: کتاب به سرانجام رساندن کارها، راهنمای بازدهی و بهرهوری بدون استرس است که به شما کمک میکند سیستمی از فهرستها، یادآوریها و مرورهای هفتگی راهاندازی کنید تا ذهن خود را از به خاطر سپردن وظایف و کارها رها کرده و به جای آن به ذهنتان اجازه دهید به طور کامل روی کاری که در حال انجامش هستید تمرکز کند.
Favorite quote from the author:
Getting Things Done hardly needs an introduction, it is the bible of productivity. David Allen has sold over 1.5 million copies of his simple, yet effective productivity system. The book has been revised and updated in 2015 to reflect the changes in technology, since it was originally published in 2001 – over a decade ago.
نقل قولی از نویسنده:
کتاب به سرانجام رساندن کارها بهسختی نیاز به مقدمه دارد، این کتاب یک کتاب مقدس برای بازدهی است. دیوید آلن بیش از 1.5 میلیون نسخه از سیستم بهرهوری ساده و در عینحال موثر خود را فروخته است. از آنجایی که در سال 2001 منتشر شده بود، بیش از یک دهه پیش، این کتاب در سال 2015 بازبینی و بهروز شده تا بتواند تغییرات فناوری را منعکس کند.
The GTD system has always been timeless, though. You could do it on paper, online, or now on your smartphone, the second you put down the book.
با این حال، سیستم GTD همیشه بیانتها بوده است. شما میتوانید این کار را روی کاغذ، آنلاین یا هماکنون روی گوشی هوشمندتان در ثانیهای که کتاب را زمین گذاشتید انجام دهید.
I won’t be able to portray the system in full detail here, but since that’s been done all over the internet, I’ll happily take my top 3 lessons:
Use a “collection bucket” to store things outside your mind and stay focused.
Create a “next actions” list for all your projects to avoid thinking in the moment.
Do a weekly review of everything, or else!
من نمیتوانم این سیستم را با جزئیات کامل در اینجا به تصویر بکشم، اما از آنجایی که این کار در سراسر اینترنت انجام شده است، من با خوشحالی 3 درس موردعلاقه خود را خواهم خواند:
از یک «سطل جمعآوری» برای ذخیره چیزهای خارج از ذهن خود استفاده کنید و متمرکز بمانید.
یک لیست «اقدامات بعدی» برای همه پروژههای خود ایجاد کنید تا در لحظه از فکرکردن خودداری کنید.
یک بررسی هفتگی از همه چیز یا چیزهای دیگر انجام دهید.
Ready for productivity made simple? Let’s go!
آمادهاید که بازدهی را ساده کنیم؟ بزن بریم!
Getting Things Done Summary
خلاصه کتاب به سرانجام رساندن کارها
Lesson 1: Use a “collection bucket” to store things outside your mind and stay focused.
درس 1: از یک «سطل جمعآوری» برای ذخیره چیزهای خارج از ذهن خود استفاده کنید و متمرکز بمانید.
This one’s been a major game changer for me in 2015. There’s a reason it made #1 on this list.
این مورد در سال 2015 یک تغییر بسیار بزرگ برای من ایجاد کرد. دلیلی دارد که در این لیست رتبه اول را کسب کرده است.
You know that horrible feeling you have once you remember you have to buy milk?
هنگامی که یادت میافتد باید شیر بخری را احساس وحشتناکی میدانی؟
You can’t seem to un-remember it and it keeps nagging you, while all you’re trying to do is work.
به نظر میرسد که آن را فراموش نکنید اما همچنان شما را آزار میدهد، در حالی که شما تمام تلاش خود را میکنید که کارتان را انجام دهید.
“Buy milk, buy milk, buy milk, buy milk, buy milk, buy milk, buy milk, …”
«شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر، شیر بخر…»
“Dammit brain, shut up!”
مغز لعنتی، خفه شو!
With a collection bucket, it will.
با استفاده از «سطل جمعآوری» خفه میشود.
Your collection bucket can be a simple piece of paper, a notebook or note inside Evernote, a note on your phone, or even a physical bucket in your office.
سطل جمعآوری شما میتواند یک تکه کاغذ ساده، یک دفترچه یادداشت یا یادداشت در داخل Evernote، یک یادداشت روی تلفن همراه شما یا حتی یک سطل فیزیکی در دفتر شما باشد.
