کاربرد و معنی come across چیست؟

با ما همراه شوید تا با معانی و کاربردهای مختلف come across آشنا شوید.

come across.jpg

در این بخش شما را با معنی فعل عبارتی come across آشنا کرده و با ذکر مثال، کاربرد آن را در جمله بیان می‌کنیم.

ترجمه و معنی come across

به طور خلاصه ترجمه come across در فارسی به معانی زیر است:

برخورد کردن؛

تصادفی پیدا کردن؛

به‌نظر رسیدن؛

و غیره

کاربرد come across

اگر به طور تصادفی چیزی را پیدا کنید و یا با کسی برخورد کنید می‌توانید فعل come across را برای آن استفاده کنید. علاوه بر این، اگر کسی به گونه‌ای رفتار کند که افراد باور کنند وی نوعی از شخصیت خاص و ویژه‌ای دارد نیز می‌توانید از فعل come across استفاده کنید. فعل come across که جزو گروه phrasal verbs انگلیسی است معمولا به صورت come across somebody or something در جملات استفاده می‌شود و معانی مختلفی دارد که در ادامه به بیان آن می‌پردازیم. معنی come across به فارسی معادل است با:

· برخورد کردن به، روبه‌رو شدن با، مواجه شدن با، رودررو شدن با، دیدن ؛

· تصادفی پیدا کردن ؛

· در مورد فکر می‌تواند به معنای خطور کردن و یا به ذهن رسیدن باشد؛

· مورد قبول واقع شدن، فهمیده شدن، درک شدن، برداشت شدن ؛

· به نظر رسیدن؛ تصور ایجاد کردن، به نظر آمدن ؛

· تاثیر گذاشتن .

علاوه بر این موارد؛ اصطلاح come across with something حالت محاوره و یا عامیانه دارد و به معنای (پول یا بدهی را) پس دادن و با تحویل دادن، (اخبار و اطلاعات را) لو دادن، افشا کردن و یا دادن خواهد بود. در ادامه با ذکر مثال، متوجه معانی مختلف و کاربرد این فعل در جملات خواهید شد.

فعل come across یکی از افعال بی‌قاعده انگلیسی است که زمان گذشته آن came across می‌شود و حالت کامل و یا شکل سوم آن نیز come across خواهد بود. در خصوص اسم مصدر (gerund) این فعل نیز می‌توانید از coming across استفاده کنید.

مثال برای فعل come across

· Consider how your words are coming across to the listener, when you're speaking.

این را در نظر بگیرید که وقتی صحبت می‌کنید؛ کلمات شما برای شنونده چگونه به نظر می‌رسد.

· I was cleaning up and came across some old photos of you.

داشتم جمع و جور می‌کردم که تصادفی چندتا عکس قدیمیت رو پیدا کردم. (به چند تا عکس قدیمی تو برخوردم).

· His sense of enthusiasm comes across very clearly.

حس اشتیاق او به وضوح فهمیده می‌شود.

· He comes across as a very intelligent and sensitive man.

به نظر مرد خیلی حساس و باهوشی می‌رسد. (به نظر می‌آید مرد خیلی حساس و باهوشی باشد).

· I’ve never come across anyone quite like her before.

من تا به حال با کسی مثل او روبه‌رو نشده‌ام. (مواجه نشدن؛ برخورد نکردم).

· You had better come across with what you owe me.

بهتره دینی که به من داری را ادا کنی. (قرضی که بهم داری را پس بدهی).

· What comes across in his later poetry is a great sense of sadness.

آن‌چه از اشعار بعدی او درک می‌شود حس اندوه فراوانی است. (غم و اندوه فراوانی از اشعار بعدی او برداشت می‌شود).