در داستان خانه نوشتهی گوندولین بروکس، با یک خانواده آشنا میشویم که در حال روبهرو شدن با احتمال از دست دادن خانهشان بهدلیل مشکلات مالی هستند. داستان خانه یک داستان کوتاه و ساده اما پر از ریزهکاریها و تضادهایی است که ما را به فکر وامیدارد. در ادامه خلاصهی داستان خانه را با هم میخواهیم. همراه ما باشید.
خلاصهی داستان انگلیسی home
The book is about a family who is facing the possibility of losing their home due to financial difficulties. The mother, the father, and their two daughters, Maud Martha and Helen, have different reactions and feelings about their situation. The book describes their thoughts and emotions as they sit on the porch of their house, waiting for the father to return from the Home Owners’ Loan office, where he has gone to ask for an extension on their mortgage.
این کتاب دربارهی خانوادهای است که بهدلیل مشکلات مالی با احتمال از دست دادن خانهی خود مواجهند. مادر، پدر و دو دخترشان، مود مارتا و هلن واکنشها و احساسات متفاوتی نسبت به موقعیت خود دارند. کتاب، افکار و عواطف آنها را توصیف میکند که در ایوان خانهی خود نشستهاند و منتظر بازگشت پدر از دفتر وام صاحبان خانه هستند؛ جایی که برای درخواست تمدید وام مسکن خود رفته است.
The mother tries to be optimistic and hopeful, saying that they will find a nice flat somewhere else, and that she is tired of maintaining the old house. She also suggests that this might be God's will, and that they should trust in His plan. Helen, the older daughter, agrees with her mother, and expresses her dissatisfaction with the house and the neighborhood. She thinks that the house is old and ugly, and that their friends look down on them for living there. She sees this as a chance to start a new life in a better place.
مادر سعی میکند خوشبین و امیدوار باشد و میگوید که یک آپارتمان خوب در جای دیگری پیدا میکنند و او از حفظ خانهی قدیمی خسته شده است. همچنین پیشنهاد میکند که این ممکن است خواست خدا باشد و آنها باید به نقشهی او اعتماد کنند. هلن، دختر بزرگتر، با مادرش موافق است و نارضایتی خود را از خانه و محله ابراز میکند. او فکر میکند که خانه قدیمی و زشت است و دوستانشان بهخاطر زندگی در آنجا به آنها نگاه از بالا به پایین دارند. او این را فرصتی برای شروع یک زندگی جدید در مکانی بهتر میداند.
Maud Martha, the younger daughter, is the only one who loves the house and feels attached to it. She remembers the happy moments they have shared there, and the beauty of the nature around them. She is silent and sad, trying not to cry. She feels sorry for her father, who has worked hard to provide for them and who loves the house as much as she does. She also resents her sister and her mother for being so eager to leave. She thinks that they are ungrateful and superficial.
مود مارتا، دختر کوچکتر، تنها کسی است که خانه را دوست دارد و احساس میکند به آن وابسته است. او لحظات شادی را که در آنجا داشتهاند و زیبایی طبیعت اطرافشان را به یاد میآورد. او ساکت و غمگین است و سعی میکند گریه نکند. او برای پدرش متاسف است که برای تامین زندگی آنها زحمت کشیده و بهاندازهی او خانه را دوست دارد. همچنین از خواهر و مادرش بهخاطر این که خیلی مشتاق رفتن هستند ناراحت است. فکر میکند که آنها ناسپاس و سطحینگر هستند.
The book ends with a cliffhanger, as the father arrives and greets them, but does not reveal the outcome of his visit to the office. The mother follows him inside, while the girls stay outside, anxious and curious. The reader is left wondering whether they will be able to keep their home or not.
کتاب با یک پایان ناگهانی و هیجانانگیز به پایان میرسد؛ زمانی که پدر میرسد و به آنها سلام میکند، اما نتیجهی بازدیدش از دفتر را فاش نمیکند. مادر او را در داخل خانه دنبال میکند، در حالی که دختران بیرون میمانند؛ نگران و کنجکاو. خواننده در شگفت میماند که آیا آنها میتوانند خانهشان را نگه دارند یا نه.
The story ends with the father coming back from the office. He is carrying a paper bag with some groceries and a bottle of wine. He has a smile on his face and says, "We can stay." The family is overjoyed and hugs him. They decide to celebrate by having a toast and a special dinner. They are grateful for their home and their love for each other.
داستان با بازگشت پدر از دفتر به پایان میرسد. او یک کیسهی کاغذی با مقداری مواد غذایی و یک بطری نوشیدنی حمل میکند. لبخندی بر لب دارد و میگوید: ما میتوانیم بمانیم. خانواده از خوشحالی او را در آغوش میگیرند. آنها تصمیم میگیرند با خوردن نان تست و یک شام ویژه جشن بگیرند. آنها از خانهی خود و محبت خود نسبت به یکدیگر سپاسگزار هستند.
The story Home by Gwendolyn Brooks explores several themes, such as:
داستان خانه نوشتهی گوندولین بروکس چندین موضوع را بررسی میکند، مانند:
The meaning of home: The story shows how different members of the family have different attachments and feelings towards their home. For Martha, the home is a source of comfort, security, and identity. She loves the house and the nature around it, and feels that it is part of her. For Helen, the home is a source of embarrassment, dissatisfaction, and limitation.
