Sentence-Summary: The Four Agreements draws on the long tradition of the Toltecs, an ancient, indigenous people of Mexico, to show you that we have been domesticated from childhood, how these internal, guiding rules hurt us and what we can do to break and replace them with a new set of agreements with ourselves.
خلاصه کتاب چهار میثاق در یک جمله: کتاب چهار میثاق از سنت بسیار قدیمی تولتکها، مردم بومی و باستانی مکزیک، استفاده میکند تا به شما نشان دهد که ما از کودکی اهلی شدهایم و چگونه این راهنمای قوانین باطنی (نحوه تربیت شدنمان) به ما آسیب میزند و همینطور به ما میگوید برای شکستن و جایگزین کردن آن قوانین با مجموعهای جدید از توافقات با خودمان، چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم.
Favorite quote from the author:
I’m fascinated by ancient cultures, especially those that were way ahead of their time, like the Spartans, Romans, and Egyptians. One place we rarely look to in this regard is South America, yet it has been the host of several of these old, advanced civilizations.
نقل قولی از نویسنده:
من شیفته فرهنگهای باستانی هستم، به ویژه فرهنگهایی که بسیار جلوتر از زمان خود بودند، مانند اسپارتها، رومیها و مصریها. جایی که به ندرت در این زمینه به آن توجه میکنیم، آمریکای جنوبی است، در حالی که میزبان چندین مورد از تمدنهای باستانی و پیشرفته بوده است.
The Aztecs had a super efficient agricultural system and built the foundation on which Mexico City still stands today. The Mayas are famous for their incredibly accurate calendar and one of the new seven world wonders. One culture that is rarely mentioned but hosts a ton of wisdom is the Toltecs. Mexican surgeon and author Don Miguel Ruiz, who turned from science to spirituality after a near-fatal car accident, knows all about them.
آزتکها یک سیستم کشاورزی فوقالعاده کارآمد داشتند و پایهای را بنا نهادند که مکزیکوسیتی هنوز بر روی آن استوار است. مایاها به خاطر تقویم فوق العاده دقیق و یکی از عجایب هفتگانه جدید جهان، مشهور هستند. یکی از فرهنگهایی که به ندرت به آن اشاره میشود، در حالی فرهنگشان میزبان حکمت فراوانی است، تولتکها هستند. جراح و نویسنده مکزیکی دون میگل رویز، که پس از یک تصادف رانندگی تقریبا مرگبار از علم به معنویت روی آورد، همه چیز را در مورد آنها میداند.
His 1997 book The Four Agreements spent eight years on the New York Times bestseller list, selling over six million copies and spreading these four guiding principles to live by:
1.Be impeccable with your word.
2.Don’t take anything personally.
3.Don’t make assumptions.
4.Always do your best.
کتاب چهار میثاق او در سال 1997، هشت سال را در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز سپری کرد و بیش از شش میلیون نسخه فروخت و این چهار اصل راهنما را برای زندگی کردن گسترش داد:
با حرفهای خود بی عیب و نقص باشید.
چیزی را به خود نگیرید.
فرضیات درست نکنید.
همیشه بیشترین تلاشتان را انجام دهید.
Today, I want to share with you why we need them, which one I think is most important and how you can work on embedding them into your life. Here are my 3 lessons from the book:
1.We’re domesticated from a young age and it leaves us living by a set of rules we haven’t chosen ourselves.
2.What people say and do to you is a reflection on them, not you. Know who you are and you won’t take things personally.
3.There are three ways to break your old agreements and live with new ones you choose yourself.
امروز، میخواهم دلیل این که به آن قوانین نیاز داریم را با شما در میان بگذارم و نظر خودم را درباره این که کدام یک از همه مهمتر است و چگونه میتوانید روی گنجاندن آنها در زندگیتان کار کنید، بیان کنم. در اینجا 3 درس من از کتاب چهار میثاق آمده است:
ما از سنین جوانی تربیت شدهایم و این باعث میشود با مجموعهای از قوانین زندگی کنیم که خودمان انتخاب نکردهایم.
آنچه مردم به شما میگویند و انجام میدهند، بازتابی از آنهاست، نه شما. بدانید کی هستید و به این صورت چیزها را به خودتان نخواهید گرفت.
سه راه برای شکستن میثاقهای قدیمی و زندگی با میثاقهای جدیدی که خودتان انتخاب کردهاید، وجود دارد.
Are you ready for some ancient, Toltec wisdom in your life? Let’s make history practical!
آیا برای برخی از خردهای باستانی تولتک در زندگی خود آماده هستید؟ بیایید تاریخ را عملی کنیم!
The Four Agreements Summary
خلاصه کتاب چهار میثاق
Lesson 1: Our environment domesticates us from childhood and it leads us to live an unreflected life.
