کاربرد و معنی bring on چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربرهای مختلف bring on آشنا شوید.

bring on.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی bring on آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی bring on

به طور خلاصه ترجمه bring on در فارسی به معانی زیر است:

سبب شدن؛

پروراندن؛

به بار آوردن؛

و غیره

کاربرد bring on

شاید برخی مواقع مسبب ایجاد چیزی یا کاری باشیم. مثلا سبب وقوع چیزی مثل یک نوع بیماری یا احساساتی رنج‌آور بشویم. برای بیان این موضوع می‌توانید از فعل عبارتی bring on استفاده کنید. این فعل که یک phrasal verb یا فعل عبارتی انگلیسی است یا به صورت bring someone or something on در جملات استفاده می‌شود و یا به صورت bring on someone در جملات دیده می‌شود که هر دو مورد صحیح است. در خصوص معنی bring on نیز بهتر است بدانید که این فعل:

  • به معنای سبب شدن، پدید آوردن و یا به ارمغان آوردن است؛
  • در مورد گل و یا غیره می‌تواند معنای به عمل آوردن، رشد دادن و یا رویاندن باشد؛
  • در خصوص ورزشکار و یا شاگرد نیز می‌تواند معنای تربیت کردن و یا پروراندن را بدهد؛
  • علاوه بر این، می‌تواند به معنای برای کسی (دردسر، بی‌آبرویی و یا غیره) به باور آوردن نیز باشد؛
  • این فعل می‌تواند معانی دیگری از جمله کسی را روی صحنه آوردن یا بالا آوردن، ادامه دادن، عملی کردن و یا راه انداختن و حتی کسی را از نظر احساسی یا جنسی برانگیختن نیز داشته باشد

عبارت bring something on someone نیز می‌تواند به معنای سر کسی بلایی آوردن، مشکلی برای کسی ایجاد کردن و یا موارد این‌چنینی باشد. همچنین اصطلاح bring something on oneself نیز می‌تواند به معنای بلایی سر خود آوردن، مشکلی برای خود ایجاد کردن و یا باعث و بانی مشکل خود بودن باشد.

حال که با معانی مختلف این فعل آشنا شدید؛ بهتر است بدانید که فعل عبارتی bring on جزو گروه افعال بی‌قاعده انگلیسی است که زمان گذشته و حالت کامل آن را با brought on بیان می‌کنیم و اگر جایی نیاز به اسم مصدر و یا gerund این فعل داشتید می‌توانید از bringing on استفاده کنید. در ادامه با ذکر مثال‌های مختلف به شما در درک بهتر معنی و کاربرد این فعل در جمله کمک خواهیم کرد.

مثال برای فعل bring on

Now, for the next act, I’m going to bring a chorus on, and I’m sure you’ll love them.

حالا برای اجرای بعدی گروه کُر را به صحنه می‌آورم و مطمنم که عاشق‌شان خواهید شد.

Max brought this problem on all of us.

مکس این مشکل را برای همه ما به ارمغان آورد. (مکس این مشکل را سر همه ما آورد).

It’s your own fault. You brought it all on yourself.

تقصر خودت است. خودت تمام این بلاها را سر خودت آوردی. (خودت باعث تمام مشکلاتت هستی).

What brought on this catastrophe?

چه چیز سبب این فاجعه شد؟ (چه چیزی باعث به وجود آمدن این فاجعه شد؟)

His cold brought on an asthma attack.

سرماخوردگی او منجر به حمله آسمی شد.