It serves as a means to collect all interruptions, whether they come in the form of thoughts in your mind or to-do’s handed over to you by coworkers.
این (سطل) به عنوان وسیلهای برای جمعآوری تمام وقفهها عمل میکند، حال میخواهد به شکل افکاری در ذهن خودتان باشد یا کارهایی که همکاران به شما تحویل دادهاند.
Whatever lands in your brain or lap while you’re busy working (for example during a Pomodoro time block), goes in there.
زمانی که مشغول کار هستید (مثلا در یک بازه زمانی پومودورو) هر چیزی که در مغز یا دامان شما فرود میآید، به آنجا میرود.
This lets you deflect interruptions as they occur and keeps your mind from derailing, while you’re on a productivity roll.
این موضوع به شما این امکان را میدهد که وقفهها را در حین رخ دادن آنها منحرف کنید. همینطور ذهن شما را هنگامی که در حال افزایش بازدهی هستید، از خارج شدن از مسیر ریل حفظ میکند.
Of course this system is only good if you empty your collection bucket or buckets regularly, Allen suggests weekly.
البته این سیستم تنها زمانی خوب است که سطل یا سطلهای جمعآوری خود را به طور منظم خالی کنید، آلن این کار را به صورت هفتگی پیشنهاد میکند.
Your brain will only get a feeling of relief from putting something in your collection bucket when it knows that whatever lands in there will be taken care of sooner rather than later.
مغز شما تنها زمانی از قراردادن چیزی در سطل جمعآوری خود احساس آرامش میکند که بداند هر چیزی که در آنجا فرود میآید، زودتر از قبل به آن رسیدگی میشود.
Lesson 2: Create a “next actions” list for all your projects to avoid thinking in the moment.
درس 2: یک لیست «اقدامات بعدی» برای تمام پروژههای خود ایجاد کنید تا در لحظه از فکر کردن به آنها خودداری کنید.
Here’s the major problem with to-do lists: They trick you into thinking you can know in advance how much you’ll be able to achieve.
مشکل اصلی لیست انجام کارها این است که: آنها شما را به این شکل فریب میدهند که فکر میکنید میتوانید از قبل بدانید چه قدر از آنها را انجام خواهید داد.
The bad news is, you can’t.
خبر بد این است که نمیتوانید.
Sure, you can make a list with 17 items, but none of that accounts for interruptions, crises, delays, other people or, and this too happens, a simple lack of energy where you’re just not able to do as much.
مطمئنا میتوانید فهرستی با 17 مورد تهیه کنید، اما هیچکدام از آنها به دلیل ایجاد وقفهها، بحرانها، تاخیرها، وجود افراد دیگر و چیزی که زیاد اتفاق میافتد یعنی نداشتن انرژی نیست که شما قادر به انجام آنها نیستید.
David Allen suggest you do this instead: Create a “next actions” list, where you list out all the specific tasks (= takes less than 30 minutes) of your current projects.
دیوید آلن به شما پیشنهاد میکند به جای آن، این کار را انجام دهید: یک لیست «اقدامات بعدی» ایجاد کنید، که در آن تمام وظایف مشخص (آنهایی که کمتر از 30 دقیقه طول میکشد) پروژههای فعلی خود را فهرست میکنید.
That way you always know what to work on next, when you have the time and energy to work, meaning you just pull out the list, pick a task and go.
به این ترتیب شما همیشه میدانید که در مرحله بعد روی چه چیزی کار کنید و زمانی که وقت و انرژی برای انجام کارها دارید فقط لیست را بیرون میآورید، یک کار را انتخاب میکنید و میروید.
You can even have multiple “next actions” lists and sort them by project or location of where you’re able to do the tasks on it.
حتی میتوانید چندین فهرست «اقدامات بعدی» داشته باشید و آنها را بر اساس پروژه یا مکانی که میتوانید وظایف خود را در آن انجام دهید مرتب کنید.
For example you could make these lists: laptop with wifi, laptop without wifi, phone, notebook.
به عنوان مثال میتوانید این لیستها را تهیه کنید: لپتاپ با وایفای، لپتاپ بدون وایفای، تلفن، دفترچه یادداشت.
Now, when you’re at the airport and your flight’s been delayed, but there’s no wifi and your phone is dead, you can still pull out your notebook list and do something on paper.
اکنون وقتی در فرودگاه هستید و پروازتان به تاخیر افتاده است، اما وایفای وجود ندارد و گوشی شما خاموش است، همچنان میتوانید فهرست دفترچه یادداشت خود را بیرون بیاورید و کاری روی کاغذ انجام دهید.
