در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی catch up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان میکنیم.
ترجمه و معنی catch up
به طور خلاصه ترجمه catch up در فارسی به معانی زیر است:
به پای کسی رسیدن؛
گرفتن؛
جلو زدن؛
و غیره
کاربرد catch up
اگر کسی در مسیر از شما جلوتر باشد و به او برسید و در حقیقت آن فرد را بگیرید میتوانید از catch up برای بیان منظور خود استفاده کنید. همچنین اگر دو نفر بعد از مدت طولانی یکدیگر را گیر بیاورند و در مورد مسائلی که این مدت اتفاق افتاده باهم صحبت کنند؛ در این صورت هم میتوانید از فعل catch up استفاده کنید. به صورت کلی فعل catch up که یکی از phrasal verbهای انگلیسی است، در فارسی میتواند به معانی مختلفی استفاده شود.
عبارت catch someone up میتواد به معنای رسیدن به کسی، گرفتن کسی، پیش افتادن از کسی و یا جلو زدن از کسی باشد. همچنین میتوان از آن به معنای عقبافتادگی خود را جبران کردن و یا جبران مافات کردن نیز استفاده کرد.
از catch up with someone میتوانید در موارد زیر استفاده کنید:
· به کسی رسیدن، به پای کسی رسیدن، از کسی پیش افتادن ؛
· دستگیر کردن، به چنگ آوردن، گیر انداختن و یا گرفتن مجرم؛
· (در مورد مشکلات و غیره) کسی را رها نکردن، همچنان کسی را گرفتار کردن.
از catch up on something نیز میتوانید در مواقع زیر استفاده کنید:
· جبران کردن، رسیدگی کردن به و یا انجام دادن کار عقب افتاده و غیره؛
· (در مورد خبر و غیره) در جریان چیزی قرار گرفتن، اطلاعات کسب کردن و یا مطلع شدن از؛ (میتوانید از catch someone up on something or someone نیز استفاده کنید.)
اصطلاح to be caught up in something و یا get caught up in something میتواند به معنای درگیر چیزی شدن، گرفتار چیزی شدن و یا به چیزی علاقمند شدن باشد. در ادامه با ذکر مثالهای مختلف با معانی و کاربردهای مختلف این فعل آشنا خواهید شد.
فعل catch up یکی از افعال بیقاعده انگلیسی است که حالت گذشته و کامل آن به صورت caught up خواهد بود و اسم مصدر و یا gerund این فعل نیز catching up میشود.
مثال برای فعل catch up
· Oh, please catch me up on what your family is doing.
لطفا مرا از احوال خانوادهات مطلع کن. (لطفا مرا در جریان امور خانوادهات قرار بده). (لطفا بگو بهم خانوادهات چیکار میکنند).
· The red car caught up with the blue one.
ماشین قرمز به ماشین آبی رسید. (یا ماشین قرمز از ماشین آبی پیشی گرفت).
· I need a quiet time so I can catch up on my work.
من نیاز به زمانی آرام دارم که بتوانم کارم را انجام دهم.
· He started school late and now has to catch up on it.
او دیر به مدسه رفت و اکنون باید آن را جبران کند. (باید جبران مافات کند).
· You run so fast it's hard to catch up with you!
آنقدر سریع میدوی که به پات رسیدن سخته.
· The auditors finally caught up with the embezzler.
حسابداران بالاخره اختلاسگر را گیر انداختند.
· We all were caught up in the magical mood of that evening.
همه ما درگیر حال و هوای جادویی آن عصر بودیم.
· Keep walking, I'll catch you up!
به راه رفتن ادامه بده، بهت میرسم!