درس 1: محیط ما از دوران کودکی ما را اهلی میکند و ما را به سمت زندگی بدون انعکاس سوق میدهد.
There are a lot of elements of our lives we don’t choose or have control over. Don Miguel Ruiz calls the sum of these “domestication.” It’s a process that starts the day we’re born. You don’t pick your first language, you don’t choose your first school and you can’t control what attitudes your parents instill in you.
بسیاری از عناصر زندگی ما وجود دارد که ما آنها را انتخاب نمیکنیم یا کنترلی روی آنها نداریم. دون میگل رویز مجموع این عناصر را «اهلیت» مینامد. این فرآیندی است که از روزی که ما به دنیا میآییم شروع میشود. شما زبان اول خود را انتخاب نمیکنید، اولین مدرسه خود را انتخاب نمیکنید و نمیتوانید نگرشهایی را که والدینتان به شما القا میکنند، کنترل کنید.
Parents, peers, teachers, religion, all these influences instill a set of rules in us. As children, we have no power over them. We’re rewarded when we do good and punished when we step out of line. Compound this for almost two decades and you become someone who’s chasing brownie points, afraid of rejection and not questioning society’s rules.
والدین، همسالان، معلمان، مذهب، همه این تاثیرات مجموعهای از قوانین را به ما القا میکند. ما به عنوان یک کودک، هیچ تسلطی بر آنها نداریم. وقتی کار خوبی انجام میدهیم پاداش میگیریم و وقتی از خط [قانون محیط] خارج میشویم مجازات میشویم. همه این موارد را برای تقریبا دو دهه با هم ترکیب کنید تا در نهایت شما به فردی تبدیل شوید که پاداشها را دنبال میکند و قوانین جامعه را زیر سوال نمیبرد.
The worst thing about this collective dream, as Ruiz labels it, is that eventually, we’re so domesticated we continue to do it ourselves. If you’ve ever broken a rule, like missing a deadline, and then mentally punished, judged and blamed yourself, you’ve seen this problem in action.
بدترین چیز در مورد این رویای جمعی، همانطور که رویز آن را نامگذاری میکند، این است که در نهایت، آنقدر اهلی شدهایم که خودمان به انجام آن عادتها ادامه میدهیم. اگر تا به حال یک قانون مانند از دست دادن یک ضرب الاجل (ددلاین) را زیر پا گذاشتهاید و سپس خودتان را تنبیه ذهنی، قضاوت و سرزنش کردید، شما این مسئله را در عمل دیدهاید.
How do you break out of this cycle? With a new set of agreements!
چگونه از این چرخه خارج میشوید؟ با مجموعهای جدید از توافقات!
Lesson 2: Nothing people say or do to you is personal, but you need to know who you are to be okay with that.
درس 2: هیچ چیزی که مردم به شما می گویند یا انجام میدهند شخصی نیست، اما باید بدانید چه کسی هستید تا با آن (حرفها و رفتارهای مردم) مشکلی نداشته باشید.
One of those new internal rules you should try to adopt is to never take anything personally. It’s the second of the four agreements and I believe it’s the most powerful.
یکی از آن قوانین داخلی جدید که باید سعیکنید آن را اتخاذ کنید این است که هرگز چیزی را به خود نگیرید. این دومین توافق از چهار میثاق است و من معتقدم قدرتمندترین آنهاست.
Nothing, absolutely nothing, that other people and the world do or say to you, is about you. When someone calls you ugly, it says a whole lot more about them and their problems than about you. Whatever issues they’re dealing with has led them to take their frustration out on you.
هیچ چیز، مطلقا هیچ چیزی که مردم و دنیا با شما میکنند یا به شما میگویند، در مورد شما نیست. وقتی کسی شما را زشت خطاب میکند، بیشتر در مورد خودش و مشکلاتش صحبت میکند تا درباره شما. هر مشکلی که با آن سروکار دارند باعث شده است که ناراحتی خود را بر سر شما خالی کنند.
No matter whether it’s true or not, when you take it personally, you have to acknowledge it and that means – to some extent – believing it. So you should never ever take anything personally. But not taking hurtful comments and setbacks personal is hard.
مهم نیست که درست باشد یا نه، وقتی آن را به خود میگیرید، نیاز دارید آن را تصدیق کنید و این به معنای - تا حدی - باور کردن آن است. بنابراین شما هرگز نباید چیزی را شخصی برداشت کنید. اما نپذیرفتن نظرات آزاردهنده و مشکلات شخصی، واقعا دشوار است.
According to Ruiz, the only way to really make this a habit is to become very, very self-aware. Knowing deep down who you are, what your truth is and that you’re good enough allows you to stop seeking validation and acceptance.
