عبارت «Fill in the blanks» در زبان فارسی به معنی «جاهای خالی را پر کنید» است. در ادامه به قسمتهای مختلف این عبارت خواهیم پرداخت.
معنی Fill: این واژه فعل است و معنی «پر کردن»، «پر شدن»، «متراکم و انباشته کردن» میدهد.
معنی In: حرف اضافه است و معنی «از»، «روی»، «در»، «بالای»، «بر حسب» میدهد.
معنی The: حرف تعریف معین است و معنی «تا اینکه»، «مگر اینکه»، «برای اینکه»، «هر چه» دارد.
معنی Blanks: این واژه اسم است و معنی «فاصله»، «سفیدی»، «جای خالی»، «جای ننوشته» میدهد.
حال که با اجزاء مختلف عبارت Fill in the blanks آشنایی پیدا کردید، بهتر است از زمینههای کاربردی آن هم مطلع شوید. برای دانستن این موارد با ما همراه باشید.
درک مفهوم و کاربرد عبارت
عبارت Fill in the blanks ممکن است به نظر یک فعالیت پیشپاافتاده باشد که ممکن است در جدول کلمات متقاطع یا در خلال آزمونی که از دانشآموز انتظار میرود پاسخهایی را بنویسد که یک عبارت را کامل کند با آن مواجه شود. اما معنای پر کردن جاهای خالی میتواند فراتر از این جملات باشد. در اصل، پر کردن جاهای خالی ممکن است به عنوان استعارهای برای جنبههای مختلف زندگی استفاده شود.
هنگامی که یک پروژه ناقص یا یک هدف نامشخص به فرد ارائه میشود، فرآیند پر کردن جاهای خالی برای ایجاد یک برنامه جامع که میتواند به انجام یک کار خاص منجر شود، ضروری میشود.
در یک مفهوم گستردهتر، Fill in the blanks میتواند نشاندهنده اهمیت سازگاری و توانایی تفکر باشد. این به این دلیل است که زندگی میتواند غیرقابل پیشبینی و پر از شرایط غیرمنتظره باشد. فردی که میتواند به سرعت شکافها را در زمانی که برنامهها به هم میریزد پر کند، میتواند به طور موثر با مشکلاتی که به وجود میآیند مقابله کند.
علاوه بر این، اهمیت پر کردن جاهای خالی را میتوان برای برجسته کردن اهمیت همدلی تفسیر کرد. درک داستان یک نفر اغلب میتواند به معنای پر کردن شکافها و چیدن پازل زندگی آنها باشد. همدلی و تفاهم میتواند ارتباطات عمیقتری با دیگران ایجاد کند، رشد را تقویت کند و درک متقابل را تقویت کند.
در نهایت، عمل پر کردن جاهای خالی ممکن است یک کار پیشپاافتاده به نظر برسد، اما مفاهیم استعاری آن درسهایی را ارائه میدهد که میتواند به رشد شخصی و حرفهای فرد کمک کند. تکمیل موارد ناقص، انطباق با موارد غیرقابل پیشبینی و نشان دادن همدلی ارزشهایی هستند که فرد باید برای تجسم آنها تلاش کند و عمل پر کردن جاهای خالی میتواند به تقویت این ارزشها کمک کند. بنابراین، لحظهای وقت بگذارید و به فرصتهای زندگی فکر کنید تا جاهای خالی را پر کنید.
کاربرد این جمله در کتب درسی
کتابهای آموزشی اغلب از عبارت Fill in the blanks به عنوان ابزاری برای مشارکت دادن دانشآموزان در فرآیند یادگیری استفاده میکنند. این امکان مشارکت فعال را فراهم میکند و فراگیران را به چالش میکشد تا دانش خود را به کار گیرند و آن را به یک استراتژی یادگیری موثر برای موضوعات مختلف تبدیل میکند.
در دورههای زبان و ادبیات، تمرینهای خالی را پر کنید میتواند درک دانشآموزان از قواعد دستور زبان، واژگان و درک مطلب را آزمایش کند. برای مثال، ممکن است از دانشآموزان خواسته شود که جای خالی جمله را با زمان فعل، اسم یا صفت پر کنند. این تمرینها از دانشآموزان میخواهد که دانش خود را از دستور زبان به خاطر بیاورند و به کار ببرند.
