در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی break into آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی break into
به طور خلاصه ترجمه break into در فارسی به معانی زیر است:
وارد جایی شدن؛
زدن؛
نفوذ کردن؛
و غیره
کاربرد break into
اگر کسی سعی کند به زور و بدون اجاره وارد محلی شود مثلا به داخل یک ساختمان، خودرو و یا مغازه برود (معمولا به قصد سرقت یا دیگر اعمال اینچنینی) برای بیان این کار از فعل عبارتی break into استفاده میشود. معنی break into که از جمله phrasal verbهای انگلیسی است در شرایط و موقعیتهای مختلف متفاوت است.
عبارت break into something میتواند به معنای به قصد دزدی وارد جایی شدن، به زور وارد جایی شدن، نفوذ کردن به مکانی و یا زدن باشد. علاوه بر این، این فعل میتواند اقدام به کاری کردن، زیر (آواز، خنده و یا غیره) زدن، دست به (فحاشی و یا دیگر موارد) زدن، پا به (فرار، دو و غیره) گذاشتن و یا شروع به ... کردن، (وقت و یا امکانات) به خود اختصاص دادن، خوردن و یا فرو بلعیدن نیز باشد. گاهی میتوانید از این فعل به معنای خرد کردن پول هم استفاده کنید. با توجه به معانی مختلفی که break into دارد؛ کاربردهای آن نیز متنوع خواهد بود. در ادامه با ذکر چندین مثال برخی از معانی و کاربردهای این فعل را برای شما توضیح خواهیم داد.
فعل break into از جمله افعال بیقاعده انگلیسی است که حالت گذشته آن broke into خواهد بود و شکل سوم و یا حالت کامل آن broken into میشود. اگر بخواهید از اسم مصدر و یا gerund این فعل استفاده کنید میتوانید breaking into را به کار ببرید.
مثال برای فعل break into
The alarm went off as soon as they tried to break into the house.
به محض اینکه خواستند به زور وارد خانه شوند؛ زنگ هشدار به صدا درآمد.
Without connections it is virtually impossible to break into acting.
بدون داشتن رابطه (پارتی) عملا غیرممکن است که وارد بازیگری شوید. (اقدام به بازیگزی کنید)
As soon as the movie started, the people behind me broke into loud chattering.
به محض شروع فیلم، افراد پشت سر من شروع کردن با صدای بلند صحبت کردن.
Suddenly, she broke into song.
ناگهان زد زیر آواز.
He’s had his apartment broken into twice.
دوبار تا به حال سعی شده به زور وارد خانه او شوند.
He wanted to break into the advertising business.
او میخواهد وارد تجارت تبلیغاتی شود. (مبادرت به انجام تجارت تبلیغاتی کند).