Note: The “next actions” list was a major part of the beautiful productivity system for essentialists I described here.
توجه: لیست «اقدامات بعدی» بخش عمدهای از «سیستم بازدهی زیبا برای افراد ذاتگرا» بود که در اینجا توضیح دادم.
Lesson 3: Do a weekly review of everything, or else!
درس 3: یک بررسی هفتگی از همهچیز انجام دهید، یا هرچیز!
These are just two of several lists in the GTD system and the thing with all lists is this:
اینها فقط دو مورد از چندین لیست در سیستم GTD هستند و چیزی که در مورد همه لیستها وجود دارد این است که:
They’re only as good as they’re up to date.
آنها به همان اندازه که بهروز هستند خوب هستند.
Therefore, a weekly review is crucial to making the whole GTD system work.
بنابراین، بررسی هفتگی برای کارکرد کل سیستم GTD بسیار مهم است.
Empty your collection buckets on Friday afternoon, for example, and then update all your lists. You’ll get a bird’s eye view and make sure everything is complete.
مثلا بعد از ظهر جمعه سطلهای مجموعه خود را خالی کنید و سپس همه لیستهای خود را بهروز کنید. در این صورت یک دید کلی به آن خواهید داشت و مطمئن میشوید که همهچیز کامل است.
This is the part that makes the whole system stress-free and if you slack on it, you’ll pay the mental price.
این قسمتی است که کل سیستم را بدون استرس میکند و اگر در آن سست شوید، باید هزینه ذهنی آن را پرداخت کنید.
For example I always plan to empty my collection bucket on Fridays, but Friday is also publishing day on my blog, which means I often don’t get around to it.
به عنوان مثال، من همیشه قصد دارم سطل مجموعه خود را در روزهای جمعه خالی کنم، اما جمعه نیز روز انتشار در وبلاگ من است، این بدان معنی است که اغلب به آن سر نمیزنم.
Then I end up doing the most recent tasks in it over the weekend, but will leave older and less pressing ones in there (for example cleaning out my Dropbox), which makes me wary of putting more to-dos in, as I’m not sure when I’ll actually do them.
سپس در آخر هفته آخرین کارها را در آن لیست را انجام میدهم، اما کارهای قدیمیتر و کم فشارتر را در آنجا میگذارم (مثلا پاک کردن Dropbox خود)، که باعث میشود در قرار دادن کارهای بیشتر در لیست خود محتاط باشم زیرا مطمئن نیستم واقعا چه زمانی آنها را انجام خواهم داد.
Obviously, this is something I need to improve, in order to reap the full benefits of the system.
بدیهیست که این همان چیزی است که من باید آن را بهبود بخشم تا بتوانم از مزایای کامل سیستم بهرهمند شوم.
Getting Things Done Review
مروری بر کتاب به انجام رساندن کارها
I share the opinion most people hold about Getting Things Done: it works great – but only if you rigorously stick to its rules. It just might be the best productivity system there is, but it’s also demanding and thus very easy to fall off the wagon.
من نظری را که اکثر مردم درباره به انجام رساندن کارها دارند را به اشتراک میگذارم: این (کتاب) عالی کار میکند، اما فقط در صورتی که به شدت به قوانین آن پایبند باشید. این ممکن است بهترین سیستم بازدهی موجود باشد، اما همچنین سخت است و بنابراین سقوط از واگن بسیار آسان است.
I’m not sure if I’ll ever use the system in full, but I want to give it a go. For now I’m happy with using parts of it and adapting it to my own needs.
مطمئن نیستم که از سیستم به طور کامل استفاده کنم یا نه، اما میخواهم آن را اجرا کنم. در حال حاضر از استفاده از بخشهایی از آن و تطبیق آن با نیازهای خود راضی هستم.
Other productivity systems, like The ONE Thing or The Power of Less appear to be a little more forgiving, but then again they’re probably also not as powerful.
سایر سیستمهای بهرهوری، مانند The ONE Thing یا The Power of Less کمی بخشندهتر به نظر میرسند، اما باز احتمالاً آنقدرها هم قدرتمند نیستند.
I do love GTD, otherwise I wouldn’t have written about it so much, and I highly recommend you check it out.
من واقعاً GTD را دوست دارم وگرنه اینقدر در مورد آن مطلب ن