معنی خانه: داستان نشان میدهد که چگونه اعضای مختلف خانواده وابستگیها و احساسات متفاوتی نسبت به خانهی خود دارند. برای مارتا، خانه منبع آسایش، امنیت و هویت است. او خانه و طبیعت اطراف آن را دوست دارد و احساس میکند که بخشی از اوست. برای هلن، خانه منبع خجالت، نارضایتی و محدودیت است.
Helen dislikes the house and the neighborhood, and wants to move to a better place. For the mother, the home is a source of responsibility, burden, and hope. She cares for the house and the family, but also struggles to maintain it. She tries to be optimistic and trust in God's plan. For the father, the home is a source of pride, work, and love. He has worked hard to provide for the family and the house, and loves them both.
هلن از خانه و محله بیزار است و میخواهد به جای بهتری نقل مکان کند. برای مادر، خانه منبع مسئولیت، زحمت و امید است. او از خانه و خانواده مراقبت میکند، اما برای حفظ آن نیز تلاش میکند. او سعی میکند خوشبین باشد و به برنامهی خدا اعتماد کند. برای پدر، خانه مایهی غرور، کار و عشق است. او برای تامین معاش خانواده و خانه زحمت کشیده است و هر دو را دوست دارد.
The impact of change: The story depicts how the family faces the possibility of losing their home due to financial difficulties. This creates a sense of uncertainty, anxiety, and fear in them. They have to cope with the change and make plans for the future. The story also suggests that change can be an opportunity for growth, as Helen says that this might be a chance to start a new life. However, change can also be a loss, as Martha feels that she will lose her memories and happiness.
تاثیر تغییر: داستان چگونگی مواجهه شدن خانواده با احتمال از دست دادن خانهی خود را بهدلیل مشکلات مالی به تصویر میکشد. این باعث ایجاد حس عدم اطمینان، اضطراب و ترس در آنها می شود. آنها باید با تغییرات کنار بیایند و برای آینده برنامهریزی کنند. این داستان همچنین نشان میدهد که تغییر میتواند فرصتی برای رشد باشد، همانطور که هلن میگوید این ممکن است فرصتی برای شروع یک زندگی جدید باشد. با این حال، تغییر میتواند ضرر هم باشد، زیرا مارتا احساس میکند که خاطرات و شادی خود را از دست خواهد داد.
The contrast between appearance and reality: The story contrasts the appearance and the reality of the family’s situation. On the surface, they seem to have a happy and peaceful life, as they sit on the porch and talk softly. However, underneath, they are facing a crisis and a dilemma. The story also contrasts the appearance and the reality of the house and the neighborhood. The house looks old and ugly, but it has a history and a charm. The neighborhood looks poor and unfriendly, but it has a community and a culture.
تضاد ظاهر و واقعیت: داستان تضاد ظاهر و واقعیت وضعیت خانواده را نشان میدهد. در ظاهر به نظر میرسد که زندگی شاد و آرامی دارند، زیرا در ایوان مینشینند و آرام صحبت میکنند. با این حال، در درون، آنها با یک بحران و معضل روبهرو هستند. داستان همچنین ظاهر و واقعیت خانه و محله را در تضاد قرار میدهد. خانه قدیمی و زشت به نظر میرسد، اما تاریخچه و جذابیت دارد. این محله فقیر و غیردوستانه به نظر میرسد، اما دارای انسجام و فرهنگ است.
The story Home by Gwendolyn Brooks is a short and simple story, but full of details and contrasts that make us think. The story leads us to questions that we might face ourselves: What does home mean to us? What connects us to our home? What separates us from our home? What makes us satisfied or dissatisfied with our home? What makes us see our home as an opportunity or a loss? What makes us trust or doubt our home?
داستان خانه نوشتهی گوندولین بروکس داستانی کوتاه و ساده اما پر از جزئیات و تضادهایی است که ما را به تفکر وا میدارد. داستان ما را به سوالاتی سوق میدهد که ممکن است خودمان با آنها روبهرو شویم: خانه برای ما چه معنایی دارد؟ چه چیزی ما را به خانهمان متصل میکند؟ چه چیزی ما را از خانهمان جدا میکند؟ چه چیزی ما را از خانهی خود راضی یا ناراضی میکند؟ چه چیزی باعث میشود خانهی خود را یک فرصت یا فقدان بدانیم؟ چه چیزی باعث میشود به خانهی خود اعتماد کنیم یا به آن شک کنیم؟
کوتاه سخن اینکه...
The story Home is a story that touches our hearts and minds, as we empathize with the characters and reflect on our own experiences. The story invites us to appreciate our home, whatever it may be, and to recognize the challenges and opportunities that come with change. The story reminds us that home is not just a place, but a feeling, a memory, a relationship, and a choice.
داستان خانه، داستانی است که قلب و ذهن ما را لمس میکند، زیرا ما با شخصیتها همدلی میکنیم و روی تجربیات خودمان تامل میکنیم. این داستان ما را دعوت میکند که خانهمان را قدر بدانیم، هر چه که باشد و چالشها و فرصتهایی را که با تغییر روبهرو میشویم، بشناسیم. این داستان به ما یاد میدهد که خانه فقط یک مکان نیست، بلکه یک احساس، یک یادگار، یک رابطه و یک تصمیم است.