به گفته رویز، تنها راه برای ایجاد این عادت این است که بسیار بسیار خودآگاه شویم. دانستن اینکه چه کسی هستید، حقیقت شما چیست و به اندازه کافی خوب هستید، به شما این امکان را میدهد که از به دنبال تایید و پذیرش دیگران بودن، دست بردارید.
Lesson 3: You can use three ways to break old agreements, free yourself and come up with your own.
درس 3: شما میتوانید از سه راه برای شکستن میثاقهای قدیمی استفاده کنید، خودتان را آزاد کنید و خود حقیقیتان را به دست آورید.
Can you see how powerful such a new agreement might be when you really embrace it? There are lots of them, waiting to be learned. But to pull off this kind of massive change, you first need to free yourself from the shackles of your old, domesticated system. Don Miguel Ruiz suggests three ways you can do this:
1.Start noticing the beliefs you have, which are based on fear and make you unhappy. We all have them. Our attention has been turned towards them since we were little children and we could have done nothing about developing them. But it’s time to grow up and pick them apart.
2.Learn to forgive the people who hurt you, most of all yourself. The Toltecs called this the parasite in your mind. A fight, a missed bus, a spilled glass of milk, whatever causes negative emotions can lead to a downward spiral and ruin your day. Unless you forgive yourself and everyone involved. This is the only thing that lets you move on instantly.
3.Remember that each day could be your last to stay in the present. The initiation of the dead brings clarity. How do you want to live? Do you really want to let the opinion of others decide what you do right now?
آیا میتوانید ببینید چنین توافق جدیدی اگر واقعا آن را قبول داشت هباشید، چقدر میتواند قدرتمند باشد؟ تعداد زیادی آنها وجود دارد که منتظر فرا گرفته شوند. اما برای انجام این نوع تغییر عظیم، ابتدا باید خود را از قید و بند سیستم قدیمی و اهلی خود رها کنید. دون میگل رویز سه راه برای انجام این کار پیشنهاد میکند:
به باورهایی که دارید توجه کنید، باورهایی که مبتنی بر ترس هستند و شما را ناراضی میکنند. همه ما از این باورها داریم. توجه ما از کودکی به آنها معطوف شده است و نمیتوانستیم کاری برای توسعه آنها انجام دهیم. اما زمان آن رسیده که بزرگ شوید و آنها را جدا (رها) کنید.
یاد بگیرید افرادی را که به شما صدمه زدند ببخشید، بیشتر از همه خودتان را. تولتکها این را انگل در ذهن نام گذاری کردهاند. یک دعوا، یک از دست دادن اتوبوس، یک لیوان شیر ریخته شده روی زمین و هر چیزی که باعث ایجاد احساسات منفی شود، میتواند به یک موضوع پیچیده تبدیل شده و روزتان را خراب کند. مگر اینکه خودتان و همه کسانی که درگیر آن ماجرا هستند را ببخشید. این تنها چیزی است که به شما امکان میدهد خیلی زود از آن بگرید.
به یاد داشته باشید که هر روز میتواند آخرین روز شما باشد که در زمان حال زندگی میکنید. آغاز مرگ روشنگری (آگاهی) میآورد. چگونه میخواهید زندگی کنید؟ آیا واقعا میخواهید اجازه دهید دیگران در کاری که میخواهید الان انجام دهید، تصمیم بگیرند؟
These all take time, repeated practice and finding out how you can make them work for you, but they are starting points to untangle the mess in your mind and finally start living by your own agreements.
انجام همه اینها زمان میبرد و به تمرین مکرر و پی بردن به این که چگونه میتوانید آنها را برای خود کارساز کنید، نیاز دارد. اما این موارد نقاط شروعی برای از بین بردن آشفتگی در ذهنتان و در نهایت شروع زندگی بر اساس توافقات خودتان، هستند.
The Four Agreements Review
I liked The Four Agreements because it draws on a stack of knowledge we don’t bump into too often: Toltec culture. These principles aren’t revolutionary, but solid ground to build on. Heads up: There’s a follow up to this book too, called The Fifth Agreement, which acts as both an updated and expanded version of this book.
مرور کتاب چهار میثاق
من کتاب «چهار توافق» را دوست داشتم، زیرا از مجموعهای از دانش استفاده میکند که اغلب با آن مواجه نمیشویم: فرهنگ تولتک. این اصول، انقلابی نیستند، اما زمینه محکمی برای ساختن به حساب میآیند. توجه کنید: نسخهای جدید از این کتاب با عنوان پنج میثاق وجود دارد که به عنوان نسخه به روز شده و توسعه یافته کتاب چهار میثاق عمل میکند.