کاربرد و معنی break down چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربرهای مختلف break down آشنا شوید.

break down.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی break down آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی break down

به طور خلاصه ترجمه break down در فارسی به معانی زیر است:

خراب شدن؛

فرو ریختن؛

زیر گریه زدن؛

بخش‌بندی کردن؛

و غیره

کاربرد break down

اگر چیزی از کار بیفتد و یا خراب شود (مثلا ماشینی به دلیل مشکلات مکانیکی از کار بیفتد) برای بیان آن می‌توانید فعل عبارتی break down را استفاده کنید. علاوه بر این، گاهی بغض کسی می‌‌ترکد و شروع به گریه کردن می‌کند. برای بیان ترکیدن بغض نیز می‌توانید از فعل break down استفاده کنید. فعل break down جزو گروه افعال عبارتی و یا phrasal verbs انگلیسی است که می‌تواند معانی بسیار زیاد متنوعی داشته باشد. عبارت break someone or something down می‌تواند در موارد زیر استفاده شود:

  • به معنای خراب کردن یا ویران کردن یک دیوار؛
  • فروشکستن، خرد کردن، فرو ریختن، سرکوب کردن و یا درهم شکستن مقاومت و یا مخالفت؛
  • درخصوص اعداد و ارقام می‌تواند معنای ریز ارقام چیزی را دادن و یا صورت چیزی را دادن باشد؛
  • درمورد مطالب می‌تواند معنای تقسیم کردن و یا بخش‌بندی کردن را بدهد؛
  • در مورد مواد می‌تواند به معنای تجزیه کردن باشد؛
  • درخصوص ماشین می‌تواند معنای خراب شدن و یا از کار افتادن را بدهد؛
  • در مورد سلامتی می‌تواند به معنای از دست دادن و یا تحلیل رفتن باشد؛
  • برای افراد می‌تواند معنای از حال رفتن یا بیمار شدن را بدهد؛
  • در مورد معامله و یا نقشه می‌تواند به معنای شکست خوردن و یا بی‌نتیجه ماندن باشد؛
  • علاوه بر تمام موارد فوق، فعل عبارتی break down می‌تواند به معنای زیر گریه زدن، گریه سر دادن و یا به گریه افتادن نیز باشد.

در ادامه با ذکر مثال با کاربردهای متنوع این فعل آشنا خواهید شد و معنی آن را در قالب جمله خواهید آموخت.

فعل break down از افعال بی‌قاعده زبان انگلیسی است و شکل گذشته آن broke down بوده و حالت کامل و یا شکل سوم آن broken down می‌شود. برای این‌که از آن به عنوان اسم مصدر و یا gerund استفاده کنید باید breaking down را به کار ببرید.

مثال برای فعل break down

Our car broke down and we had to push it off the road.

ماشین ما خراب شد و مجبور شدیم آن را از جاده خارج کنیم.

After threats of torture, they broke the spy down.

بعد از تهدید به شکنجه، آن‌ها جاسوس را درهم شکستند. (از هم فروپاشیدن، خرد کردن)

I was afraid I would break down and cry from the sadness I felt.

ترسیدم از غم و اندوهی که احساس می‌کردم بشکنم (فرو بریزم) و گریه کنم. (بزنم زیر گریه)

They used a hammer to break the wall down.

آن‌ها از چکش برای خراب کردن دیوار استفاده کردند.

They had to break down many social prejudices to manage to succeed.

آن‌ها باید تعصبات اجتماعی را درهم بشکنند تا بتواند موفق شوند.

This is a confusing question. Let me break down the problem for you.

این سوال کمی پیچیده است. بگذارید آن را برای شما بخش‌بندی کنم. (تقسیم کنم به قسمت‌های کوچک‌تر)

Heat will break this down into sodium and a few gases.

گرما (حرارت) این را به سدیم و چند گاز دیگر تجزیه می‌کند.

Please break down the total into its parts again.

لطفا ریز ارقام کل را مجدد ارائه دهید.