کاربرد و معنی clean up چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف clean up آشنا شوید.

clean up.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی clean up آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی clean up

به طور خلاصه ترجمه clean up در فارسی به معانی زیر است:

تمیز و مرتب کردن؛

پاکسازی کردن؛

سود بردن؛

و غیره

کاربرد clean up

اگر جایی یا چیزی را تمیز و مرتب می‌کنید می‌توانید از فعل clean up برای این منظور استفاده کنید. فعل clean up در لیست phrasal verbs و یا افعال عبارتی انگلیسی است که معمولا به صورت clean something or someone up و یا clean up something در جملات و عبارات به کار برده می‌شود. در فارسی فعل clean up در موارد زیر کاربرد دارد:

· نظافت کردن، مرتب کردن، جمع و جور کردن و یا سر و سامان دادن؛

· در مورد اتاق، خانه و غیره به معنای تمیز کردن و یا پاک کردن است؛

· در رابطه با شهر غیره به معنی پاکسازی کردن و یا نظم برقرار کردن خواهد بود؛

· در مورد تلویزیون، مجله، رفتار و غیره می‌تواند به معنی اصطلاح کردن نیز مورد استفاده قرار گیرد؛

· گاهی از این فعل به معنای پرداخت کردن و یا تسویه کردن کامل حساب نیز استفاده می‌شود؛

· در حوزه محاوره و عامیانه به معنای سود بردن، صرفه کردن، پول به جیب زدن و یا جیب خود را پر کردن است. در این حالت معمولا به صورت clean up on something نیز استفاده می‌شود.

در ادامه با مثال‌های مختلفی که به شما ارائه می‌دهیم، می‌توانید جایگاه و معنی clean up در جملات را بهتر درک کنید. فعل عبارتی clean up یکی از افعال با قاعده انگلیسی است که زمان گذشته و کامل آن به صورت cleaned up خواهد بود و برای حالت استمراری و یا اسم مصدر آن نیز می‌توانید از cleaning up استفاده کنید.

مثال برای فعل clean up

· Please go into the bathroom and clean yourself up.

لطفا به حمام رفته و خود را تمیز کنید.

· The promoters cleaned up on the product.

مروج‌ها از محصول سود بردند.

· If we get this invention to market soon, we can clean up.

اگر این اختراع را زود وارد بازار کنیم می‌توانیم پول زیادی به جیب بزنیم.

· Dad said he cleaned out the garage.

بابا گفت که گاراژ را تمیز و مرتب کرد.

· We'll go out as soon as I've cleaned up the kitchen.

به محض این‌که آشپزخانه را تمیز کردم می‌رویم بیرون.

· We need a mayor who is tough enough to clean up this town.

ما به شهرداری نیاز داریم که برای نظم برقرار کردن در شهر (پاکسازی شهر) به اندازه کافی سخت‌گیر باشد.

· He cleaned up all the bills that had arrived during his vacation.

او نمام قبض‌هایی که در طول سفرش آمده بود را تسویه کرد (پرداخت کرد).

· Some people think that television should be cleaned up.

برخی معتقدند که تلویزیون باید اصلاح شود.

· He'll have to clean up his act and obey the rules.

او باید رفتار خود را اصطلاح کرده و از قوانین پیروی کند.