در کلاسهای ریاضی و علوم، سوالات Fill in the blanks معمولاً برای ارزیابی توانایی دانشآموزان در حل مسائل و نشان دادن درک آنها از مفاهیم استفاده میشود. ممکن است از دانشآموزان خواسته شود که معادله گمشده را پر کنند، نموداری را شناسایی کنند یا به یک معادله ریاضی پاسخ دهند. این نوع تمرینها دانشآموزان را به چالش میکشد تا آموختههای خود را برای حل مسائل و درک مفاهیم پیچیده به کار گیرند.
به طور کلی، عبارت Fill in the blanks یک بخش اساسی از جعبه ابزار آموزشی است. این معلمان را قادر میسازد تا فعالیتهای یادگیری جذاب و تعاملی را طراحی کنند که دانشآموزان را برای ایفای نقش فعال در یادگیری خود برانگیزد. با به چالش کشیدن دانشآموزان برای یادآوری، اعمال و گسترش دانششان، تمرینهای خالی را پر کنید، یک تجربه یادگیری سرگرمکننده و مفید ایجاد کنید که دانشآموزان را برای موفقیت تحصیلی بلندمدت آماده میکند. بنابراین، هرگاه با عبارت «جاهایی خالی را پر کنید» در یک کتاب آموزشی مواجه شدید، به یاد داشته باشید که این عبارت برای کمک به یادگیری، درک و رشد شما وجود دارد.
بررسی جملات مشابه
I went to the store to Fill in the blanks on my grocery list, but the store was out of everything on it, leaving me with a nearly empty cart and a disappointed stomach.
من به فروشگاه رفتم تا جاهای خالی لیست خواربارم را پر کنم، اما فروشگاه هیچ چیز نداشت و من را با یک سبد خرید تقریباً خالی و شکم گرسنه رها کرد.
After weeks of procrastinating, I finally summoned the courage to Fill in the blanks of my resume, hoping to secure a job that would allow me to put my skills to good use.
پس از هفتهها تعلل، بالاخره جرأت کردم تا جاهای خالی رزومهام را پر کنم، به این امید که شغلی به دست بیاورم که به من اجازه دهد از مهارتهایم به خوبی استفاده کنم.
My heart skipped a beat as I watched the teacher approach my desk with the test in hand, knowing that I had forgotten to Fill in the blanks on the last page.
وقتی معلم را دیدم که با برگه سوالات در دست به میز من نزدیک میشود، قلبم به تپش افتاد، چون میدانستم یادم رفته بود جاهای خالی صفحه آخر را پر کنم.
The politician made a sweeping gesture toward the empty podium, declaring that the upcoming debate would provide an opportunity for the opposing candidate to Fill in the blanks of their flimsy platform.
این سیاستمدار حرکتی گسترده به سمت تریبون خالی انجام داد و اعلام کرد که مناظره آتی فرصتی را برای نامزد رقیب فراهم میکند تا جاهای خالی تریبون ضعیف خود را پر کند.
With a heavy sigh, I sat down to Fill in the blanks of the tax forms that had been sitting on my desk for weeks, knowing that it would take hours of tedious work to complete.
با آهی سنگین نشستم تا جای خالی فرمهای مالیاتی را که هفتهها روی میز من نشسته بود پر کنم، چون میدانستم تکمیل آن ساعتها کار طاقت فرسا را میطلبد.
As the rain poured down in sheets outside my window, I huddled over my laptop to Fill in the blanks of my latest writing project, determined to meet my deadline despite the gloomy weather.
در حالی که باران در برگههای بیرون پنجره من میبارید، من روی لپتاپم جمع شدم تا جاهای خالی آخرین پروژه نویسندگیام را پر کنم و مصمم بودم که با وجود هوای تاریک به مهلت تعیینشده برسم.
The air was thick with the scent of blooming flowers as I sat down at my desk to Fill in the blanks of my nature journal, reliving the many awe-inspiring moments spent exploring the great outdoors.
هنگامی که پشت میز کارم نشستم تا جاهای خالی ژورنال طبیعت خود را پر کنم، هوا از عطر گلهای شکفته آکنده بود و لحظات شگفتانگیز زیادی را که صرف کاوش در فضای باز گذرانده بودم، دوباره زنده کردم.